فریب در ازدواج

امروزه یکی از مشکلات میان زوج­های جوان که به واسطه­ ی آن کانون­های خانوادگی در همان سال­های اول از هم می ­پاشد، نبود صداقت و فریب­ خوردن یکی از طرفین یا اصطلاحاً فریب در ازدواج است که حجمی از پرونده­ های دادگاه خانواده را به خود اختصاص می­ دهد.

6

سرویس اجتماعی به دخت/

با توجه به پرونده­ های موجود در دادگاه­ها بیشتر فریب­ هایی که از جانب آقایان صورت گرفته ، دروغ در بیان داشتن تحصیلات عالیه ، شغل مناسب و یا حتی ادعای فرزندی یکی از خانواده­های معروف بودن است و در مقابل فریب­هایی که از جانب خانم­ها صورت گرفته اکثراً مبتنی بر پنهان­ کردن ازدواج در گذشته است که با آشکار شدن این موارد، فریب­ خورده شکایت خود را تحت عنوان فریب در ازدواج به دادگاه ارائه می­دهد.

فریب یا تدلیس در ازدواج  عبارت از عملیاتی است که زن یا مرد یا شخص ثالثی انجام داده و موجب فریب در امر ازدواج شود که طبق قانون جرم محسوب شده و فریب­ دهنده به مجازات خواهد رسید.

همانطور که می­دانید عقد نکاح دائم یا به وسیله طلاق و یا فسخ نکاح منحل می­گردد. گاهی یکی از طرفین بیماری داشته که در زمان عقد آن را مخفی داشته و یا وجود صفتی که مورد نظر طرف مقابل بوده در خود وانمود نماید، خواه این مانور به صورت عمل باشد خواه به صورت نوشته یا لفظ ، نظیر ارائه گواهی جعلی صحت مزاج که این هم حق فسخ برای طرف فریب­ خورده می ­آورد و آثار و پیامدهای حقوقی ویژه ­ای دارد که با عنوان « تخلف از شرط صفت» در قانون مدنی مطرح است . همچنین این مسأله جرم محسوب شده و در قانون برای آن مجازات هم در نظر گرفته شده است.

مواردی که فریب در ازدواج محسوب شده و باعث ایجاد حق فسخ می­شود اول شامل دو گونه مورد است  : عیوب مرد که بر زن مخفی مانده است و عیوب زن که بر مرد مانده مخفی مانده است.

عیوبی که حین عقد در مرد بوده و زن از آن بی­خبر بوده است:

۱ – جنون ( دیوانگی) ۲ – خصاء ( بیماری جنسی)۳ – عنن به شرط اینکه ولو یکبار عمل زناشویی را انجام نداده باشد. ۴ – مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازه­ای که قادر به عمل زناشویی نباشد.

و عیوبی که حین عقد در زن بوده، ولی مرد از آن بی­خبر بوده است:

۱ – جنون( دیوانگی)۲ – قرن ( بیماری جنسی) ۳– جذام ( بیماری پوستی) ۴– برص( بیماری پوستی) ۵  – افضاء ( بیماری جنسی) ۶ – زمین­گیری۷ – نابینائی از هر دو چشم

هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور آن وصف را نداشته برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد به صراحت بیان شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.

شرط کردن صفت به صورت­های زیرمحقق می­شود::

1- صفت به صراحت در ضمن عقد ذکر شود. مثلاً وکیل زوجه می­گوید : « موکل خود خانم …. را به عقد ازدواج آقای دکتر…. با مهریه…. درآوردم.

2- مشخص شدن دختر یا پسر، قبل از عقد به صفتی خاص که عقد هم مبتنی بر آن صفت واقع گردد، مانند آنکه دختر و پسر قبل از عقد برای یکدیگر نامه بنویسند و پسر در انتهای نامه با عنوان دکتر .… امضا نماید، یا در صحبت‌های قبل از عقد، دختر یا پسر خود را به دروغ دارای اوصاف خاصی معرفی کنند.

3- در مورد صفت هیچ گفتگویی نمی‌شود، ولی بر حسب عرف و عادت عقد بر وجود وصف خاصی نسبت به دو طرف منعقد می‌گردد؛ مثلاً اگر پسر یا دختر مطلبی در مورد بیماری خود نگویند، قضاوت عرف بر آن است که لزوماً سالم هستند و دارای بیماری خاص و مهمّی نمی‌باشند.

بر حسب انواع شرط صفت فوق، تخلف از شرط صفت به صورت‌های مختلفی محقق می‌شود، از قبیل:

1-به دروغ صفت کمالی را به خود نسبت می‌دهد یا نقصی را از خود دور می‌کند. مثلاً فردی خود را مهندس معرفی ‌کند.

 2- در عمل برخلاف واقع کاری انجام ‌دهد که در پی آن صفت کمالی را به خویش نسبت دهد یا نقصی را از خود دور ‌کند. مانند: آنکه فردی کچل، در مراسم خواستگاری و عقد از گیسوی مصنوعی استفاده نماید.

3- با سکوت پرده بر روی نقص خویش گذاشته یا تصور دیگران از کمال خویش را مورد تأیید قرار دهد.

که این وجه به چند حالت قابل تصور است:

الف) فرد نسبت به نقص خویش جاهل ‌باشد، مانند: فرد عقیم یا انسان مبتلا به ایدز که خودش نیز از وجود این بیماری در بدنش اطلاعی ندارد، لذا خود را سالم می‌‌پندارد و طرف مقابل هم تصور می‌‌کند که با فرد سالمی ازدواج کرده است.

ب) فرد نسبت به نقصی که مخفی است و بدون اظهار آن نمی‌توان نسبت به آن مطّلع شد، سکوت می‌کند. مانند: ابتلا به بیماری سرطان یا عارضة قلبی.

ج) فرد به عیب خود علم دارد و نقص هم ظاهر می‌باشد، لذا سکوت از عیب به معنای کتمان آن نمی‌باشد، ولی فرد متقاضی ازدواج کوتاهی کرده و در مورد آن دقت و تحقیق ننموده است، لذا به دلیل کوتاهی خویش، تصوری خلاف واقع نسبت به طرف مقابل پیدا نموده است.

از انواع فوق، مواردی که فرد به دروغ صفتی را برای خویش بیان ‌کند یا عیب ظاهری را خلاف واقع نشان دهد یا نسبت به عیب مخفی خود که از آن اطلاع دارد، سکوت ‌نماید، سبب فریب گردیده و به عبارت دیگر طرف مقابل در این نکاح مورد «تدلیس» واقع شده است. بنابراین در تمامی موارد تخلف از شرط صفت، تدلیس محقق نمی‌گردد، بلکه زمانی تدلیس به حساب می­آید که قصد فریب و گول زدن لحاظ شده باشد. در هر حال در موارد تخلف از شرط صفت نیز به استناد ماده ۱۱۲۸ عقد قابل فسخ خواهد بود.هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور آن وصف را نداشته، برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود.

مجازات

در مقابل فریب در ازدواج دو راهکار وجود دارد. فرد فریب­خورده یا می­تواند از طریق کیفری شکایت کند که در این صورت ۶ ماه الی ۲ سال حبس تعیین می­شود یا می­تواند اقدام حقوقی کرده تقاضای حق فسخ کند . فسخ ازدواج تشریفات خاص طلاق را ندارد و فریب­ خورده می­تواند به راحتی نکاح را فسخ کند.

اختیار فسخ فوری است بدین معنی که طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع نکاح را فسخ نکند این حق او ساقط می شود. البته به این شرط که علم به این حق فسخ و علم به فوریت آن داشته باشد . تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از این حق لازم بوده به نظر عرف و عادت است. اگر آگاهی فرد فریب­خورده بعد از رابطه زناشویی باشد ، وی می­تواند علاوه بر فسخ نکاح از عامل فریب مهریه را باز پس گیرد. دادگاه در صدور حکم مجازات مجاز است که میزان حبس را بر میزان حداقل یا حداکثر تعیین کند، ولی همین دادگاه می­تواند به لحاظ جهات مخففه یعنی با توجه به این که فرد فریب­ دهنده جوان بوده و دارای سوء سابقه نیست ، جریمه را حتی تا میزان ۵۰ هزار تومان تخفیف دهد، یعنی کاملا بستگی به دادگاه دارد که میزان حبس و مجازات را به چه حدی تعیین کند.

عده فسخ نکاح همانند عده طلاق سه طهر است ، مگر اینکه زن با اقتضای سن ، عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده او سه ماه است و در زمان عده فسخ نکاح زوج حق رجوع ندارد.

دردائیل/انتهای متن/

نمایش نظرات (6)