منافقین لعنتی، مادرمان را کشتند

11 بهمن سالروز ترور معلم از جان گذشته ایست که برای کمک به دانش آموزش از جان خود مایه گذاشت؛ دانش آموزی که بر اثر حمله منافقین به مدرسه از حال می رود و …

0

 روایت شهادت سکینه بیگم  معلم مدرسه ترکمان کرج را از زبان خواهرش می شنویم.

از داستان شهادت سکینه بیگم، خواهرش اقدس نیک نژاد این طور تعریف می کند:

“سکینه در روز شهادتش وارد مدرسه می شود و از معلمان می شنود که گروهی از منافقین از تهران به سمت کرج عزیمت کرده اند .اما برای اینکه موجب اضطراب در دانش آموزان نشود به آنها چیزی نمی گوید. خواهرم شاگردانش را در نمازخانه مدرسه جمع می کند و ازآنان می خواهد که اذان بگویند اما در همان حین صدای فریاد و پس از آن صدای مهیبی از حیاط مدرسه به گوش می رسد که باعث می شود همه به بیرون و حیاط مدرسه بدوند.

در همان حین یکی از دانش آموزان که ناراحتی قلبی داشته حالش بد می شود و سکینه برای کمک به شاگردش و آوردن آب به حیاط مدرسه و آبدارخانه می رود که ناگهان با تیراندازی منافقان که به حیاط مدرسه آمده بودند، غرق در خون به زمین می افتد و به شهادت می رسد.

به گفته یکی از معلمان مدرسه؛ دانش آموزان در آن لحظه فریاد می زدند: «منافقین لعنتی، مادرمان را کشتند…”

 

معلمی را انتخاب کرد

او درباره سکینه بیگم می گوید:

“سکینه بیگم فرزند اول خانواده ای مذهبی بود که در سال 1325 در بهبهان به دنیا آمد.

بعد از گرفتن دیپلم به دانشسرای تربیت  معلم بروجرد رفت.

او همیشه دوست داشت فرد مفیدی برای جامعه باشد و به همین دلیل معلمی را برگزید. مدتی هم معلم مناطق محروم مرزی مهران بود.

سکینه نهایتا لیسانس خود را در رشته تربیت بدنی گرفت.

او با محمدتقی کاسب که ساکن تهران بود ازدواج کرد.  ثمره های این ازدواج، سه فرزند پسرش بودند: محمدرضا، حمیدرضا و پژمان.”

 

انقلاب را دوست داشت

خواهر سکینه می گوید:

“خواهرم علاقه زیادی به امام و انقلاب داشت و همیشه  دنبال آن بود که دانش آموزان را با آرمان ها و ارزش های انقلاب آشنا کند. پس ازپیروزی انقلاب اسلامی وبازگشایی مدارس، به سنگر تعلیم و تربیت بازگشت و معاونت مدرسه راهنمایی ترکمان کرج را به عهده گرفت و در کنارش تحصیل را هم رها نکرد و در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل شد.

سکینه با شروع جنگ تحمیلی اقدام به جمع آوری کمک های مردمی می کرد.

زحمت های سکینه برای بچه ها باعث شده بود تا دانش آموزان او را مادر صدا بزنند.

و این حرف آخر خواهر شهید در مورد اوست:

“سکینه بسیار مهربان و با ادب بود وبه همین دلیل مورد توجه همه نزدیکانش قرار داشت.  بسیار دست ودل باز بود. هیچ دلبستگی به مال دنیا نداشت.”

 

برگرفته از: ایرنا/انتهای متن/

درج نظر