بیست و یک روز بعد، نمایی از نوجوان، مادر، سرطان

“بیست و یک روز بعد” ملودرامی اجتماعی به کارگردانی”سیدمحمدرضا خردمندان” نویسندگی مشترک “سیدمحمدرضا خردمندان” و “احسان ثقفی” و تهیه کنندگی”محمدرضا شفاه” از تولیدات حوزه هنریست؛ اثری که در جمع بهترین های آراء نظرسنجی سی و پنجمین جنشواره فیلم فجر قرار دارد. فیلمی «خانواده محور» با نگاهی به اصلی ترین دغدغه های آموزشی و تربیتی نوجوانان و در ستایش مقام” مادر”.

0

نفیسه ترابنده/

خلاصه داستان
مرتضی(مهدی قربانی) نوجوانی است که عشق فیلمسازی دارد. مرتضی برای ساختن فیلم تلاش می کند تا با همکاری دوستش- مهران- هزینه اجاره دوربین را به دست آورد اما در این تکاپو در می یابد که مادرش که مبتلا به سرطان است، هزینه تهیه داروی مهم خود را ندارد.
“بیست و یک روز بعد” داستان سیر تحول شخصیتی مرتضی است؛ نوجوانی که به دلیل شرایط بد اقتصادی و بیماری مادرش به ناگهان از دنیای نوجوانی فاصله گرفته و به نوعی بلوغ می رسد.

مرتضی تنها فکر و ذکرش ساخت فیلم است تا زمانی که با مراجعه به داروخانه به طور اتفاقی می فهمد آمپولی که مادرش آن را تقویتی می داند، آمپولی حیاتی است که استفاده نکردن از آن موجب می شود تومور مهره های کمر مادرش را از بین ببرد و او دیگر نتواند سرپا بایستد.
مادر مرتضی، با بازی متفاوت”ساره بیات”، تنها شخصیت زن فیلم است؛ مادری با موهای تراشیده و ابروانی ریخته، شبیه هزاران بیمار سرطانی. مادر در غیاب پدر بار مسئولیت خانواده را به دوش می کشد و با شستن و اتو کردن لباس های دست دوم(تانوکورا) امرار معاش می کند. او با وجود درد ناشی از بیماری پس اندازش را در اختیار مرتضی می گذارد تا با اجاره کردن دوربین و ساختن فیلم کوتاه به قول خودش نگذارد تا بچه های بی استعداد جایزه ها را به دست آورند. او از خودش برای تحقق آرزوی پسرش می گذرد. مهر و محبت بین این مادر و پسرانش بسیار ملموس و واقعی به تصویر کشیده شده است.
مادر مرتضی زنی مقاوم است که نمی خواهد درد او را از پای بیندازد و همواره سعی دارد فضای خانه برای دو پسرش فضایی شاد و دوست داشتنی باشد. او به پسر کوچکش گفته که چون هوا گرم است، موهایش را تراشیده است. با وجود تمام ظاهرسازی های مادر، سرطان مثل سایه‌ای روی سر این خانواده کوچک حکم‌فرماست.
 استقامت مادر ناشی از ایمان و توکل اوست که در جای جای فیلم حس می شود. مثلا زمانی که به پسر کوچکش- محسن- یاد می دهد برای اتو کردن لباس های خیلی چروک باید به اندازه سه صلوات اتو را نگه دارد یا زمانی که هنگام درد با صدایی نجوا گونه امام رضا(ع) را صدا می زند و از ائمه مدد می خواهد.

همچنین در سکانسی مرتضی از مادر می پرسد که بابا مُرد، نترسیدی؟ و مادر صادقانه جواب می دهد:«چرا اولش ترسیدم چون یکدفعه تنها شدم. فکر می کردم خدا داره باهام لج می کنه اما بعد از گذشت 40 روز به خودم اومدم از خدا طلب بخشش کردم و گفتم خدایا منو ببخش، تو  دو تا بچه مثل دسته گل به من دادی. به خاطر شما به زندگی برگشتم اما چند روز بعد فهمیدم سرطان دارم…»
مادر مرتضی که درد و رنج و مشکلات زندگی او را به یک جهان بینی ، در خصوص چگونگی تحمل مشکلات زندگی به مرتضی می گوید:« خدا دنیا  رو مثل بازی ساخته، هر غولی را که می کشی غول بزرگتری میاد، اما تو دیگه نمی ترسی چون قدرتت بیشتر شده.»
پایان فیلم بسیار غم انگیز است. مرتضی که با تلاش های فراوان و فروش طرح فیلمنامه خود توانسته یک میلیون تومان خرید آمپول مادرش را تهیه کند، در داروخانه می فهمد که این آمپول هر 21 روز یک بار باید استفاده شود. در سکانس پایانی که مرتضی روبه روی قطار می ایستد ، مخاطب آرزو می کند کاش واقعاً قطار پرشتاب مشکلات در مقابل دستان کوچک اما پرامید مرتضی از حرکت بایستد.

“بیست و یک روز بعد” در یک نگاه
“بیست و یک روز بعد” فیلمی ارزشمند در ژانر کودک و نوجوان است که با فیلمنامه  ای درست و شخصیت پردازی مناسب موجب می شود تا مخاطب با آن همذات پنداری کند. مخاطب عمق درد مادر مرتضی را می فهمد و تلاش های مرتضی را برای خرید داروهای مادرش تحسین می کند، تلاش هایی شرافتمندانه.  فیلمساز با نمایش خانواده ای جنوب شهری و با سطح اقتصادی پایین می خواهد به مسئولان گوشزد کند که سرطان به‌جز درد، هزینه دارد و واقعا سرنوشت خانواده هایی چون مرتضی برای درمان این بیماری  چه خواهد شد؟

/انتهای متن/

درج نظر