خانه‌تکانی از آنچه تصور می‌کنید به شما نزدیکتر است

ضرب‌آهنگ روزهای آخر سال خیلی تند و قوی‌ست. در این روزها بعضی‌ خانم ها هم که آنقدر اقدامات سهمگینی به منظور خانه‌تکانی انجام می‌دهند که حسابی از کت و کول می‌افتند. خیلی از خانم های دور و برمان تازه ابتدای خانه‌تکانی هستند و حتی منتظر رسیدن لوازم منزل جدیدی که سفارش داده‌اند. در ادامه از رسم خانه‌‌تکانی‌ در مورد دخترها و پسرها پرسیدیم. البته یادمان باشد که همراه با خانه‌تکانی، دل مان را هم از غم و کینه و غصه بتکانیم:

0

مادر من که بخاطر ایام  فاطمیه، خانه‌تکانی‌هایش را قبل از اسفند انجام داد. می‌گفت: دلم نمی‌آید توی فاطمیه، مشغول بشور و بساب باشم. حالا بگذریم که بعدش باران زمستانی هم تا دلش بخواهد بارید و بنظرم انگار نه انگار که پنجره‌های مشرف به خیابان، تمیز بوده‌اند .

 

انصافا توانایی تعویض این همه لوازم منزل را نداریم

خانه‌تکانی سنتی قدیمی ما ایرانی هاست. مادران مان در اسفندماه هر سال با تمیز کردن خانه به استقبال بهار می‌رفتند و ما به اندازه سهم خودمان با همه‌ی شیطنت‌های پسرانه‌مان کمک می‌کردیم، . به نظرم در سال‌های اخیر این سنت قدیمی با دو آفت جدی مواجه شده است: یکی تعویض لوازم منزل و خرید لوازم جدید که بار مالی سنگینی را به مردان تحمیل می‌کند و دیگری استثمار! مردان در امر خانه‌تکانی که اصلا قابل قیاس با همکاری ما در گذشته برای مادران مان نیست. از آنجا که هیچ آفتی در این کشور داخلی نبوده و نیست، باید نقش بی‌بی‌سی هم در این مورد قابل بررسی و تأمل است. از شوخی گذشته، فی الواقع ردپای فرهنگ مصرف زدگی و تجمل گرایی را در این رسم تازه تعویض لوازم و اثاث خانه در نوروز می شود دید. یعنی اگر قرار باشد ما مردها طبق روایات و محض ثواب، به همسران شان کمک کنند، اما انصافا توانایی تعویض این همخه  لوازم منزل را در این آخر سالی  ندارند. آخر در گذشته، خانواده‌ها کجا به فکر این همه ریخت و پاش در نوروز بودند؟

 

ما حاضریم توی اسفند، جمعه‌ها هم سر کار بیاییم ولی خانه نباشیم

احترام و کمک به زن از اوجب واجبات بوده  و خواهد بود. خانه‌تکانی احترام و کمک به زن نیست، فکر می کنم این خانه تکانی دیگر بنیان خانواده را هدف گرفته است! مخصوصا برای خانواده‌هایی مثل ما که صاحب پسر هستند و دختری ندارند. از فرزندان که انتظار خاصی نمی‌رود. چشم همسرم هم به من است. مصیبتی است واقعا. آنقدر خودش را غرق در شست و روب کرده است که انگار خانه تا شب عید، قرار است کثیف نشود و همینطور تمیز بماند. تا شب عید هم در خانه عین پادگان‌ها رفتار می‌کند. اگر وسیله‌ی اضافی‌ای را در جای نامناسب ببیند، شروع می‌کند به غرزدن که من هم آدمم، درکم نمی‌کنید که چقدر خسته می‌شوم،  کمی رعایت کنید. مگر می‌شود خانه‌ای را با داشتن دو پسر بازیگوش تمیز نگه داشت؟ باور کنید حاضرم در ماه اسفند، جمعه‌ها هم سر کار بمانم و کار کنم ولی خانه نباشم. آنقدر هم گربه را دم حجله کشتند که جرأت اعتراض و یا حرف‌زدن هم نداریم.

 

به من بگویند به چه تفریحی علاقه داری، می گویم خانه‌تکانی!

من آنقدر کارهای خانه را با عشق و علاقه انجام می‌دهم که اگر به من بگویند به چه تفریحی علاقه دارم، می گویم خانه‌تکانی. همیشه از تمیزکردن اتاقها و کمدهای دختر و همسرم احساس لذت می کنم و تابه‌حال پیش نیامده که احساس خستگی بکنم. دخترم هم مثل خودم عاشق کارهای خانه‌ست بااینکه فقط چهار سالش است. از کودکی‌اش اگر هر وقت مرا مشغول رسیدگی به کارهای خانه می‌دید، برای اینکه لج نکند و یا مانعم نشود، او را با وسایلی که مشغولش بودم و علاقه داشت سرگرم می‌کردم مثل قابلمه و کف‌گیرهای کوچک چوبی. در طول سال هم دو بار خانه‌تکانی انجام می‌دهم. یک بار برای ماه مبارک رمضان و دیگری برای نوروز. در غیر از این دو زمان هم، هر وقت که حسش را داشته باشم، چیدمان را عوض می‌کنم بدون این که توجه کنم به اینکه دست‌تنها هستم و یا خسته. آنقدر از تغییر دکور انرژی می‌گیرم که با علاقه به سراغ  شان می‌روم. همیشه برایم سوال بوده چرا بعضی ها  درمورد خانه‌تکانی گله‌مند هستند. چون من از وقتی که یادم است، در خانه‌ی پدرم هم با مادرم با علاقه به امورات خانه مشغول می‌شدیم. و بعدش از شوق و شعفی که بخاطر تغییر دکور و تمیزی، به بقیه اعضا دست می‌داد، ذوق‌زده هم می شدیم.

 

از خانواده ام بخاطر کار کشیدن در خانه تکانی شکایت می کنم!

مادر من بااینکه بشدت وسواس در تمیزی خانه دارد، در کل سال، انباری و پشت بام را تمیز نمی‌کند و فقط دم عید می خواهد همه‌جاهای غیرقابل استفاده خانه را هم شسته تحویلش دهیم. برای همین به من بالشخصه خیلی فشار می‌آید. وسواس مادرم خیلی اذیتم می‌کند و اصلا در توان و انرژی من نیست که انتظاراتش را برآورده کنم. گاهی فکر می کنم باید بخاطر کارکشیدن زیاد از من در خانه‌تکانی شکایت کنم. هر چقدر هم می‌گذرد، وسواس مادرم بیشتر می‌شود.  وسواس تا حدی خوب است اما بعد تبدیل می شود به اتلاف وقت.  می‌شوید و می‌سابد، انگار كه هیچ‌چیز انباری، هیچ‌وقت تمیز نمی‌شود. آنقدر دست‌هایش این روزها در آب بوده كه مدام پوست‌‌پوست می‌شود و روی تمیزی بعضی چیزها بیشتر حساسیت نشان می‌دهد.

 پدرم می‌گویدکه مادرم وسواس دارد و مادر هم معتقد است که پدر ذاتا با تمیزنبودن خانه مشکل ندارد، برای همین برایش فرقی نمی‌کند. کاش درک می‌کردند که نظافت، تمیزكردن در حد اعتدال است تا جایی كه انضباط در محیط خانه ایجاد ‌شود. این كار نتیجه مثبت دارد و باعث می‌شود هم فرد و هم دیگران رضایت فكری پیدا كنند، ولی وقتی این نظافت از اعتدال خارج شود و به جای این كه هدف تمیزكردن محیط باشد، فرد احساس اجبار برای تكرار یک رفتار كند، وسواس است.

 

امسال از خیر خانه‌تکانی گذشتم

 در این سه ماهی که متوجه بارداربودنم شده‌ام، آنقدر وضعیتم خاص بوده و دردهای مشکوک دارم که پزشک هم به منظور حفظ سلامت خودم و جنین، از انجام کارهای سنگین، منع و استراحت را توصیه کرده است. برای همین باید امسال از خیر خانه‌تکانی بگذرم یا اگر بخواهم فقط ظاهر اتاق پذیرایی را دستی بکشم. اگر از شوهرم بخواهم بعهده بگیرد که می دانم خیلی درگیر کارهایش است و نمی‌تواند. البته هنوز خیلی فرصت دارم و بنظرم می‌توانم کم‌کم و با کمک همسرم گردگیری ظاهری داشته باشیم. ولی به خودم هیچ قولی نمی‌دهم. فعلا برای من و همسرم، به سلامت گذشتن از این دوران مهم‌تر است. یک بار که فقط خواسته بودم کمد لباس‌ها را ردیف کنم، بخاطر زیاد نشستن و حتی کمی سر پا بودن، تا شب درد می‌کشیدم. شوهرم با دیدن دردم، بشدت عصبانی ‌شد. از ترس عصبانیت شوهرم دیگر دست به چیزی نمی‌زنم.

/انتهای متن/

 

درج نظر