آذر ، سیمایی دوگانه از زن مستقل

“آذر” اولین فیلم بلند سینمایی “محمد حمزه‌ای” به تهیه کنندگی “نیکی کریمی” از جمله فیلم های به نمایش در آمده در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر اولین تجربه این فیلمساز است که در آن به روایت زندگی زنی سخت کوش و استقلال طلب رفته است و به نحوه برخورد دوگانه این زن با مشکلاتی می پردازدکه در خانواده و جامعه با آنها دست به گریبان است.

نفیسه ترابنده/

“آذر” اولین فیلم بلند سینمایی “محمد حمزه‌ای” به نویسندگی”احسان بیگلری” با همکاری “پریسا هاشم پور” و  تهیه کنندگی “نیکی کریمی” از جمله فیلم های به نمایش در آمده در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر می باشد. فیلمساز در اولین تجربه خود به سراغ زندگی زنی سخت کوش و استقلال طلب رفته است.

خلاصه داستان
آذر( نیکی کریمی) و امیر( حمیدرضا آذرنگ) زندگی آرامی دارند و از طریق اداره یک کافه رستوران روزگار می گذرانند. امیر به دلیل مسائل مادی با پسر عموی خود- صابر( هومن سیدی)- درگیر شده و او را به قتل می رساند. با به زندان افتادن امیر، آذر تمام تلاش خود را از طرفی برای گرفتن رضایت از عمو علی و از طرف دیگر اداره کافه رستوران به کار می بندد اما در پایان امیر بدن توجه به زحمات آذر و برای رهایی خود از زندان تا پای بدنام کردن همسرش پیش می رود.
“آذر” فیلمی شخصیت محور است و می خواهد روند تغییر ناگهانی زندگی یک زن را نشان دهد.
اولین رویارویی مخاطب با آذر در پیست موتور سواری است. آذر زنی عاشق سرعت و مسابقه است و در این راه همسر و دخترش نیز مشوق او می باشند. آذر پابه پای امیر در کافه رستوران کار می کند، چراکه از خانه نشینی و بی تحرکی بدش می آید. آذر شاد و خستگی ناپذیر از نیمه داستان درگیر مشکلات جدی می شود. با به زندان افتادن امیر تمام مسئولیت خانواده به دوش او می افتد. با وجود این شوک بزرگ آذر به خود آمده و عنان زندگی را در دست می گیرد. او راضی نمی شود که تلاش های شبانه روزی او و امیر برای به راه انداختن رستوران بر باد رود. پس با کمک دوستان خود- شیرین و مهران- آستین همت را بالا زده و رستوران را می چرخاند. تنها فکر و ذکر آذر جور کردن پول دیه صابر و آزادی امیر از زندان است. او برای جور کردن این پول سعی می کند تا حد امکان صرفه جویی نماید. به همین دلیل وقتی پیک موتوری رستوران سرکار حاضر نمی شود، خود سوار موتور شده و سفارشات مشتریان را می رساند؛ اقدامی که تعجب و گاه لبخندهای معنادار مشتریان مرد رستوران را بر می انگیزد اما آذر با صبوری و سرسختی تمام این مشکلات را تحمل می کند.

مردانِ بحران ساز
بزرگ ترین مشکل آذر در حل این بحران عمو علی-پدر صابر- است. او از آذر کینه دارد چراکه آذر را باعث جدایی امیر از خودش می داند. عمو علی در فیلم نماد یک مرد سنتی و متعصب است که می خواهد زنان تحت کنترل او باشند و عمل کنند. او معتقد است که مشکلی با کارکردن زنان ندارد و دختر خودش هم شاغل است اما در جای مناسب نه هر جایی که کس و ناکس رفت و آمد می کنند.  عمو علی هنوز تصور سنتی از زنان را با اختیارات محدود قبول دارد، او با دیدن آذر بر پشت موتور عصبانی شده و با داد و بیداد او را زنی ولگرد و مایه آبروریزی خانواده می داند. آذر تمام این تحقیر و توهین ها را به خاطر امیر تحمل می کند اما همین امیر است که بزرگ ترین ضربه روحی را به او وارد می کند.
شخصیت عصبی و بدون منطق عمو علی در ماجرای مخالفتش با ازدواج صابر و یگانه(لیلا زارع) بیش از پیش برای مخاطب آشکار می شود.
مخاطب به تدریج می فهمد که امیر مردی خودخواه است که جز رهایی از زندان چیز دیگری برایش مهم نیست. او برای جلب رضایت عمو علی به دروغ می گوید که دعوای او با صابر بر سر مسائل مادی نبوده و صابر به اذر نظر داشته است. عمو علی نیز شرط رضایت خود را طلاق امیر و آذر اعلام می کند.
صحنه ای که آذر این سخنان را از زبان امیر می شنود و در شوکی عظیم فرو می رود، از بهترین سکانس های فیلم است و مخاطب به خوبی فشاری را که بر آذر وارد شده، درک می کند. آذر گویی بعد از 15 سال زندگی مشترک با مردی که عاشقانه دوستش داشته، به یکباره می فهمد که شوهرش را درست نشناخته، شوهری که برای نجات زندگی اش به هر ترفندی دست می زند و از بدنام کردن زنش ابایی ندارد.
برخورد زن عموی امیر- پوران( مائده طهماسبی)- با آذر او را در تصمیمش مصمم تر می کند. زن عمو با پرخاش آذر را زنی بدکاره می داند که اگر خودش را جمع و جور می کرد، الان صابر زنده بود.
پایان فیلم “آذر” بسیار به فیلم “سارا” ساخته ” داریوش مهرجویی” شباهت دارد. نقش آفرینی نیکی کریمی در هر دو فیلم این شباهت را بیشتر تداعی می کند. آذر و سارا هر دو  در پایان نمی توانند بی اعتمادی و تهمت شوهران شان را ببخشند و هر دو خانه را ترک می کنند، چرا که دیگر شوهران شان را مردانی قابل اعتماد و تکیه گاه نمی دانند.
آذر تقاضای طلاق داده و با چمدانی که تمام سهم او از زندگی با امیر است، همراه با دخترش راهی شهرستان می شود؛ تصمیمی که شاید هر زنی به جای آذر بود، به آن روی می آورد.

مادر شوهری نمونه
شاید بتوان گفت قهرمان فیلم آذر که جوانمردانه در کنار او ایستاد، مادر امیر- فهیمه – است؛ مادر شوهری دوست داشتنی و دلسوز، تصویری که کمتر از یک مادر شوهر تاکنون دیده ایم. او آذر را همچون دختر خود می داند نه عروس. فهیمه بعد از شنیدن ماجرایی که امیر به عموعلی گفته، راهی زندان شده و از امیر می خواهد که به عمو بگوید تمام حرف هایش دروغ بوده است و نگذارد تا پشت سر زنش حرف نامربوط بزنند.
او سپس به خانه عمو رفته و به پوران و عمو علی می گوید که تمام حرف های امیر دروغ بوده و او در این 15 سال جز خوبی از عروسش چیزی ندیده است. فهیمه در پایان نیز به تصمیم آذر مبنی بر ترک امیر احترام می گذارد و از او طلب بخشش کرده و می خواهد پول مغازه را به او بدهد و تأکید می کند که این پول از شیر مادر برایش حلال تر است. رفتارهای مادرانه فهیمه در این مدت موجب می شود تا آذر در لحظه خداحافظی به فهمیه بگوید که در این مدت چیزهای بسیاری از او آموخته است.
تصویری هم که از خواهر صابر در فیلم نشان داده شده، اگر چه نقشی پررنگ در فیلم ندارد، تصویری مثبت از زنان و تاثیرشان در بهبود روابط آدم هاست؛ وقتی در دفاع از آذر حقایقی را در باره برادرش و این که او نامزد داشته، برای پدر و مادرش افشا می کند.
نهایتا فیلم با رفتن آذر از خانه و بلاتکلیفی امیر در زندان که تاوان خودخواهی اوست، پایا نی می گیرد.

کلام آخر
“آذر” فیلمی با تمی شبه فمینیستی است که اگر چه فیلمنامه ای شسته رفته و بازی هایی قابل قبول دارد، در عین حال در ترسیم سیمایی از آذر به تناقض دچار شده است.  به نظر می ر سد که از یک طرف فیلمساز می خواهد روایتگر تلاش های بدون چشمداشت زنی برای نجات همسر و حفظ زندگی اش باشد و از طرف دیگر رفتارها و خصوصیاتی از این زن  نشان می دهد که با نوعی اداهای شبه مردانه همراه است،
آذر در فیلم نماد زنی است که  برای حفظ زندگی خانوادگی و نجات شوهرش به هر دری می زند ولی وقتی پای تقیدات اخلاقی به میان می آید و می بیند که همسرش برای نجات خودش از زندان نزد عمویش به او تهمت روابط غیراخلاقی زده، تصمیم به خاتمه زندگی مشترکش می گیرد. اما همین  زن را می بینیم که برای این که اختلالی در کار رستورانش پیدا نشود،  به جای پیک موتوری رستوران به تحویل غذا با موتور می پردازد و برای این منظور حاضر می شود شب ها تا دیروقت سفارش مشتری ها را به درخانه هایی ببرد که معلوم نیست در آن طرف این درها چه می گذرد و چه برخوردی با او به عنوان یک زن می شود. حتی بعد از اینکه مردی از مشتریان موقع تحویل گرفتن سفارش خود او را با یک زن بدکاره اشتباه می گیرد، با اینکه کاملا از این برخورد ناراضی و برآشفته می شود، اما او همچنان کار تحویل سفارش با موتور را ادامه می دهد . این یک تناقض اشکاردر شخصیت این زن است که شاید بیشتر حاصل گرایش فیلمساز به ترسیم چهره مستقل از یک  زن می باشد تا جایی که حتی دچار مشکلاتی از این قبیل شود و این بدان معناست که فیلمساز هویت زنانه این زن را براحتی فدای استقلال او می کند، فارغ از این که واقعا این گونه نقش آفرینی در عرصه های شغلی و اجتماعی چقدر با زنانگی یک زن و جایگاه انسانی و کرامت او سازگار است. 

/انتهای متن/