“مادر محمودی” مادر همه رزمنده ها بود

در جبهه های جنگ هشت ساله ما فقط مردان نبودند که نقش های مهم و پررنگ داشتند. شیرزنانی هم در این جنگ نقش اساسی داشتند مثل “مادر محمودی” که مادر شهید بود و صدام برای سرش جایزه تعیین کرده بود و آن قدر به جبهه ها رفت و آمد کرده بود که شده بود مادرهمه رزمنده ها.

0

 تاریخ هشت سال دفاع مقدس پر است از داستان زندگی ایثارگرانه زنان و مردان مومنی که شرح فعالیت هایشان در سال های جنگ، مخاطب را شگفت زده می کند. زهرا محمودی که مادر شهید هم بود، یکی از آن بانوانی است که رزمنده ها او را با نام «مادر محمودی» می شناختند و صدام برای سرش جایزه تعیین کرده بود…

 

نتوانست بی تفاوت باشد…

زهرا محمودی متولد 1300شمسی بود. وقتی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد، بانویی 60 ساله بود. همسرش مدتی بود که به رحمت خدا رفته بود و بچه هایش بزرگ شده بودند. اما این بانوی به آستانه پیری رسیده نمی توانست نسبت به جنگ و جهاد بی تفاوت باشد. پسرها که راهی جبهه ها شدند، خودش هم شروع کرد به جمع آوری کمک های مردمی. کمک های مردمی که به اندازه یک وانت شد، اینقدر این در و آن در زد تا بالاخره از سپاه مجوز گرفت که خودش هدایا و کمک ها را به جبهه های جنوب برساند. اولین دفعه که به خط مقدم رفته بود، رزمنده ها در عین تعجب و شگفتی از حضور یک بانوی سالخورده در خط، انگار که مادرشان را دیده باشند، ذوق زده شده بودند.

 

شیرزنی که مادر محمودی را به وجد آورد

دفعه بعدی که کمک های مردمی را جمع کرد و برد جنوب، سر راه به پایگاهی در اهواز رسید که خانم های زیادی به شدت در آن مشغول کار بودند. شیرزنی هم به نام خانم علم الهدی سرپرستی آن خانم ها را برعهده داشت. این شیرزن که شخصیت و مدیریتش بر کارها باعث به وجد آمدن مادر محمودی شده بود، مادر شهید حسین علم الهدی بود. برای همین مادر محمودی بند آن پایگاه شد و بسیار اتفاق می افتاد که به همراه زنان ایثارگر بسیاری در پایگاه شهید علم الهدی در اهواز لباس ها، ملحفه ها و پتوهای خونی مجروحین را می شست.

 

10 کیلو طلا فروختم برای خرج جبهه

یک پای مادر محمودی جبهه بود و پای دیگرش تهران. خودش می گوید:

«می‌آمدم خانه، کمک‌های مالی را جمع می‌کردم و می‌رفتم بازار برای بچه‌ها خرید می‌‌کردم. هر چه فکرش را بکنید می‌خریدم. یک خاور سبزی قورمه می‌خریدم می‌آوردم پایگاه. خانم‌ها، جمع می‌نشستند و سبزی‌ها را پاک می‌کردند. بعد سرخ می‌کردیم، بسته‌بندی می‌کردیم‌ و من می‌بردم جبهه. آنجا برای بچه‌ها  قورمه سبزی درست می‌کردیم و بین شان پخش می‌کردیم. سه چهار تن حلوا و ترشی و مربا برای بچه‌ها درست ‌کردم و برای شان ‌بردم…

باورتان نمی‌شود من در این مدت نزدیک 10 کیلو طلا فروختم و با پولش برای بچه‌ها خرید کردم. یک بار برای جمع‌آوری کمک به مسجد رفتم. دختر جوانی از من پرسید فردا هم می‌آیید؟ گفتم بله. فردا که رفتم دو تا حلقه ازدواج به من داد و گفت از نامزدم اجازه گرفتم هر دوی حلقه‌ها را بیاورم. با کمک‌های مردمی، ‌نزدیک به 50 حمام صحرایی و تعداد زیادی منبع آب برای بچه‌ها خریدم  و با خودم به خط بردم»

 

وقتی فرزندش شهید شد…

کم کم آوازه محبت های مادر محمودی در تمام جبهه ها پیچید و حتی دشمن بعثی هم خبردار شد. برای همین صدام برای سرش جایزه تعیین کرده بود. او حتی یک بار برای تشویق رزمنده ها و با کمک آنها یک گلوله توپ را به طرف دشمن شلیک کرده بود. او در سخت ترین شرایط خودش را به رزمنده های خط مقدم می رساند؛ برایشان هدیه می برد و دعای شان می کرد. مثلا تا پیرانشهر رفته بود و برای رساندن آذوقه و هدایا به رزمندگان، مسیری دو ساعته را در میان برف ها راه رفته بود، برف هایی که گاهی تا کمر در آن فرو می رفت.

مادر محمودی همه رزمنده ها را مانند پسرش می دید و برایشان مادری می کرد. حتی وقتی پسرش شهید شد، فعالیت و جبهه رفتن هایش بیشتر هم شد. «علی اقبال» فرزند مادر محمودی در منطقه مائوت به شهادت رسیده بود؛ وقتی می خواسته بعد از عملیات برای رزمندگان تشنه لب از رودخانه آب بیاورد؛ درست مانند سقای کربلا….

 

یک مادر و این همه خاطره

مادر محمودی در سال های بعد از جنگ از خاطراتش، از ایثارگری های رزمندگان، از مظلومیت مردم جنگ زده و ددمنشی بعثی ها خاطرات زیادی برای مردمی که بی خبر از حال و هوای جبهه ها بودند و یا نسل جوان تعریف می کرد. او باور داشت که بعد از جنگ باید رسالت زینبی اش را انجام دهد. حتی یک مستند از او و خاطراتش با نام «مادر جبهه ها» ساخته و از سیما پخش شد.

مادر محمودی در سال 1389 به رحمت خدا رفت اما یاد ایثارگری هایش برای همیشه در تاریخ باقی می ماند.

 

برگرفته از:

«مستوران روایت فتح»-معرفی نمونه هایی از زنان سلحشور 8 سال دفاع مقدس-، به کوشش طاهره قاسمی امین، نشر آمان براثا، چاپ سوم 1393.ش، صفحات 140 تا 169

و مصاحبه با مادر محمودی در مطلبی با عنوان «به جای همه مادرها»، هفته نامه همشهری خانواده، شماره 38، مورخ 3 مهر 1386.ش

/انتهای متن/

درج نظر