پریا، عشق و ایدز

سریال پریا که مدتی بود در شبکه سه سیما پخش می شد، در همین روزهای اخیر به پایان رسید؛ سریالی که محوری ترین موضوعش، بیماری ایدز و مشکلات بیمارانی است که به آن مبتلا می شوند، بود. به بهانه پایان گرفتن سریال نگاهی به آن می اندازیم.

0

نفیسه ترابنده/

سریال «پریا» به کارگردانی “حسین سهیلی زاده” و تهیه کنندگی “اسماعیل عفیفه” و به قلم” سعید فرهادی” نوشته شده است.

داستان فیلم
“پریا” داستان زندگی زنی به نام پریا(لادن مستوفی)  است که دوبار  ازدواج می کند و در هردو زندگی مشترک خود با مشکلات بسیاری درگیر می شود؛ حبیب(رامتین خداپناهی)- همسر سابق پریا – یک قمارباز حرفه ای بوده است و پریا با وجود دو فرزند برای رهایی از زندگی آمیخته با قمار از او جدا می شود. دوران بعد از طلاق برای پریا بسیار سخت است، او که افسرده شده است برای فرار از این وضعیت برای ادامه تحصیل به خارج از کشور می رود. سریال از جایی آغاز می شود که پریا به ایران بازمی گردد در حالیکه بچه هایش با او مثل یک غریبه رفتار می کنند. اولین چالش زندگی پریا بعد از بازگشت دوری عاطفی از بچه هایش است. سهیل(محمدعلی شیرخانلو) از سیما حساس تر است. سهیل به بهانه سرماخوردگی در استقبال از پریا او را بغل نمی کند. او معتقد است که پریا هیچ دلبستگی به آنها نداشته است .اوج این احساس سهیل زمانی درک می شود که وقتی سیما از پریا می پرسد که دلش برای دوست آفریقایی اش تنگ نمی شود، می گوید:« مگه دلش برای کسی هم تنگ میشه؟!»
سهیل و سیما در این سال ها با پدر و پدربزرگ خود زندگی کرده اند. پدر حبیب پیرمردی از کار افتاده و زمین گیر است که با وجود هوشیاری حتی قدرت تکلم نیز ندارد. سهیل و سیما که گویی در این زندگی بسیار زودتر از هم سن و سال هایشان بزرگ شده اند با احساس مسئولیتی قوی در قبال پدر بزرگ او را تر و خشک می کنند. پریا به این وضعیت معترض است چراکه معتقد است بچه هایش به جای بچگی کردن از یک پیرمرد مریض مراقبت می کنند.
چالش بعدی زندگی پریا عشق کیوان( امیرحسین آرمان)به اوست. مخاطب از قسمت های نخست متوجه این علاقه می شود. کیوان از همان ابتدا توجه خاصی به پریا داشته و نظرات او برایش بسیار مهم است. پریا در ابتدا به عنوان یک فرد مورد اعتماد با کیوان رفت و آمد می کند، با او درد و دل کرده و سعی می کند تا وضعیت جدید خود را درک کند. پریا مهم ترین دلیل طلاق خود از حبیب را این گونه بیان می کند:«نمی خواستم تا 50 سالگی حسرت بخورم چرا هیچ وقت عشق را تجربه نکرده ام.» پریا گرچه ابتدا از پیشنهاد کیوان و ابراز علاقه او شوکه می شود اما به مرور احساس می کند که به یک تکیه گاه و عشق محکم در زندگی نیاز دارد. از یک سو این علاقه قلبی به عشقی نه‌چندان متعارف تبدیل می شود و از سوی دیگر پدر و خواهر کیوان سعی در منصرف کردن این دو از ازدواج دارند. پشتیبانی نیره(افسانه بایگان)- مادر پریا- از او برای این انتخاب موجب می شود تا پریا بخواهد این بار برخلاف ماجرای حبیب که انتخاب خانواده بوده است، خودش مرد زندگی اش را انتخاب نماید.

چالش و مقاومت
شاید مهم ترین چالش زندگی پریا مبتلا شدن کیوان به ایدز است، بیماری که دقیقا هنگامی که آنها در سفر ماه عسل هستند آشکار می شود. پریا مردانه در کنار کیوان می ایستد، او زمانی که کیوان آشفته و عصبی از این بیماری دست به کارهای بچگانه می زند، با آرامش به او اطمینان می دهد که در کنار او خواهد ماند. پریا که تجربه ی فروپاشی یک زندگی را داشته، این بار عشق را عامل اصلی برای جلوگیری از نابودی زندگی مشترک خود می داند .او با صبوری به کیوان می گوید:«من قهرمان نیستم اما تمام سعی ام را می کنم که تو خوشحال باشی.» مهمترین نکته قوت داستان آگاهی رسانی دقیق و کامل درباره بیماری ایدز، راه های ابتلا و پیشگیری از آن است. پریا بعد از مشاوره با پزشک متخصص اطمینان می یابد که می توان با فرد مبتلا به HIV و ایدز زندگی کرد و حتی باردار شد. پریا حتی جلوی مخالفت های مادرش برای ادامه زندگی با کیوان می ایستد و مدام تأکید می کند:« من بدبخت نیستم. مردم از ایدز می ترسند چون آگاهی ندارند.»
پریا با وجود اینکه معتقد است که بیشتر از حد توانش فشار تحمل می کند اما از ازدواج با کیوان پشیمان نشده است. او زمانی که آینده  و ارامش بچه هایش را در خطر می بیند، ناچار به گرفتن  طلاق از کیوان راضی می شود تا بار دیگر مادرانه  خود را فدای بچه هایش کند اما دستی محکم هوای پریا را دارد و او درمی یابد که باردار است. پریا از حضور این مهمان ناخواسته خوشحال می شود و سعی می کند حتی کیوان را نیز که افسرده و ناامید است، به معجزه ی وجود این بچه امیدوار سازد.
فیلمساز با درایت و هوشمندی بعد از به تصویر کشیدن تمام سختی ها و مشکلات زندگی پریا وجود یک بچه را روزنه ی امیدی در زندگی او به نمایش می گذارد تا تلخی این سریال در پایان به شیرینی بیانجامد.

تنهایی، اعتیاد و …
سریال”پریا” در کنار پرداختن به زندگی زنانی همچون پریا روایتگر زندگی “بهار” نیز می باشد. “بهار” همسر شهرام(عمار تفتی) مدتی است که به خاطر اعتیاد شوهرش جدا از او زندگی می کند. بهار و شهرام زندگی عاشقانه ای را با هم شروع کرده بودند و حتی شهرام به خاطر انتخاب بهار از سوی خانواده اش طرد شده است. شهرام علت اعتیاد خود را این گونه بیان می کند:«اوایل همه چیز خوب بود اما بعد از مدتی بهار صبح تا عصر سرکار می رفت و شب ها هم پای کامپیوتر بود تا جایی که حتی جاوب سلامم را  نمی داد. داشتم از تنهایی می ترکیدم. می خواستم یک جایی خودمو خالی کنم.».
 شهرام درباره ی ابتلا به ایدز از طریق رابطه جنسی با دختری خیابانی هم می گوید:
« تنهایی آدم را ولگرد می کند.»
 در واقع فیلمساز با بیان داستان زندگی زناشویی بهار و شهرام در کنار داستان پریا می خواهد سرگذشت این زوج تلنگری برای زوج های جوانی باشد که زندگی را فدای کار می کنند؛ زنانی که با فراموش کردن وظیفه ی اصلی خود و سرگرم شدن افراطی به مشغله های بیرون از خانه با غفلت از زندگی و شوهرشان موجب از هم پاشیده شدن خانواده می شوند. بهار باصحبت های مددکار زندان قبول می کند که به شهرام فرصتی دوباره بدهد تا هر دو با اصلاح اشتباهات گذشته خود زندگی جدیدی را شروع کنند اما ابتلای شهرام به ایدز آن هم از طریق رابطه و خیانت، مهر پایانی بر زندگی بهار با شهرام است.

 

“پریا” در یک نگاه
یکی از هولناک‌ترین بیماری‌های شناخته شده در نیم قرن اخیر که همچنان درمان قطعی نداشته و قربانیان زیادی در کشورهای مختلف جهان گرفته، ایدز است. مجموعه ی “پریا” جسورانه‌تر و شفاف تر از سریال‌هایی که در گذشته درباره ایدز ساخته شده، مشکلات و سختی های این بیماران و البته اطرافیان شان را به نمایش می‌گذارد؛ از خطر فروپاشی خانواده تا قضاوت های نادرست و ناعادلانه ی جامعه درباره این بیماران.”پریا” گرچه یک عشق نامتعارف را بستر داستان خود قرار می دهد اما با زیرکی نشان می دهد که وقتی پای عشق و از خود گذشتگی در میان باشد، این عشق های نامتعارف حتی با وجود معضلی به نام ایدز پایدار خواهد ماند.
 این سریال در کنار نقاط قوت خود به ویژه در حوزه اطلاع رسانی درباره ایدز نقاط ضعفی نیز دارد؛ از جمله کشدار بودن برخی سکانس ها، قبح زدایی از رابطه صمیمانه دختر و پسر با برچسب رابطه فامیلی. یادمان بیاید برخورد صمیمانه کیون و پریا را قبل از ازدواج، مطرح کردن ماجرای علاقه ی پدر کیوان به مادر پریا که چندان مطلوب یک خانواده ی ایرانی نیست و به مخاطب القا می کند که آنها به خاطر خودخواهی و رسیدن به یکدیگر مخالف ازدواج پریا و کیوان هستند و عدم شحصیت پردازی دقیق که منجر می شود مخاطب چندان با شخصیت ها همذات پنداری نداشته باشد.

/انتهای متن/

درج نظر