آنچه در ورزقان دیدم

نیروهای امدادی، بسیجی و سپاهی همه جا هستند. آذوقه هم وجود دارد اما مدیریت توزیع نیرو، امکانات و آذوقه بسیار ضعیف است.

1

سرویس اجتماعی به دخت/

 تا آنجا که برخی شرکت های خصوصی منطقه به صورت مستقل اقدام به توزیع امکانات امدادی بین زلزله زدگان کرده اند. کشته شده ها بیشتر زنان و کودکان هستند چون مردان در ساعتی که زلزله رخ داد بر سر زمین های کشاورزی بودند. تقریبا تمامی روستاهای ورزقان نابود شده اند.

چیزی بیشتر از ۱۰۰ روستا. حالا در این میان ساختمان های نوسازی هم در بعضی روستاها بوده اند که سالم مانده اند! ساختمان هایی که پروانه ساخت دارند. اجساد با غسل و کفن و به صورت انفرادی و نه گروهی در گورستان های اطراف هر روستا دفن می شدند.

هنوز در برخی روستاها اجساد افرادی زیر آوار مانده اند که به دلیل عدم امدادرسانی به موقع صدایشان خاموش شده! مردم آب و غذا، پتو و چادر یا ندارند و یا به اندازه کافی ندارند.

دیروز به چشم خودم حمله مردم به کامیون حامل چادر های امدادی را جلوی در فرمانداری دیدم و مردانی که در این رقابت یکدیگر را کتک می زدند تا با دست پر کنار خانواده هایشان بازگردند.

بیمارستان های صحرایی در هریس و ورزقان ایجاد شده و مجروحان را به آن جا منتقل می کنند. اما چون در بسیاری از روستاها، اهالی روستاها به دست خود، اجساد را از آوار خارج و دفن کرده اند، مراجع رسمی از مرگ عده ای بی خبر مانده و بدون شک این تعداد در آمارهای رسمی به حساب نیامده است.

روستاهای هریس هم وضعیت مناسبی ندارند اما شدت خسارات در ورزقان بیشتر است. دوستان عزیز ورزقانی ها به نان، آب، پتو و چادر نیاز جدی دارند. سرما شب ها در ورزقان، اهر و هریس بیداد می کند.

ده ها روستا با خاک یکسان شده

 تازه از ورزقان برگشته ام. هواپیمای تبریز تهران که روی زمین نشست یک لحظه احساس کردم دلم می خواد با همین پرواز برگردم و باز طعم گرد و خاک آوار را توی حلقم احساس کنم!

دلم برای بغل کردن دختر بچه ای تنگ شد که مادرش را زیر آوار از دست داده بود. نگاه پر حسرت پسر جوانی که به دنبال کفش های خواهرش تپه های آوار را زیر و رو می کرد توی مغزم باد کرد…

ده ها روستا با خاک یکسان شده! و مردم مبهوت و سرگردان بدون آب و غذا و چادر کافی در حال دفن اجساد عزیزانشان هستند.

هیچ کس برای ورزقانی ها کاری نکرد. خودشان مرده ها را بیرون کشیدند خودشان دفنشان کردند و بعد با زبان روزه از ما غریبه ها با آبی که خریده بودند پذیرایی کردند!

باید همه تان از نزدیک می دیدید. قد همه این کلمه ها برای توصیف این فاجعه کوتاه است.

مریم نظری، ایران زنان/انتهای متن/

نمایش نظرات (1)