روزگار سالمندی

سالمندی جزئی جدایی ناپذیر از زندگی آدمی است. هر فرد سالخورده ای مانند تمام هم نسلان خود، روزگاری برای خودش کسی بوده و جوانی هایی کرده است و هرگز فکر نمی کرده، روزی در زمان پیری اش برسد که درد بی حرمتی از دردهای جسمی، روحی برایشان آزاردهنده تر باشد…

0

پای صحبت هایشان که بنشینیم حرف های زیادی برای گفتن دارند؛ شاید بیشتر گفته هایشان رنگ و بوی گله و شکایت داشته باشد، اما از چشم هیچ عاقلی دور نمی ماند که اکثرشان دل شکسته هستند. چه کسی می داند که”سالمندی” چه راز و رمزهایی را در خود جای داده است؟

 

آنها هم جوان بوده اند

روزگاری برای خودشان کسی بوده اند و جوانی هایی کرده اند که هیچ گاه از یادشان نمی رود، یاد فعالیت و تلاش های دوران جوانی هم از ذهنشان دور نمی شود، از زحمت هایی که برای خانواده و فرزندان کشیده اند، تا خدمت هایی که به غریبه و دوست کرده اند؛ شاید آن ها هیچ وقت به فکرشان هم خطور نمی کرد که روزی به پیری می رسند و درد بی حرمتی از دردهای جسمی، روحی برایشان آزاردهنده تر باشد.

یک پنجم طول زندگی هر فرد در دوره سالمندی سپری می‌شود؛ سالمندان نیز همچون اطفال، از افراد بی دفاع جامعه محسوب می شوند که باید مورد حمایت جدی مردم و دولت باشند. طبق آمارهای سازمان بهزیستی اکنون شش میلیون و ۴۰۰ هزار سالمندِ بالای ۶۰ سال در ایران وجود دارد که این رقم ۸.۳ درصد جمعیت کشور را شامل می‌شود. اگرچه سالمندان و دوره سالمندی تهدیدی برای کشور محسوب نمی شود، اما مصرف کننده بودن این قشر و بیماری های اصلی این دوره مانند ”آلزایمر” و ”پارکینسون” که با توجه به سیر افزایش جمعیت سالمند در ایران در صورت نبود اقدامات پیشگیرانه ی لازم، که در سال‌های آتی شیوع بالایی می‌یابد، موجب شده تا از نگهداری آنان در کانون خانواده ها استقبال کمتری شود.

 

سالمندان مزاحم نیستند

موضوع سالمندی یک امر اجتناب ناپذیر در هر جامعه ای است اما عدم حمایت از افراد در این دوره، نه تنها به این قشر، بلکه به چارچوب خانواده های جامعه نیز آسیب می رساند. اگر مروری بر سبک زندگی گذشتگانمان داشته باشیم، متوجه احترام فوق العاده سالخوردگان در خانواده و جامعه می شویم. مهمترین تصمیم هایی که در کانون خانواده ها صورت می گرفت باید تایید ریش سفیدها و سالمندان را به همراه می داشت. با اینکه مواردی از این دست کم نبوده است، به مرور زمان و با تهاجم فرهنگ ضدارزشی غرب، احترام این افراد کمتر شده و متاسفانه، به گونه ای پیش می رویم که سالخوردگان را افرادی بی مصرف و مزاحم محسوب می کنیم.

با وجود تاکید بسیار شدید روایات اسلامی بر تکریم سالمندان و این حدیث پیامبر مهربانی(ص) که فرمودند:

 ” احترام به مسلمان سالخورده، احترام به خداوند است، هنوز قوانین درخور و هنجارهای اجتماعی برای این مهم، تبیین و تصویب نشده است. اگر در هر مکان عمومی و یا خصوصی به شأن یک فرد سالخورده توهینی صورت بگیرد، به غیر از واکنش فردی برخی از افراد، هیچ فیلتر و مانعی برای این کار دیده نشده است؛ افسوس که در کشور اسلامی ما، احترام به بزرگترها روز به روز بی ارزش تر می شود، نمونه دم دستی و بسیار بارز آن، در مکان های عمومی این است که اگر در مترو و یا اتوبوس نشسته باشیم و ناگهان یک سالمند وارد شود، حاضر نیستیم جای خود را به او بدهیم و اگر هم کسانی باشند که چنین کاری بکنند تعدادشان از اندازه انگشتان دست تجاوز نمی کند. البته به هیچ عنوان منظور نگارنده ترحم به این قشر نیست، بلکه نگرش احترام آمیز است که باید در فرهنگ ما پررنگ تر شود.

 

اخلاق، گمشده ی روزگار ما

شاید یکی از مهمترین دلایل این بی مهری ها الگوگیری از فرهنگ وارداتی و جوزدگی ناشی از رفتارهای مشهود آنان باشد، اما نمی توان از عدم آموزش اخلاق محور به افراد از دوران تحصیلات ابتدایی غافل بود؛ واقعیت این است که در مراکز تحصیلی و آموزشی تعلیم بر تربیت ارجحیت دارد و آنقدر که به حفظ کردن فرمول ها و نکات علمی تاکید می شود، ادب و اخلاق ، مورد توجه نیست.

اگر یک فردِ دارای تحصیلات عالیه، انسانی بد اخلاق و غیرمحترم باشد، به لحاظ جایگاه اجتماعی می تواند فردی موفق محسوب شود، اما اگر فردی با اخلاق و با نزاکت دارای تحصیلات و شغل قابل توجهی نباشد، الزاماَ احترامی بیشتر از فرد مذکور نخواهد داشت. اگر در یک جامعه ارج نهادن به اخلاق نیک گم بشود و فرد محترم و غیر محترم در یک رده محسوب شوند، پس دیگر چه کسی به اخلاق مداری رغبت خواهد داشت؟

مگر نه اینکه طبق توصیه های روانشناسی و دینی، احترام به بزرگتر ها از سوی افراد باعث می شود که کودکان هم احترام را یاد بگیرند؟ پس چرا این ارزش اخلاقی در جامعه کمرنگ شده است؟ چرا در فیلم ها و سریال های سینما و تلویزیون، داستان های کتاب ها و مطبوعات، تبلیغات شهرداری ها، کتب درسی و آموزشی و حتی در سطح دانشگاه ها این ارزش ها غیر مهم محسوب می شود؟

اگر ارزش ها حفظ می شد، در سال های اخیر شاهد گسترش و استقبال از خانه های سالمندان و افسردگی سالخوردگان نمی شدیم. دقت کنیم از همه ی مراکز و سازمان های آموزشی مهمتر ، تربیت خانوادگی است، که اسلام با محور قراردادن “خانواده” در حفظ و صیانت از آن اهتمام بسیار دارد، زیرا زمینه تربیت و رشد انسانی در محیط محبت آمیز خانواده محقق می شود و زندگی سالمندان نیز از این امر مستثنی نیست. تبیین جایگاه سالمندان باید یکی از مهمترین عوامل در برنامه ریزی های کشور باشد اما متأسفانه، این برنامه تاکنون ناکام مانده است.

 

سیاست ها تکریم سالمندان

در سال جاری ابلاغ سیاست های کلی خانواده از سوی رهبر انقلاب، نور امیدی در قلب دلسوزان روشن کرد تا شاید مسئولین نیز در کنار مردم به این دغدغه مهم بها بدهند و مجبور باشند حمایت قانونی لازم را برای ارج نهادن به سالمندان تدوین کنند. اتخاذ روش‌های حمایتی و تشویقی مناسب برای تکریم سالمندان در خانواده و تقویت مراقبت‌های جسمی و روحی و عاطفی از آنان یکی از بندهای این ابلاغیه بود.

این سیاست ها در دستگاه های دولتی و وزارت خانه ها توزیع می شود و هریک با توجه به وظیفه خود، نقش مورد نظر را در این ابلاغیه شناسایی کرده و با تخصیص بودجه و منابع، نسبت به اجرای آن اقدام می کند.

شفافیت حداقل انتظاری است که مردم از مسئولان دارند؛ اینکه در رابطه با سیاست های کلی خانواده در کجا ایستاده اند و چه برنامه هایی را برای آن پیش بینی کرده اند؟

/انتهای متن/

 

درج نظر