فرهادی سبک زندگی ایرانی را به نقد می کشد

فیلم فروشنده همچنان در محافل سینمایی جهانی مطرح است و مورد توجه منتقدان فیلم. این بار از نگاه یک جامعه شناس هنر به رمز موفقیت این فیلم در سطح بین المللی می پردازیم و هم به نقاط ضعف آن که شاید از فیلمی در این حد واندازه انتظار نمی رود.

0

فرزانه حکمت/

دکتر اعظم راودراد کارشناس علوم اجتماعی و کارشناس ارشد رشته جامعه شناسی از دانشگاه تهران است و فارغ التحصیل  دکترای جامعه شناسی از دانشگاه وسترن سیدنی استرالیا. در حوزه های «ارتباطات تصویری»، «ارتباطات جمعی»، «تجزیه وتحلیل برنامه‌های رادیو و تلویزیون»، «جامعه شناسی ارتباطات اجتماعی»، «جامعه شناسی هنر» و … تحقیق و تدریس می کند و در حال حاضر عضو هیات علمی و معاونت پژوهشی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. با این جامعه شناس هنر در مورد فیلم فروشنده گفت و گویی خواندنی داشته ایم.

 

خانم دکتر در یک نگاه کلی در مورد فیلم فروشنده چه نظری دارید ؟

  • قبل از اینکه به تحلیل خود فیلم فروشنده بپردازم، لازم می بینم که مقدماتی را بگویم . اول این که من کارشناس سینمایی نیستم اما به نظرم می رسد فیلم فروشنده که تا به حال در عرصه ی بین المللی جوایز زیادی گرفته، همین توفیقش  باعث شده که بعضی از منتقدین در مورد علت کسب این جوایز نظرات متفاوتی داشته باشند. مثلا بعضی ها از واژه ی سیاه نمایی برای توصیف این فیلم استفاده می کنند، که من بالشخصه با این واژه موافق نیستم. البته منظور من این نیست که  فیلم هایی از این قبیل که جوایزی را در محافل بین المللی به دست می آورند،  اصلا فضای تیره ای ندارند، بلکه  دلیل موفقیت شان مخصوصا این فیلم  به عقیده ی من تنها سیاه نمایی نیست.

 به نظر من این فیلم به خاطر ویژگی های فیلمیک خود مثل  محتوا، کارگردانی و صد البته غافلگیری های به موقع مخاطب مورد توجه قرار گرفته است.

 

خانم دکترراودراد،  فکر نمی کنید که  توجه محافل هنری بین المللی به آثار کشورهای  جهان سومی و دادن جوایزی به آنها به نوعی بخاطر نمایش تیره روزی های این جوامع است؟ برای مثال فیلم میلیونر زاغه نشین فیلم برگزیده هندی یا خواب زمستانی که فیلمی تحسین شده از ترکیه بود، در هر دو فضای کلی به تصویر کشیده شده توسط کارگردانان، فضایی تیره و پر از نا امیدی و حاوی نوعی تحقیر انسان ها در این جوامع بود.

  • البته این شاخصه ی هنرمندان تواناست که با دقت و ریزبینی آن چیزی را از یک جامعه که می خواهند، در بستری که خودشان دوست دارند، نشان می دهند.

 

به نظر شما این نوع بازنمایی خاص از اوضاع این جامعه ها در فیلم های سینمایی  تا چه حد می تواند درست باشد؟

  • من در مورد فیلم های دیگر جامعه ها نمی توانم قضاوت کنم، ولی در مورد فیلم های خودمان می توانم بگویم که یکی از دانشجویان خودم در این مورد یعنی دلیل مورد توجه قرار گرفتن این نوع فیلم ها تحقیق کرد و به این نتیجه رسید که فیلم های موفقی از این دست، که بیشتر موضوعات آنها، معضل های آن اجتماع است،  فیلم های خوش ساختی هستند از نظر بازی و کارگردانی و فیلمنامه و…که جایزه می گیرند. یعنی صرف سیاه نمایی باعث موفقیت یک فیلم در جوامع بین المللی نمی شود.

 

توضیح بیشتری در مورد علت موفقیت این فیلم ها می دهید؟

  • ببینید به نظر من نوعا فیلم هایی که در کشور ما ممکن است به تقلید از فیلم های هالیوودی ساخته شود، یعنی مثلا هیجانی و اکشن و احیانا ارزشی و مردم پسند حساب شوند،  در محافل هنری بین المللی مورد توجه قرار نمی گیرند چرا که برای آنها، فیلم های ایرانی که سعی در تقلید از فیلم های خارجی دارند، ارزشی ندارد. در واقع  آنها خودشان با امکانات بهتر می توانند فیلم های خیلی عالی تری از این دست بسازند. به نظر من آن دسته از فیلم های خارجی در این جشنواره ها  مورد توجه قرار می گیرند که به واکاوی جامعه بومی شان و چهره ی واقعی این جامعه ها و مشکلات آنها بپردازند.

همین جا باید بگویم که من تا به حال هیچ نقدی را در مورد فیلم فروشنده ندیده ام، نمایشنامه ی مرگ فروشنده را هم که گویا اسم فیلم را از آن الهام گرفته اند، نخوانده ام. ضمن این که  به نظر من تحلیل یک فیلم مثل فروشنده  کار راحتی نیست ، بحث های زیاد و مفصلی را می طلبد و نمی شود در یک جلسه و با یک بار دیدن فیلم به صورت کلی در مورد آن نظر داد، ولی به نظر من می شود هر کارشناسی از نقطه نظرخود به این فیلم و نکات خاص آن بپردازد.

 

پس بیایید در مورد نظرات کارشناسی  شما و برداشت تان از فیلم فروشنده صحبت کنیم.

  • من می توانم بگویم که بیشتر فیلم های آقای فرهادی و هم سریال هایی را که قبلا ساخته، دیده ام. به نظر من دغدغه ی فرهادی در آثارش اعم از سریال و فیلم نشان دادن سبک زندگی ایرانی و مشکلات ساختاری فرهنگی ماست.

مثلا به نظر من یکی از مهم ترین مسائلی که فرهادی در دو فیلم “درباره ی الی” و “جدایی نادر از سیمین” در نظر گرفته است، مساله ی دروغ و پنهان کاری در بین مردم ماست که به نوعی معضل محسوب می شود و قبلا  اینطور به شکل  خاص هیچ فیلمی به آن نپرداخته بود.

 

به نظر من فرهادی با نشان دادن اشکالات فرهنگی ما مثل دروغگویی و پنهان کاری، آنها را نقد و ثابت می کند همیشه آن چیزی که ظاهرا می بینیم، تمام واقعیت نیست.

 

به نظر شما اینکه در فیلمی تمام شخصیت ها دروغگو باشند و پنهان کار و این معضلات، بخش جدایی ناپذیر از زندگی  مردم این جامعه نشان داده شوند، چه کمکی به حل این معضلات می کند؟

  • به نظر من فرهادی با نشان دادن نقد می کند، ما پیش از این کسی را نداشتیم که معضلات و اشکالات فرهنگی مان را اینطور بی پرده نشان بدهد. به نظر من پیام و حرف فروشنده این بود که همیشه آن چیزی که ظاهر نشان می دهد، تمام واقعیت نیست.

اینکه همه از وقتی که در فیلم حمله به رعنا صورت می گیرد، به آن جوان مظنون هستند و در نهایت می فهمند که حمله را پیرمرد آرام و به ظاهر محترم فیلم انجام می دهد، نکته ی بسیار مهم و ارزشمندی است.

 

یعنی به نظر شما فرهادی به این کلیشه های ذهنی که در باور مردم ما هست حمله کرده و آن را شکسته است؟

  • بله دقیقا، فروشنده کلیشه های ذهنی را می شکند از قبیل این که جوان ها نوعا خطاکارند و افراد سن و سال دار لزوما از خطا و اشتباه دور.

مردم ما یک سری شکل ها و فرم های خاص برای دیگران در ذهن خود دارند که فکر می کنند قابل تغییر نیست. مثلا اگر جوانی خطایی بکند، آن را به خاطر جوانی عادی می بینند و اغلب با عنوان “خب جوان است دیگر” توجیهش می کنند یا در ذهن همه جا افتاده که کسانی که سن و سال دارند، لزوما از خطا و اشتباه دور هستند.

در فیلم فروشنده این کلیشه ها شکسته می شود و مخاطب مجبور می شود عینک ظاهر بینی را کنار بگذارد و به ذهنیات قدیمی آنقدر تکیه نکند که زندان ذهنش شود.

به نظر من در این فیلم یک دلیل نشان دادن پیرمرد متجاوز نشان دادن مساله ی خیانت به خانواده و مشکلات پنهانی و بیان نکرده در خانواده ها و به خصوص نسل قبل است.

 

فروشنده بعضی کلیشه های ذهنی را می شکند که جوان ها نوعا خطاکارند و افراد سن و سال دار لزوما از خطا و اشتباه دور.

 

فکر نمی کنید فرهادی به سوالاتی که مطرح می کند، معمولا جوابی نمی دهد و بنوعی مخاطب  را در یک فضای معلق رها می کند که به میل خودش جواب بدهد یا اصلا جوابی ندهد به این سوال ها؟

 

  • ببینید اینکه یک پیرمرد محترم که معلوم است به خانواده اش علاقمند است و همسرش را دوست دارد، به سراغ چنین کاری می رود، خودش سوال است؛ سوالی که جوابش داده نمی شود چون جواب در بستر همان اشتباهات فرهنگی است. اصلا شاید علت اینکه در آخر فیلم بیننده نسبت به آن پیرمرد ترحم هم احساس می کند، همین باشد. چون در واقع این پیرمرد خودش می تواند قربانی فرهنگ غلطی باشد که هیچ توضیح و آگاهی در مورد مسائل جنسی برای نسل او نمی دهد.

این پیرمرد همسرش را دوست دارد و از او به عنوان کسی که 35 سال به پایش نشسته است، یاد می کند ولی در این 35 سال چقدر او در رابطه با همسرش رضایت جنسی داشته است؟ این سوالی است که معمولا در خانواده های ایرانی به آن پاسخ داده نمی شود.

من زوج های به ظاهر موفقی را می شناسم که به خاطر همین موضوع کارشان به طلاق رسیده است و موقع طلاق علت را تنها عدم سازش عنوان می کنند، چون کسی رویش نمی شود این مساله را حتی عنوان کند.

 

پیرمرد متجاوز فیلم، همسرش را دوست دارد ولی در 35 سال زندگی با او چقدررضایت جنسی داشته است؟ این سوالی است که فیلم مطرح می کند و معمولا در خانواده های ایرانی به آن پاسخی داده نمی شود.

 

فکر نمی کنید به این ترتیب در فیلم و در ذهن مخاطب ممکن است جای متهم و قربانی عوض شود؟

  • این امکان هست. چون مساله ی عدم رضایت جنسی و ترس از پرداختن به آن یک مشکل ساختاری فرهنگی در جامعه ماست که باعث شده برخی مردان و زنان سه راه حل غلط برایش بیشتر نداشته باشند؛ یا مرد و زن در چنین مواقعی طلاق می گیرند یا پنهانی وارد یک رابطه ی نامشروع می شوند و شاید سراغ اشخاص خاصی که برای حل این نیاز پول دریافت می کنند بروند یا در مورد آقایان همسر دیگری اختیار می کنند. معمولا به راهی مثل رفتن پیش مشاور هم فکر نمی کنند.

در فیلم فروشنده پیرمرد بیشتر از اینکه پلید باشد، خود قربانی است و این شخصیت نسبت به آن همکار این زوج که صاحبخانه ی آنهاست و در فیلم شخصیتی بی بند وبار، هوسران و از دست رفته تصویر شده، فرق می کند. به نظر من کارگردان این فرق را به خوبی نشان داده است .

 

شما به عنوان یک جامعه شناس فکر می کنید مخاطب عام چقدر این پیام هایی را که شما در فیلم واکاوی کردید، می بیند و درک می کند؟ آیا مخاطب این نکات را می گیرد و به فکر حل مشکل می افتد یا اینکه بیشتر خود را گرفتار در جامعه ای پر از تناقض و مشکل می بیند که در آن راه حلی جز انجام یک اشتباه دیگر برای حل اشتباه قبلی وجود ندارد؟

  • به نظر من مخاطب سینما باید دارای سواد سینمایی و رسانه ای و ذائقه ی بالا باشد تا بتواند درست تحلیل کند و مهمتر از القائات فیلم، خودش بتواند قضاوت کند .

اینکه می گویم سواد رسانه ای یعنی اینکه مخاطب آنقدر آگاهی داشته باشد که بتواند پیام فیلم را درک کند و خودش بتواند فیلم را تحلیل کند و با توجه به قدرت تشخیص خود آن چیزی را که مفید است از فیلم برای زندگی خودش جدا کند، نه صرفا آن چیزی را که کارگردان سعی در القای آن دارد. مردم باید سطح فکر خود را طوری بالا ببرند که به جای این که دنبال پایین ترین شکل و سطح  نتیجه گیری که آدم را یاد سریال هایی تک بعدی مثل کلید اسرار می اندازد، باشند، بتوانند از فیلم  تحلیلی درست و مطابق با دنیای واقعی داشته باشند .

در مورد مساله ی سلیقه هم همین طور است. مردم باید سطح سلیقه شان در حدی باشد که هر فیلم سطحی و سبکی را نپسندند و به یک فیلم با محتوا، عمیق و دارای پیچیدگی  اقبال بیشتر نشان دهند .

 

سواد رسانه ای و سلیقه مردم پایین است چون تلویزیون ما با ساخت سریال های بی کیفیت باعث می شود که مردم یا دیگر سراغ برنامه هایش نروند و یا سواد و سلیقه شان پایین بیاید.

 

چطور می شود  سطح این سواد رسانه ای و سلیقه در مردم بالا برود؟

  • در بالا بردن سطح سواد و ذائقه ی مخاطبین که همین مردم عادی هستند، خیلی ها می توانند نقش داشته باشند، همان ها که در پایین ماندن آن هم مقصرند و در راس آن تلویزیون و مدارس.

اینکه تلویزیون ما با ساخت سریال های هجو و بی کیفیت باعث می شود که مردم یا دیگر سراغ برنامه هایش نروند و یا سلیقه شان پایین بیاید و با کارهای قوی و معنا گرا آشنا نباشند، خودش یک مشکل بزرگ است. اینکه مردم در حال حاضر به سمت دیدن کمدی های سطح پایین و بی محتوا جلب می شوند و میزان فروش فیلم های بی ارزش بعضا در کشور ما بالا رفته است، خود گویای همین مشکل است.

متاسفانه در مدارس ما زنگی که به اسم زنگ هنر وجود دارد، در واقع ساعتی است برای جبران عقب افتادگی های درس های زیست و ریاضی و فیزیک و… اینکه برای ما مهم ترین مساله در مدارس تنها  تمام شدن کتاب این درس ها باشد، باعث می شود بعدها با  مخاطبانی سر و کار داشته باشیم که به جاهای بالای اجتماعی هم رسیده اند، دکتر و مهندس ماهری هستند ولی سواد رسانه ای شان بسیار پایین است و نمی توانند هیچ گونه تحلیل درستی از یک فیلم داشته باشند، چون تک بعدی بار آمده اند.

 

چرا باید شخصیت زن اول فیلم، با پردازشی که برایش شده بود، مخالف شکایت باشد؟ در نشان دادن این واکنش از او، فیلم به هیچ وجه منطق قوی و محکمی ندارد.

 

خانم دکتر، نظر شما در مورد شخصیت اول فیلم و نحوه ی برخوردش با مساله ی تجاوز و عدم شکایتش چطور است؟ آیا به نظر شما اینکه رعنا به عنوان یک زن تحصیل کرده و هنرمند و روشنفکر که شوهرش هم مثل خودش است، از شکایت صرف نظر می کند، منطقی است ؟ آیا این در شخصیتی مثل رعنا باور پذیر است؟

  • من خودم شخصا قانع نشدم که چرا باید این زن مخالف شکایت باشد. حداقل از شخصیتی که این پردازش برایش شده بود، این واکنش بعید است و فیلم در این قسمت به هیچ وجه منطق قوی و محکمی ندارد.

البته شاید کارگردان به خاطر این قضیه پای پلیس را وسط نکشیده است که داستان را آن طور که می خواهد پیش ببرد. به نظر من این تنها نکته ی منفی فیلم نیست، اضطراب و فشار روحی که از ابتدای فیلم و در طول روند داستان فیلم ادامه داشته است، به جای اینکه در انتها تمام شود، باز با قدرت بالاتر به مخاطب القا می شود که این عذاب آور است.

در پایان باید بگویم که فیلم فروشنده نسبت به جدایی نادر از سیمین  فیلم ضعیف تری بود اما حرف های خودش را برای مخاطبش داشت که این حرف ها خود قابل تامل است.

یک نکته ی منفی فیلم اضطراب و فشار روحی است که از ابتدای فیلم و در طول داستان ادامه داشته است و در آخر فیلم هم به جای اینکه  تمام شود، باز با قدرت بالاتر به مخاطب القا می شود.

 

/انتهای متن/

 

درج نظر