“معمای شاه”و بازنمایی نقش زنانِ دورانِ پهلوی

“معمای شاه”مجموعه تلویزیونی به کارگردانی “محمدرضا ورزی” است که سعی کرده نگاهی به دوران چهل ساله حکومت پهلوی داشته باشد با تکیه بر نقش زنان در این دوران، چه زنان دربار و چه زنان بیرون از دربار که به هر حال نقش هایی پررنگ یا کمرنگ در این دوران ایفا کرده اند.

0

نفیسه ترابنده/

سیر حرکت و تهیه‌کنندگی “علی لدنی” می باشد. این سریال چهل سال تاریخ پرحادثه رژیم پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی را  با نمایش تبعید رضاشاه پهلوی داستان زندگی محمدرضا شاه پهلوی را از زمان بازگشت وی از مصر، پس از ازدواج با ملکه فوزیه تا زمان مرگ به تصویر می‌کشد. گفتنی است این مجموعه هر شب ساعت 22:15 به روی آنتن شبکه اول سیما می رود.

“معمای شاه” یک روایت تاریخی همراه با نگاه دراماتیک است. این سریال با استناد به منابع تاریخی بی شماری درصدد به نمایش کشیدن واقعیت سلسله پهلوی است و در این بین فیلمساز نگاه ویژه ای به نقش زنان در این دوره دارد، چه زنانی که در خاندان پهلوی و در دربار حضور دارند، همچون اشرف، شمس، فوزیه، شهناز،ثریا و فرح ، چه زنانی که خارج از دربار در بطن جامعه زندگی می کردند؛ زنانی که با تحولات سیاسی و اجتماعی روزگار خود بیگانه نبودند، همچون نورآفاق وزیری و گلنار. البته همه زنان نقش آفرین در دوران پهلوی هم در این سریال به تصویر درنیامده اند.
با نگاه کلی به این مجموعه نقش زنان را می توان در سه مقوله  دسته بندی کرد و مورد بررسی قرار داد:

الف) زنان درباری خنثی
در میان زنان دربار زنانی بودند که نقشی در تحولات اجتمای و سیاسی روزگار پهلوی نداشتند، همانند فوزیه ، ثریا، شهناز و شمس؛ زنانی که عمدتا زندگی شان قربانی تمایلات خودخواهانه شاه در رسیدن به اهداف سیاسی او شدند.

فوزیه: (حدیث فولادوند) خواهر ملک فاروق پادشاه مصر و نخستین همسر محمدرضا پهلوی بود که به خاطر انسجام روابط سیاسی میان مصر و ایران به همسری محمدرضا پهلوی در آمد. فوزیه به عنوان یک خارجی در دربار با مشکلات زیادی روبه رو بود، از عدم آشنایی با آداب و رسوم و فرهنگ ایرانی گرفته تا فساد همسر و اختلافات جدی با خانواده پهلوی. “معمای شاه” به خوبی این احساس تنهایی و اوج بی پناهی فوزیه را در دربار به تصویر کشیده است. یادمان بیاید درد  دل های فوزیه با فردوست را که مرتب اظهار می کرد که این کاخ با تمام شکوه و عظمتش برای او همچون قفسی تنگ و تاریک است.
همان طور که در سریال دیدیم هنگامی که فوزیه با کمک ارنست پرون محمدرضا را با چشمان خود در خانه یکی از زنان فاسد دید، دیگر ماندن در ایران را طاقت نیاورد و تنها دختر خود را در ایران گذاشت و به مصر بازگشت.

شهناز: (باران زمانی) اولین دختر محمدرضا پهلوی از فوزیه بود. تولد شهناز پهلوی در آبان سال 1319 با خشم و ناراحتی خاندان پهلوی توأم شد. چرا که این خانواده برای به دنیا آمدن فرزند پسری که جانشین و ولیعهد محمدرضا پهلوی باشد، نقشه‌ها کشیده بودند. شهناز بعد از طلاق مادرش در دربار بسیار تنها شد. شهناز بعد از آمدن ثریا با او به عنوان نامادری رابطه خوبی داشت.
محمدرضا پهلوی برای حفظ رابطه سیاسی با یکی از ممالک عربی خواهان ازدواج شهناز با پسر پادشاه آن کشور بود اما شهناز نمی خواست زندگی اش همانند فوزیه قربانی ملاحظات سیاسی شده و به سرنوشت مادرش دچار شود. علاقه او به اردشیر زاهدی و پافشاری او برای ازدواج باردشیر باعث شد سرانجام شاه به این ازدواج رضایت دهد، گرچه شهناز با اردشیر هم خوشبخت نشد؛ چراکه اردشیر مردی فاسد و زن باره بود.

ثریا:  (مهراوه شریفی نیا) دومین همسر محمدرضا پهلوی انتخاب خود او بود. همان طور که در “معمای شاه” دیدیم، ثریا از ابتدای ورود به دربار بیمار بود. شاه علاقه زیادی به ثریا داشت و بر خلاف فوزیه بیشتر وقت آزاد خود را با ثریا می گذراند. بعد از چند سال موضوع بچه‌دار شدن آنها بصورت بسیار جدی در دربار مطرح شد و  به خصوص ملکه مادر مرتباً این مطلب را با پسرش در میان می‌گذاشت. ثریا بعد از چند سال درحالی که هنوز به محمدرضا علاقه داشت و باور نمی کرد شاه در مقابل فشار دربار به این زودی تسلیم شود، به بهانه استراحت به لندن رفت. سپس همان طور که در سریال دیدیم، شاه هیئتی را نزد ثریا فرستاد که اگر وی قبول کند شاه همسر دیگری اختیار کند، او  می تواند به دربار بازگردد و ملکه ایران باقی بماند اما ثریا مانند هر زن دیگری طاقت قبول یک هوو را نداشت و با شرایط شاه مخالفت کرد و به صورت غیابی از او طلاق گرفت.
در واقع ثریا هم قربانی ملاحظات سیاسی شاه شد.

شمس: (شیرین ایزدی) دومین فرزند رضا شاه پهلوی  و خواهر ارشد محمدرضا شاه پهلوی از جمله زنان درباری بود که به زندگی اشرافی گری و علائق شخصی و فردی خود بسنده کرده و نقش چندانی در تحولات فرهنگی و سیاسی جامعه نداشت. همان طور که در سریال دیدیم شمس به شوهرش- فریدون جم – خیانت کرد و عاشق مهرداد پهلبد- معلم موسیقی خود- شد و شوهر اولش را از دربار بیرون ‌کرد. شمس در اواخر حکومت پهلوی به آیین مسیحیت گروید و در منطقه مهردشت کرج كلیسایی نیز برای عبادت بنا كرد. این اقدام شمس با مخالفت شدید محمدرضا روبه رو شد؛ چرا که از خشم مردم مسلمان ایران می ترسید.

/انتهای متن/

درج نظر