دخترم در خارج از کشور دچار مشکل شده است

آقای محمودی برای تعیین تکلیف دخترش و آگاهی از حق و حقوق او و دفاع از دخترش که در زندگی خانوادگی اش در خارج از کشور دچار مشکل اساسی شده است، مراجعه کرده است.

0

آقای محمودی در توضیح وضع دخترش نازنین می گوید:

 دخترم پس از پایان دبیرستان در رشته داروسازی در دانشگاه قبول شد.

در همان سال فرهاد به خواستگاریش آمد که هشت سال از او بزرگتر بود و می خواست بعد از ازدواج به خارج از کشور برود. بعد از رفت و آمد و تحقیقات و بررسی به نظرمان آمد که فرهاد پسر خوب و معقولی است و خانواده خوبی هم دارد. نازنین هم  با بررسی وضعیت ادامه ی در محل زندگی فرهاد و قولی که او داده بود که بعد از عقد بگذارد نازنین با ثبت نام  در دانشگاه همان کشور درسش را ادامه بدهد، قبول کرد که با  فرهاد ازدواج کند.

قرار شد تا زمانی که از کشور خارج نشوند، نازنین درسش را در همین جا ادامه بدهد ‌و هروقت امکانات مهاجرت فراهم شد، از درسش در دانشگاه ایران انصراف بدهد و دنبال زندگی و درسش به خارج از کشور برود.

طبق قول و قرارمان فرهاد راهی خارج از ایران شد تا امکانات اولیه را برای زندگی شان در آنجا فراهم کند. ماهم بایستی در این مدت تاحدودی خودمان را آماده می کردیم تا او بعد از چند ماه برای عقد بیاید. همینطور هم شد. بعد از شش ماه فرهاد به ایران برگشت و دخترم را عقد کرد و با مدارک ازدواج شان دوباره به آن کشور رفت و مقدمات را برای رفتن نازنین آماده کرد.  

بعد از آن هر دوشان با شور و شوق فراوان راهی شدند تا زندگی مشترک شان را شروع کنند. منتها فرهاد  دخترم را در آن کشورخارجی در دانشگاهی ثبت نام کرده بود که در شهری دور از محل زندگی و درس خودش قرار داشت. البته به نازنین قول داد که هرچه زودتر بعد از یک ترم یا او به این شهر بیاید یا دخترم را به شهر محل زندگی شان ببرد. او هم قبول کرد و البته ما  هم تقریبا از این قضیه  بی خبر بودیم.

نازنین در شهری که درس می خواند، تنها زندگی می‌کرد و چون کسی را هم نداشت و تنها آشنای او در آن کشور شوهرش بود٬ اصرار زیادی داشت که فرهاد اقلا  آخر هفته و تعطیلات را به او سر بزند و او هم به بهانه ی کار ‌ درس زیاد به این خواسته ی دخترم بی اعتنا بود.

این طور که بعدها نازنین تعریف کرد در این مدت آنها حتی تلفنی هم زیاد با هم در تماس نبودند. همیشه هم خستگی و کار را بهانه می کرد.

ترم اول به همین ترتیب گذشت و نازنین از فرهاد خواست که طبق قرار کاری کند که او بتواند برای زندگی به شهر و خانه ی شوهرش برود و آنجا  درس بخواند. ولی فر هاد به بهانه های مختلف مثل  این که رشته ی تو در این شهر نیست، زیر بار این کار نمی رفت.

دختربیچاره ام مجبور بود فقط وقت هایی که تعطیلات بود و شوهرش بهانه ای نداشت، به خانه ی فرهاد برود.

به این ترتیب می توانم بگویم در مدت دو سالی که دخترم در خارج از کشور بوده، شاید در مجموع بیشتر از پنج ماه کنارهم نبوده اند.

در حالی که از این وضع ناجور نازنین بسیار ناراحت و‌ افسرده شده بود، ما هرچه در مورد وضعیت زندگی اش می پرسیدیم، که آیا همسرش خوب است و با هم تفاهم دارند،  همه را مثبت جواب می داد   اصلا گله ای نمی کرد.

بعد از مدتی مادرش متوجه شرایط نه چندان جالب نازنین شد و از من خواست که برود و به آنها سری  بزند.‌

وقتی این موضوع را به نازنین اطلاع دادیم، با واکنش عجیب او روبرو شدیم که شروع کرد به اظهار ناراحتی و گریه. اینجا بود که مجبورشد تقریبا همه ی مشکلاتش را به ما بگوید و ما فهمیدیم که زندگی مشترک آنها اصلا پا نگرفته است. در واقع فرهاد هیچ میلی به زندگی مشترک و زناشویی ندارد و همه ی فکر و ذکرش درس و دانشگاه و کار است.

حالا بعد از سه سال دخترم دیگر نمی تواند ادامه ی این وضع را تحمل کند. از طرفی خانواده ی فرهاد  از اوضاع و احوال پسرشان خبر ندارند. به نظر می رسد که او از نظر روانی دچار مشکلاتیست که خانواده به دلیل عدم اطلاع هیچ پیگیری ‌هم برای رفع آن و درمان و بهبودیش نکرده اند.

بدتر از همه این که  خود فرهاد با این که  فردی تحصیل کرده  است، از مشکلش اظهار بی اطلاعی می کند.

الان دخترم در مرز افسردگیست و می خواهد از فرهاد  جدا شود.

می خواهم بدانم که اگر قرار باشد نازنین از فرهاد جدا شود، ما باید چه مراحلی را طی کنیم؟

از آقای محمودی سوال کردم:

آیا سعی کردید با دامادتان صحبت کنید ‌و او را متقاعد به پیگیری و حل مشکلش کنید؟

در جواب گفت:

چندین بار خواستیم این کار را انجام بدهیم ولی او نمی پذیرد که اصلا مشکلی هست و می‌گوید ما داریم زندگی مان را می‌کنیم و مشکلی هم نداریم.

این در حالی است که نازنین در این مدت خیلی زجر کشیده و اگر ما این کار را نکنیم، نمی تواند درس بخواند و همه زندگی و برنامه هایش مختل می شود.

الان خود نازنین وکالت نامه ای رسمی با مهر سفارت ایران در آن کشور برای من فرستاده و من را وکیل خود کرده است.

 

پاسخ دکتر فرزانه اژدری:

بعد ازدیدن وکالت نامه معلوم شد که این یک وکالت مطلق برای همه ی کارهای اداری و حقوقی و با وکالت در توکیل[1] است.

این نوع وکالت نامه ها  به کار طلاق نمی آید. در این گونه موارد وکالت برای طلاق از طرف موکل باید صراحتاً در وکالت نامه قید شده باشد و مشخصا به وکیل وکالت برای طلاق یا با شرط یا بدون شرط و شروط داده شده باشد و وکالت درتوکیل پدر یا هرکس دیگری که وکیل است، باید قابلیت این را داشته باشد که وکیل بتواند برای موکل خود جهت حضور در دادگاه و تقدیم دادخواست طلاق وکیل دعاوی انتخاب کند تا وکیل دادگستری منتخب از طرف دخترشان با بذل مهریه یا بدون بذل آن، درخواست طلاق بدهد. این طلاق می توان  بدون بذل مهریه باشد، اگر زوج بپذیرد، و گرنه با بذل مهریه طلاق موکل را بگیرد.

در ضمن در این وکالت نامه باید غیر از وکالت در دادن دادخواست عدم امکان سازش، به وکیل وکالت اجرای صیغه ی طلاق در دفاتر طلاق هم صراحتاً داده شود تا وکیل بتواند بعد از دریافت حکم عدم امکان سازش از دادگاه، به دفاتر ثبت طلاق مراجعه و با استناد به حکم دادگاه، طلاق را با اجرای صیغه ی طلاق در شرایط خاص خودش اجرا و طلاق را قطعی نماید.

دراین نوع طلاق با توجه به نبود زوج  در داخل کشور وی نیز می تواند وکیل گرفته و با حضور وکیل خود توافق یا عدم توافق خود را برای طلاق اعلام نماید. و در صورت عدم توافق زوج،  وکیل زوجه با ارائه ی مدارک، علت درخواست طلاق را روشن و با بذل مهریه٬ طلاق زوجه را می گیرد.

[1]  منظور از وکالت در توکیل وکالت برای گرفتن وکیل است.

/انتهای متن/

درج نظر