ما آدمیم

می گن که هر روز می تونه واسه ی خودش یه نشونه باشه. یه نشونه برای این که ما آدم ها، آدمتر شیم.

4

سرویس فرهنگی به دخت/

دیروز مثل همیشه سوار مترو شدیم و بی حال و بی رمق،مثل کتک خورده ها، کز کرده بودیم گوشه ی مترو، مثل خیلی از آدم های دیگه با خودمون و دنیا قهر بودیم، تو همین حال و هوا یه نفر سوار مترو شد و بدون این که بفهمه ما کی هستیم و کجا نشستیم ، هم به ما ،هم به بقیه سلام بلند بالایی کرد و بعدش هم چند تا حرف بامزه پشت بندش. از اون جایی که این روزا هر کی بخندونه یا یه کم خوش باشه یه انگ می خوره، به نظر اومد این آدم الکی خوش یا دیوونه اس و یا .. هموندیوونه اس!!

بنابراین کنجکاو شدیم تا این آدم رو ببینیم اما تا دو تا ایستگاه نشد،بالاخره، با کلی زحمت و” خانم برو کنار و بیا جای من و آخ چشمم، وای دستم، اِ چه خبره خانوم هل نده…” بالاخره رسیدیم به این آدم بامزه.

ای وای! ما رو باش! ما با این دو تا چشم که این همه زیبایی رو می بینه ولی انگاری که همیشه از دنیا طلبکاره، این قدر عنق و بد خلق و طلبکار تشریف داریم و اون وقت، این خانم که هر دو چشمش به روی هر چی روشنیه بسته اس… چی بگم؟

راه افتادی و همه ی راه رو به این نشونه فکر کردیم، فکرش رو بکن، تا حالا هیچچ نابینایی رو دیدی که بخنده؟ هیچ نابینایی رو دیدی که صداش و حرف هاش بوی زندگی و شوق نده؟ چطوری که ما با چشم هایی به سوی روشنایی دلهامون گرفته و کدره، اما اون ها با چشم هایی به سوی تاریکی، این قدر روشن و صافن.

فکر کردم و دیدم جوابش ساده اس، این آدما چشم هاشون به روی همه بدیها بسته اس و چون سعی دارن با چشم دلشون ببینن فقط خوبی ها رو می بینن بدی ها توی دنیا شون گم می شه، چیزی که فیلسوف ها به دنبالش هستن، این که دنیا رو فقط خوبی ببینن. کاش ما هم یاد می گرفتیم حالا که نعمت دیدن زیبایی رو داریم، دلمون رو مثل این آدم ها به روی بدی ها ببندیم، شاید ما هم مثل این آدم های مهربون بتونیم دو تا لبخند از سر صداقت، دو تا جمله از سر خیر خواهی و دو تا دعا از سر یه دل صاف به دیگرون هدیه بدیم و بگیم بله! ما واقعاً آدمیم!

پروین مقدم/انتهای متن/

نمایش نظرات (4)