«شب‌های کوش‌آداسی»، یک شوخی جدی با رمان های عامه پسند

چند ماه پیش وقتی رمان «شب‌های کوش‌آداسی»منتشر شد، بعضی ها متحیر ماندند که با یک رمان عامه پسند مواجهند یا یک اثر طنز؛ مخصوصا که نام نویسنده ای گمنام را بر روی کتاب می دیدند. خیلی ها از خود پرسیدند: نویسنده ی کتاب واقعا همین فرد است و اصلا این رمان چه نوع رمانی است؟ گفت وگو با رویا صدر طنزپرداز باسابقه و صاحب نام کشور پاسخی است به این پرسش ها.

2

بهار سال 1395 نشر هیلا کتابی منتشر کرد به نام «شب‌های کوش‌آداسی» با نویسنده‌ای گم‌نام  به نام «م.مالمیرآبادی» که کتابش را به رویا صدر، طنزپرداز با سابقه تقدیم کرده است. این کتاب 190 صفحه‌ای، داستان دختری را روایت می‌کند که مثل خیلی از دخترها، درگیر مساله ازدواج و ادامه‌ی تحصیل و کار است؛ اما به شیوه‌ای که خیلی معمول نیست و علامت‌های سوال زیادی را برای خواننده‌ باقی می‌گذارد. با رویا صدر در مورد  کتاب صحبت جالبی داشته ‌ایم.

 

خانم صدر در مورد «م.مالمیرآبادی» بگویید. این نویسنده‌ی تازه‌کار را می شناسید؟

  • «شب‌های کوش‌آداسی» در واقع کاری بود از خود من که البته در سابقه کار حرفه‌ای من یک استثنا بود. من نوشتن این کتاب را از سال 1382 شروع کردم. در اصل نمی‌خواستم این کتاب را چاپ کنم. چون بیشتر برایم یک کار ذوقی بود و در هنگام نوشتن، اصلاً به انتشارش فکر نمی‌کردم. اما بعضی اطرافیان نظرشان این بود که حیف است که این کتاب چاپ نشود. بعد دیدم خودم هم بدم نمی آید که کتاب را چاپ کنم و بازخورد مخاطبان را ببینم. پس تصمیم به چاپ آن گرفتم و با نام مستعار چاپش کردم. چون می‌ترسیدم با اسم خودم چاپ شود! بی‌رودربایستی بگویم ابتداکه کتاب چاپ شد، صدایش را در نیاوردم. فقط یک جلد از آن را خریدم و گذاشتم توی کیفم. به یک نفر هم گفتم که این کتاب را «م.مالمیرآبادی» نوشته و اصلا به روی خودم نیاوردم که نویسنده‌ی اصلی خودم هستم. ولی بعدش دیدم عکس‌العمل‌ها بر خلاف آنچه فکر می کردم مثبت است!

 

 

ابتداکه کتاب چاپ شد، صدایش را در نیاوردم. فقط یک جلد از آن را خریدم و گذاشتم توی کیفم. به یک نفر هم گفتم که این کتاب را «م.مالمیرآبادی» نوشته و اصلا به روی خودم نیاوردم که نویسنده‌ی اصلی خودم هستم!

 

 

قصدشما از نوشتن این رمان چه بود؟ چه‌چیز را می‌خواستید به طنز بکشید؟

  • خب «شب‌های کوش‌آداسی» یک نقیضه‌نویسی است. نقیضه‌نویسی این است که شما یک قالب جدی را به شوخی می‌گیری که در این شوخی، نوعی نقد هم وجود دارد. از نظر من، رمان‌های عامه‌پسند خیلی قابل نقد هستند. من فکر می‌کنم که این کتاب‌ها می‌توانند نوعی ساده‌نگری و ساده‌انگاری را در مخاطب ایجاد کنند؛ یعنی دنیای او را کوچک می‌کنند یا یک دنیای غیرواقعی را در ذهنش می‌سازند. مثلا در این داستان‌ها، عشق می‌تواند با تصادف سر چهارراه و یا آش بردن در خانه‌ی همسایه شکل بگیرد. من وقتی شروع به نوشتن «شب‌های کوش‌آداسی» کردم، به ساده‌نگری و جهان‌بینی محدود این رمان‌ها گوشه‌ی چشمی داشتم. در مرحله‌ی بعد وقتی شروع به نوشتن و خلق شخصیت‌ها کردم، باز به صورت غیرارادی یک‌سری شعارها، تیپ‌ها، نگاه‌ها و عملکردها را مورد نقد قرار دادم؛ مثلا به مسئولانی پرداختم که خدمت کردن به کشور را بهانه می‌کنند و راهی سفرهای خارجی می‌شوند و معلوم نیست واقعا برای چه به این سفرها می روند. در واقع این‌ نقدها طرح از پیش‌ تعیین‌شده‌ای نداشت اما در جریان آفرینش شخصیت‌ها و تیپ‌ها شکل گرفت و اعمال شد.

 

دقیقا چه انتقاداتی به رمان‌های عامه‌پسند وارد است؟ اصلا با خواندن این رمان‌ها چه اتفاقی می‌افتد؟

  • وقتی فردی فقط همین رمان‌ها را بخواند، طرز فکرش مثل همین رمان‌ها ساده می‌شود؛ مثل این‌که عادت به تفکر عمیق را از دست می‌دهد. درست مثل فردی که فقط سریال‌های سطحی نگاه می‌کند، به نظرم سلیقه‌اش با آنها شکل می‌گیرد و بعدها مشکل می‌تواند آثار عمیق‌تر را درک کند و یا از آنها لذت ببرد و این اتفاق جالبی نیست.

 

 

«شب‌های کوش‌آداسی» یک نقیضه‌نویسی است در مورد رمان های عامه پسند که از نظر من خیلی قابل نقد هستند. چون می‌توانند نوعی ساده‌نگری و ساده‌انگاری را در مخاطب ایجاد کنند؛ یعنی دنیای او را کوچک کنند یا یک دنیایی غیرواقعی را در ذهنش بسازند.

 

 

یعنی به نظر شما مخاطب این داستان‌ها هرگز سراغ موضوعات عمیق‌تر نخواهند رفت؟

  • نمی‌دانم. این واقعا کار آماری می‌خواهد که ببینیم آیا کسانی هستند که مطالعه را با کتاب‌های عامه‌پسند شروع کرده‌باشند و از این رهگذر به مطالعۀ جدی علاقمند شده‌ باشند؟ فکر نمی‌کنم این افراد زیاد باشند. چون فرد با مطالعۀ این تیپ کتاب‌ها در یک دنیای فانتزی فرو می‌رود که با دنیای واقعی خیلی فرق دارد. دیدگاهی که این داستان‌ها نسبت به روابط با جنس مخالف و ازدواج دارد، اصلا چیزی نیست که در دنیای واقعی اتفاق می‌افتد. روند ماجرا بی‌منطق است و به موضوعات و آدم‌ها خیلی سیاه و سفید نگاه می‌شود. بنابراین اگر کسی خودش را به خواندن رمان‌های عامه‌پسند محدود کند، جهان‌بینی‌اش‌ در ارتباط با همین رمان‌ها شکل می‌گیرد.

 

 

اگر بخواهید از ویژگی‌های رمان‌های عامه‌پسند بیشتر بگویید، چه خصوصیاتی را برای این نوع داستان‌ها اضافه می کنید؟

  • معمولا رمان‌های عامه‌پسند موضوع و مضمون هایی عاشقانه و خانوادگی دارند؛ مثلا دختر تنهایی که خواهان روابط عاشقانه‌ است. نوعا سطح زبان در این داستان‌ها کلیشه‌ای است و عبارات با لحنی تصنعی، مضحک و غیر واقعی به کار گرفته می‌شوند. به عنوان مثال در یکی از نمونه های این نوع داستان‌ها می بینیم شخصیتی وجود دارد با تکیه‌کلامی که اصلا متناسب با شخصیت تعریف‌شده‌ی او نیست. تکرار یک جمله‌ی به ظاهر فلسفی اما سطحی که اصلا خودِ این مساله طنز است.اطناب و فلسفه‌بافی از جمله ویژگی‌های زبان در داستان‌های عامه‌پسند هستند. به‌عنوان مثال در داستان من، شخصیت خاله نسرین عبارت‌هایی می‌گوید که به‌ظاهر فلسفی است اما در اصل معنایی ندارد؛ مثلا می‌گوید: «به قول ولتر گفتنی، آدم‌ها خوبن اما بعضی‌ها خوب‌ترن.» که اشاره‌ای دارد به همین ویژگی داستان‌های عامه‌پسند.  صغری و کبری و نتیجه‌گیری در این داستان‌ها اصلا با هم هماهنگی ندارد. ایرادات نگارشی و انشایی زیادی در این داستان‌ها پیدا می‌شود مثلا در بعضی از همین رمان‌ها به این جمله برخوردم: «از دگردیسی خود لذت می‌برد.» یا: «مثل خرگوش بازیگوشی بود که با نگاه عاشقانه‌ای همراه با اجتناب به شهروز می‌نگریست.» که این‌ها عبارت‌های غلطی هستند. هم‌چنین شخصیت‌های این داستان‌ها ایستا و خیلی ساده هستند و فکر و احساس آن‌ها عمقی ندارد. روند داستان هم خیلی به اتفاق متکی است و منطق روایت ندارد. این داستان ها معمولا بر خرافات متکی هستند؛ مثلا زیاد فال می‌گیرند، مرتب خواب می‌بینند و خیلی هم پیش رمال می‌روند. اصلا گاهی یک داستان بر اساس خواب دیدن شکل می‌گیرد.

 

 

معمولا رمان‌های عامه‌پسند موضوع و مضمون هایی عاشقانه و خانوادگی دارند؛ مثلا دختر تنهایی که خواهان روابط عاشقانه‌ است! نوعا سطح زبان در این داستان‌ها کلیشه‌ای است و عبارات با لحنی تصنعی، مضحک و غیر واقعی به کار گرفته می‌شوند.

 

 

با این اوصاف این نوع رمان ها چطور مخاطب را جذب می‌کنند؟

این داستان‌ها ساختار ساده‌ای دارند و راحت با مخاطب ارتباط برقرار می‌کنند. البته ممکن است فلاش‌بک داشته باشند اما این در حد خاطرات خیلی سطحی است و پیچیدگی ایجاد نمی‌کند. علاوه بر این داستان عامه‌پسند تعلیق و کشش دارد؛ بر حادثه‌پردازی متکی است. هرچند روایت پردازی چندان قوی نیست، اما چون پشت سر هم اتفاق می‌افتد و بر سیر حوادث پشت سر هم متکی است، برای مخاطب کشش دارد.

 

به نظر خود شما، بیشتر چه کسانی می‌توانند مخاطب‌ کتاب «شب‌های کوش‌آداسی»  باشند؟

– فکر می‌کنم کسانی که علاقمند به طنز هستند، بیشتر می‌توانند فضا وطنز این کتاب را متوجه شوند.

 

آیا مخاطب‌های رمان‌های عامه‌پسند هم کتاب شما را خوانده‌اند و آن را در زمره‌ی همان کتاب‌های عامه‌پسند آوردند؟

  • بله. می‌توانیم از یک‌جنبه این کتاب را یک اثر عامه‌پسند هم حساب کنیم؛ یعنی مخاطب صرفا بخواند تا بفهمد فرشته در آخر با چه کسی عروسی می‌کند. زمانی که این کتاب را می‌نوشتم، برای ویرایش به آقای شکراللهی دادم و ایشان به من پیشنهاد دادند بر اساس نکاتی، کتاب را بازنویسی کنم. من مجدد این کتاب را بازنویسی کردم و در آن زمان اساس را بر این گذاشتیم که مخاطب‌های کتاب‌های عامه‌پسند هم بتوانند با کتاب ارتباط برقرار کنند. بنابراین لازم بود که داستان کشش هم داشته باشد تا مخاطب‌ ترغیب شود کتاب را تا انتها بخواند. اما نظر شخصی و سلیقه‌ی خود من این است که مخاطبان کتاب‌های طنز لطف این کار را بیشتر احساس می‌کنند؛ چون علاوه بر خواندن یک داستان، طنز ماجرا را هم درک می‌کنند. اما مخاطب کتاب عامه‌پسند ممکن است فقط داستان را بخواند و یا حتی فکر کند که چرا روال کار این‌طور است یا فکر کنند که یک کار ضعیف خوانده‌اند تا یک اثر طنز.

 

 

فکر می‌کنم کسانی که علاقمند به طنز هستند، بیشتر می‌توانند فضا وطنز این کتاب را متوجه شوند؛اگر چه مخاطب‌های کتاب‌های عامه‌پسند هم ممکن است آن را بخوانند و با کتاب ارتباط برقرار کنند.

 

 

به نظر خودتان اگر داستان «شب‌های کوش‌آداسی» را یک راوی جدی روایت می‌کرد، چطور داستانی از آب در می‌آمد؟

  • ممکن است اگر یک راوی سانتیمانتال یا نویسنده‌ي رمان‌های عامه‌پسند داستان را روایت کند، شخصیت فرشته یا سایر شخصیت‌های داستان را جدی‌تر بگیرد و یک داستان آبکی در بیاورد که اصلا مایه‌های طنز هم نداشته باشد. اما من فکر می‌کنم هر کدام از شخصیت‌های «شب‌های کوش‌آداسی» در خودشان و همچنین در روابط شان با دنیای اطراف مایه‌های طنزی دارند که راوی، این زوایای طنزآمیز را درآورده و انعکاس داده است. مثلا فرشته آدمی است که همه‌چیز را جدی می‌گیرد، به‌طور افراطی عصاقورت‌داده است و مرتب دچار سوء‌تفاهم می‌‌شود که همه‌ی این‌ها قابلیت به طنز کشیدن را دارد. در کل تضاد، طنزآفرین است و این شخصیت دچار تضاد است؛ با خودش، با اطرافیانش و محیط اطرافش که این خودش از عناصر طنز است. بنابراین شخصیت اصلی داستان ویژگی‌های یک کاراکتر طنز را در خودش دارد؛ بعضی از شخصیت‌های دیگر هم همینطور. راوی هم شوخ‌طبع است و یک مقدار با فاصله دارد به قضایا نگاه می‌کند و زوایای طنزآمیز شخصیت‌ها را می‌بیند.

 

ادامه دارد…

/انتهای متن/

نمایش نظرات (2)