شهدای مدافع حرم/همه دلتنگی هام …

مریم سالاری در دلنوشته اش برای همسر شهیدش امید، از دلتنگی ها و اشک هایی می گوید که همه را فدای آجرهای حرم زینب (س) می کند وقتی که بچه ها بهانه باباشون رو خیلی می گیرن، وقتی طعنه می زنند که بخاطر پول …، وقتی باید مادر باشدو هم پدر…

0

همسرشهید عبدالحمید سالاری خطاب به همسرشهیدش، امیدش از آرزوها و امیدهایش می گوید:عبدالحمید که اولین  شهید مدافع حرم استان هرمزگان دل نوشته ی لطیف و پراحساسی را تقدیم به همسر شهیدش کرده است.

امید نام مستعار شهید عبدالحمید سالاریست، اولین شهید مدافع حرم استان هرمزگان، متولد روستای سردر از توابع شهرستان حاجی آباد هرمزگان است  که در تاریخ سوم آذرماه سال 1394 در شهر حلب سوریه  درحین مبارزه با گروه های تکفیری و داعش به درجه رفیع شهادت رسید.

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ 

این روزها خیلی دلم برایت تنگ میشه، خیلی بیشتر از قبل.

 یک لحظه هم خاطراتت از جلو چشمانم دور نمیشه. هر اتفاقی که می افته هر جایی که میرم یاد وقت هایی که با هم بودیم ، یاد روزهایی که با یه دنیا محبت خونه مون رو مرتب می کردم…

خلاصه هرکسی تلاش می کرد بیشتر محبتش را نشون بده، انگار مسابقه بود.

همه گلهایی که برام خریدی رو خشک کردم و نگه داشتم هر کدومش یادآور خاطرات شیرینمه .

صدای قشنگت هنوز تو گوشمه، صدای “عزیزم” گفتنت،خنده هات…

همیشه بعد از نمازهام دعا می کردم خدا تو رو همینجوری نگه داره آنقدر که خوبی، آنقدر که دوست داشتی شهید بشی، اولین چیزی که در نماز به ذهنم می رسید شهادتت بود. بعدش هم گریه ام می گرفت ، می دونستم دوریت برام سخته .

تو بالاخره به آرزوت رسیدی، شهید شدی .

من موندم و دو تا امانتی که به دستم دادی. مسئولیت بزرگ کردن و تربیت بچه ها افتاده گردن من .

بچه ها باید بدونند با محبتی که نسبت بهت داشتم و دارم، یک ذره هم از اینکه شهید شدی ناراحت نیستم و افتخارمه همسریِ چنین آدمی .

امید جان!

همه سعی ام را می کنم که بچه ها را درست تربیت کنم تا بزرگ بشن .

آنقدرداستان اهل بیت (ع) و کربلا و شهدا دفاع مقدس ومدافعین حرم  را براشون میگم که افتخار کنند پدرشون هم توی همین راه شهید شدن.

همه دلتنگیها و اشکهام فدای آجرهای حرم بی بی زینب (س)که بچه ها بهانه باباشون رو خیلی می گیرن.

همه دلتنگیها و اشکهام فدای آجرهای حرم بی بی زینب (س)که بهمون طعنه می زنند که بخاطر پول رفتی.

همه دلتنگیها و اشکهام فدای آجرهای حرم بی بی زینب (س)که هم باید مادر باشم و هم پدر.

همه دلتنگیها و اشکهام فدای آجرهای حرم بی بی زینب (س)که دخترم بابای دوستاشو که می بینه …

بهش گفتم امام حسین(ع) هم یک دختر ناز داشت به اسم رقیه خانم ولی رفت و جنگید، به خاطر اسلام شهید شد و دختر کوچولوش مثل تو شد. تازه مامان جون! الان ما رو نمی زنند ولی رقیه (س) رو بعد از باباش خیلی کتک زدند.

خیالت راحت امید جان! اگر هر سختی هم بکشم همین که آبرودارمون کردی پیش خدا ، برامون بسه.

ازت می خوام تو که عزیز شدی پیش خدا ، شفاعت ما رو هم بکنی که ما هم مثل تو عاقبت بخیر بشیم .

به امید روزی که توی بهشت هم خادم خونه اهل بیت (ع) باشم.

/انتهای متن/

درج نظر