اسطوره ای به نام شهرزاد

فصل دوم سریال شهرزاد با وقفه ای نسبتا زیاد توزیع شد، سریالی که نتوانست انتظارات مخاطبان فراگیر خود را برآورده سازد. در فصل دوم در کنار شخصیت هایی چون شهرزاد، شیرین و اکرم شاهد حضور دو شخصیت جدید زن هستیم؛ بلقیس و ثریا. زنانی که همچون سایر زنان”شهرزاد” قربانی خودخواهی های مردان شده اند.

0

فصل دوم سریال شهرزاد به کارگردانی”حسن فتحی”، نویسندگی” حسن فتحی”و “نغمه ثمینی” و تهیه کنندگی”محمد امامی” با همه افت و خیز‌هایش، با یک هفته تاخیر در پخش قسمت آخر و با تعداد اپیزود‌هایی کمتر از آنچه که تصور می‌شد، به پایان رسید.


فصل دوم کمتر از انتظار مخاطب بود

شهرزاد که به عنوان یک سریال عاشقانه تاریخی ـ اجتماعی ساخته شده است  ودر فصل نخست خود با استقبال بی نظیر مخاطبان روبه رو شد، نتوانست در فصل دوم انتطارات را برآورده کند. این درحالی است که ساخت سومین فصل از شهرزاد آغاز شده است. فصلی که یکی از سایت های سینمایی درباره آن نوشت که روایت کاراکترهای شهرزاد را در سال های بعد نشان می دهد و حسن فتحی با فاصله ای حدودا ۲۰ ساله، کاراکترهایش را از دهه سی بیرون می کشد و داستان آنها را در دهه ۵۰ و بحبوحه انقلاب نمایش می دهد.

گره‌ی اصلی فصل دوم، عشق قباد به شهرزاد و تلاش او برای بازگرداندن شهرزاد است، شهرزادی که بالاخره پس از کش و قوس های فراوان با عشق قدیمی اش فرهاد ازدواج کرده است.


شهرزاد
،کماکان بی نقص

فصل دوم سریال با صحنه های خوش زندگی شهرزاد(ترانه علیدوستی) آغاز می شود؛ از عقد او با فرهاد تا رفتن آنها به ماه عسل. شهرزاد که باور نمی کند سرانجام به آرامش رسیده است به فرهاد می گوید که باور نمی کند به او رسیده است. شهرزاد که با تمام وجود تصمیم گرفته درکنار عشق قدیمی اش بماند به فرهاد می گوید:

«نیامدن پاتو ببندم،اومدم راهتو باز کنم»

 اما گویی زندگی شهرزاد با تلاطم عجین است،. نخستین واکنش قباد به ازدواج آنها تلاش برای کشتن فرهاد در اصفهان است. نقشه های قباد برای برگرداندن شهرزاد به خانه خود، بخش عظیمی از داستان فصل دوم را به خود اختصاص می دهد.

هرچه داستان پیش می‌رود شجاعت، فداکاری، یکرنگی و روراستی شهرزاد آشکارتر می‌شود. شهرزاد باوجود اینکه از شیرین گله مند است با روح بزرگی که دارد از بستری شدن او در تیمارستان ناراحت  می شود. او در ملاقات با شیرین در تیمارستان با تأثر به او می گوید:

«ما هر دو قربانی هستیم. ولی امروز اینجام چون به اینکه هر دو مظلومیم، شک کردم.من ته دلم دوست داشتم آبی ریزم روی آتیشی که تو هر روز به جونم مینداختی دلم آروم می شد از اینکه قباد دوستت نداشت، منو ببخش هیچ وقت نمی خواستم تو اینجا باشی.»


بر سر دوراهی

شهرزاد داستان در فصل دوم بین دو راهی انتخاب بین فرزند و شوهرش قرار می گیرد، از یک سو حس مادرانه او می خواهد هرلحظه کنار امید باشد و از سوی دیگر شخصیت شهرزاد اجازه نمی دهد به ملعبه ای در دستان قباد تبدیل شود. در واقع شهرزاد باید بین حفظ هویت فردی‌اش و مادر بودن یکی را انتخاب کند. شهرزاد اگر بپذیرد که به خانه دیوان‌سالار باز‌گردد به تلاش‌هایش خیانت کرده است.؛ تلاش‌هایی که باعث شده‌اند او همان زن پیشرو در جامعه‌ای باشد که در شرایط مرد‌سالارانه از حقوق زنان دفاع کرده و جایگاه اجتماعی به دست آورده است. پاره کردن گردنبند مرغ آمین توسط فرهاد بعد از مطرح شدن بازگشت دوباره شهرزاد به خانه دیوان سالار نشانه شک فرهاد به عشق شهرزاد است و نشان می دهد حتی فرهاد هم با وجود تمام ادعاهایش شهرزاد را بدرستی نشناخته است.


پرچمدار حقوق  زنان

فیلمساز چه در فصل اول و چه در فصل دوم، از شهرزاد اسطوره می سازد؛ زنی که فداکاری، ایثار، انسانیت، درایت و عقل و تدبر در او جمع شده است. اوج انسانیت شهرزاد تصمیم او برای کمک به شیرین می باشد، تا جایی که بلقیس اعتراف می کند که آنچه درباره شهرزاد از شیرین شنیده است و آن دیو دو سر هیچ شباهتی به شهرزاد واقعی ندارد.

در فصل دوم شهرزاد در کنار فرهاد که هم کفو و هم نظر اوست، وارد فعالیت های جدید اجتماعی می شود؛ او که زخم خورده از مردان  و سیستم مردسالاری حاکم بر جامعه است پرچمدار دفاع از حقوق زنان می شود تا به زنان آسیب پذیری همچون خود کمک کند و تلاشی نماید برای تغییر شرایط موجود جامعه.

 
اکرم، رسیدن به قدرت و ثروت از راه زنانگی

فصل دوم سریال شهرزاد را باید سریال اکرم نامید!! چراکه تأثیرگذارترین شخصیت در فصل دوم اکرم است.

از فصل اول شخصیت اکرم(گلاره عباسی) به شکلی به تصویر کشید شد که برای آزادی خانواده‌اش از بند فقر حاضر است دست به هر عملی بزند. فیلمساز در سکانس مواجهه او با پدرش در پشت در بیمارستان تلاش می‌کند اعمال اکرم را توجیه و خانواده و در چار‌چوب بزرگتر اجتماع را مقصر در وضعیت فعلی او معرفی کند.

اکرم که دختری منفعت طلب و زیرک است، پس از مرگ بزرگ آقا با پنهان کردن واقعیت مرگ او خود را به قباد نزدیک می کند. اکرم به دنبال رسیدن به والاترین مقام خانه دیوان سالار است او برای رسیدن به قدرت و ثروت از زنانگی خود استفاده کرده و با در اختیار گذاشتن جسم خود به قباد نقشه های پلید خود را عملی می کند. اکرم پلیدانه  تا انجام قتل هم پیش می رود.

اکرم زنی است که به تمام زنان داستان آسیب می رساند و آنها را همچون سدی در برابر اهداف خود می بیند؛ از شیرین و شهرزاد گرفته تا عمه بلقیس.

گفتنی است حضور مخفیانه اکرم در تمامی لحظات حساس داستان و شنیدن صحبت های مهم شخصیت ها توسط او باور پذیر نیست و توجیه منطقی ندارد، گویی اکرم با قدرتی ماورایی در همه جا سرک می کشد؛ کلفتی که از تمام رازهای خاندان بزرگ و قدرتمند دیوان سالار آگاه است.


بلقیس، قدرتمند اما تنها

بلقیس دیوان سالار( رویا نونهالی)از شخصیت های جدید فصل دوم شهرزاد می باشد. زنی متکبر که همچون برادرش بزرگ آقا می خواهد همه چیز تحت فرمان او باشد. اگر بزرگ آقا بواسطه قدرتش افراد را کنترل و از طریق حمایت‌های متعدد افراد را مطیع خود می‌کند، بلقیس با استفاده از هوشش و بخش‌های نا‌گفته زندگی افراد، آنان را به برده‌های خود تبدیل می‌کند.

مخاطب در ادامه داستان در می یابد که بلقیس برخلاف ظاهر قدرتمند و سردش، بسیار احساساتی است.ن قطه ضعف او عشق قدیمی اش هاشم دماوندی است؛ مردی که بلقیس هنوز رویای با او بودن را در ذهن می پروراند.

بلقیس نیز همچون شهرزاد قربانی خودخواهی بزرگ آقاست. بزرگ آقا با تهدید به کشتن هاشم، موجب شده تا بلقیس از ازدواج با او صرف نظر کرده و از شهر و دیار خود برود. گویی داستان بلقیس برای شهرزاد تکرار شده بود؛ هر دو برای حفظ جان معشوق خود به خواسته بزرگ آقا تن دادند.


ثریا اسیر یک هیولا

 یکی دیگر از شخصیت های زن جدید شهرزاد در فصل دوم ثریاست( آتنه فقیه نصیری).زنی که نسبت به ابراز عشق مرتب و افسار‌گسیخته همسرش- شاپور( رضا کیانیان) بی توجه است و خود را همچون زندانی در دستان شوهرش می داند و تنها به خاطر فرزندانش به زندگی مشترک ادامه می‌دهد. علت تنفر ثریا از شاپور این است که شاپور در قمار با پدر ثریا به جای املاک و پول، ثریا را گرفته است. ثریا معتقد است شاپور تمام اعضای خانواده و تمام دلخوشی هایش را از او گرفته است.

تنفر قلبی ثریا از شاپور در نقاشی های او نمود دارد.گوشه گوشه کارگاه نقاشی ثریا از تابلو‌های شاپور در قامت ضحاکی مار‌دوش در شکل‌ها و شمایل مختلف پر شده است.


شربت، زنی قربانی مردان

شربت(پانته آ پناهی) که در فصل دوم همچنان حضور دارد، زنی است که به واسطه انتقام خون شوهرش زنانگی خود را کنار گذاشته و به دنبال قصاص قاتلان او می رود. چهره خشن و دور از ظرافت زنانه شربت در فصل دوم با شکل گیری عشق میان او و نصرت رنگ می بازد و شربت به زنی دلربا برای نصرت تبدیل می شود. شربت از جمله زنان داستان است که به همراه بلقیس در این فصل از داستان حذف شدند، قتل شربت که تازه به سروسامانی رسیده است، برای مخاطب ناراحت کننده است، شربت بازهم قربانی اهداف سودجویانه مردان می شود و قتل او شرط معامله شاپور با قباد قرار می گیرد.


شیرین، بی پناه و دل شکسته

بی شک کمرنگ ترین شخصیت زن داستان فصل دوم شهرزاد، شیرین(پریناز ایزدیار) است؛ شخصتی که از یک دختر متمول و خود خواه به دختری دیوانه و روان پریش تیدیل شده است. مخاطب برخلاف فصل اول که از شیرین به خاطر بدجنسی هایش در زندگی شهرزاد متنفر است، در این فصل دلش به حال او می سوزد که اینگونه تنها و بی پناه شده است. شیرین که در تمام زندگی خود طلبکارانه عشقی یک جانبه به قباد را تجربه کرده بود و  آرزوی ابراز علاقه از سوی قباد به خود را داشت، حالا با عشقی واقعی و متفاوت از سوی صابر مواجه می شود، مردی لوطی از طبقه پایین جامعه.

شیرین با چشیدن مزه واقعی عشق و تماشای فداکاری های بی توقع صابر برای نگهداری از او، سرانجام با رضایت به تیمارستان جدید می رود.


کلام آخر

“شهرزاد ۲”برخلاف انتظارات نتوانست به اندازه فصل اول موفق باشد و به مخاطبانش اضافه کند. شخصیت ها در فصل دوم پرداخت قوی و محکمی نداشتند، در غیاب شخصیت منحصر به فرد بزرگ آقا، شخصیت های جدیدی چون عمه بلقیس، شاپور، ثریا  و سروان آبرویزی نتوانستند آنچنان که بایسته است به جذابیت سریال کمک کنند.

 فصل دوم شهرزاد پر بود از سکانس های زائد برای پر کردن زمان فیلم ؛ به ویژه سکانس‌های شب شعر یا جلسات سیاسی فرهاد. معلوم نیست چرا فیلمساز در کنار روایت داستان عاشقانه خود تا این اندازه به مصدق، تفکرات و حامیان او علاقه دارد؟

در این فصل نیز شاهد هستیم شخصیت ها چگونه برای رسیدن به اهداف خود مرزهای اخلاقی، قانونی و حتی عرفی جامعه را زیر پا می گذارند؛ از قباد دیوان سالار و شاپور بهبودی گرفته تا اکرم. همچنین عشق قباد به شهرزاد که حالا زنی شوهردار است، برخلاف فرهنگ دینی و احلاقی جامعه است؛ موضوعی که نقطه عطف داستان برای جذب مخاطب می باشد.

و بالاخره وجود عناصر ی در مناسبات و رفتارهای بعضی کاراکترهای فیلم که تناسب چندانی با تاریخ و فضای زمانی اتفاقات سریال ندارد، یکی از ضعف هایی است که از فیلمسازی چون حسن فتحی انتظار نمی رود.

/انتهای متن/

درج نظر