نزدیکتر، نوسانی میان فروپاشیدگی و ترمیم خانواده‎

“نزدیکتر” اولین فیلم سینمایی “مصطفی احمدی” به بازنمایی فروپاشی خانواده ای می پردازد که نهایتا با تلاش مادر خانواده برای جمع شدن دورهم، به ترمیمی نه چنان باورپذیر می انجامد.

1

نفیسه ترابنده/

“نزدیکتر” اولین فیلم بلند سینمایی “مصطفی احمدی”به نویسندگی “بهرام توکلی” و “هستی بروشتنی” و تهیه‌کنندگی “سپهر سیفی” می‌باشد. “نزدیکتر” داستان زندگی اعضای یک خانواده است که به دلیل خودکشی پدر خانواده و اعتیاد پسر کوچک تر بحران های متعددی را تجربه کرده‎اند.

داستان فیلم
در اولین سکانس فیلم علی(صابر ابر) در کنار نامزد خود- مهتاب( پگاه آهنگرانی)- در یک رستوران بین راهی نشسته‎اند. مهتاب برای شستن دست هایش میز را ترک می کند وعلی با نگاهی عمیق به وسایل شخصی مهتاب ناگهان تصمیم می گیرد که پرده از راز بزرگ زندگی اش بردارد. علی که به مهتاب گفته است خانواده اش مرده اند، او را به خانه پدری می برد. فیلم با پا گذاشتن مهتاب به خانه پدری علی آغاز می شود.
“مهتاب” دختری تحصیل کرده و بسیار منطقی است که به تدریج با حقیقت زندگی نامزد خود آشنا می شود. در ابتدای ورود به خانه پدری علی، مهتاب با کنجکاوی تمام چیدمان خانه و عکس های خانوادگی علی را از نظر می گذراند. مهتاب که به عشق خود ایمان دارد با صبوری عجیبی جو سنگین خانه را تحمل می کند و مصرانه می ماند تا حقیقت زندگی عشق خود را کشف کند. مهتاب در طول فیلم در می یابد شناخت خانواده علی از او با شناخت او از علی زمین تا آسمان متفاوت است. هنگامی که برادر بزرگ تر علی- محمدرضا-از مهتاب می پرسد علی را چقدر می شناسد، مهتاب با لحن تمسخر آمیزی جواب می دهد: « چهار ماهه میشناسمش، یه چیزایی درباره اش می دونم. مثلا اینکه خانواده اش تو تصادف مرده اند.» مهتاب که در کارگاه عموی خود با علی آشنا شده، وقتی رعنا- خواهر علی- از او می پرسد که فکر کن علی گذشته ای ندارد، از نظر تو چه جور آدمی است، با قاطعیت ابتدا فقط ویژگی های مثبت علی را بیان می کند:«خیلی مهربون، حساس، اهل ورزش، به چیزای بی اهمیت بی تفاوته و من اینو دوست دارم.» محمدرضا از مهتاب درباره عیب‎های علی می‎پرسد و او جواب می دهد:«خیلی تو خودشه، یه چیزایی تو ذهنشه که نمی ذاره از زندگی لذت ببره» مهتاب با حرف‎های خواهر و برادر علی می فهمد که چیزهایی که در ذهن علی وجود دارد و او را کم حرف و غمگین کرده چه چیزهایی بوده است. مهتاب می فهمد که علی در هشت سالگی خود شاهد خودکشی پدرش بوده است. همین ضربه زمینه اعتیاد او را فراهم کرده و علی 9 سال در منجلاب اعتیاد غرق بوده و در این مدت با حرکات و سخنان خود زندگی خواهر و برادر خود را نابود کرده است. علی سه سال است خانواده خود را رها کرده و با کمک عموی مهتاب توانسته اعتیاد خود را ترک کند. رعنا و محمدرضا مسلسل‎وار تمام بدی های علی در آن 9 سال از دزدی و تهمت و برهم زدن روابط خانوادگی را برای مهتاب تعریف می کنند؛ تعاریفی که بیشتر شبیه یک هیولاست تا انسان. مهتاب پس از یافتن حقیقت خانه را ترک می کند. مخاطب منتظر یک طوفان است تا شاهد انفجار درونی مهتاب باشد. مهتاب بازهم چیزی نمی گوید. فقط از علی می‎خواهد نحوه اعتیادش را برای او تعریف کند. مهتاب به جای داد و بیداد کردن به بهانه خراب شدن ماشینش علی را در بیابان رها کرده و خودش با جرثقیل به تعمیرگاه می رود.

دختر منطقی اما غیرواقعی
مهتاب شخصیتی است که چندان برای مخاطب قابل باور نیست. مهتاب تناسبی با دخترهای حساس و زودرنج ایرانی ندارد. دختری بسیار منطقی و صبور که با وجود دریافتن حقایقی تلخ عکس العمل شدیدی از خود نشان نمی‎دهد ، در حالیکه مخاطب هر لحظه منتظر واکنشی شدید از طرف اوست. مهتاب اما واقعا علی را دوست دارد و شاید تحت تآثیر حرف های مامان مهری که از او می خواهد به علی کمک کند، در پایان فیلم تنها به علی می‎گوید:«باید فکر کنم، من از اینکه با کسی زندگی کنم که ظرف چند ساعت چندبار غافلگیرم کنه می ترسم، فقط همین.» مهتاب می رود تا بین عقل و منطق همیشگی خود و دل و قلبش یکی را انتخاب کند.

شخصیت های شکست خورده
“نزدیکتر” فقط داستان زندگی علی و مهتاب نیست، داستان زندگی محمدرضا، آذر و رعنا نیز می‎باشد.
“رعنا”(نازنین فراهانی)- خواهر علی- خود را قربانی رفتارهای علی می داند. رعنا که مرتب سیگار می کشد، معتقد است علی باعث به هم خوردن عروسی او شده بود و او بعد از این شکست برای فرار به خارج مهاجرت کرده است. علی چند بار تأکید می کند که رعنا فقط می خواسته ازدواج کنه تا از خانواده دور شود. رعنا که خود فرار را بر ماندن ترجیه داده است در توصیف علی به مهتاب با لحن بسیار عصبی می گوید:« اگه وسط زندگیت این آقا جیم زد رفت تعجب نکن، اولین گزینه براش در برابر مشکلات فراره.» رعنا مرتب حالش به هم می خورد و مخاطب می فهمد او باردار است و بچه ای نامشروع از مردی فرانسوی به نام ژوآن در شکم دارد. زمانی که احسان(پارسا پیروز فر)-پسرعموی رعنا- از او می پرسد که با ژوآن ازدواج کرده، رعنا بی حوصله جواب می دهد: اونجا کسی ازدواج نمی کنه!!
رعنا دختری است که پدر خود را در نوجوانی از دست داده است، برادر بزرگش-محمدرضا- مردی عیاش بوده و برادر کوچکش-علی- هم در دام اعتیاد گرفتار است و مامان مهری هم بعد از خودکشی پدر خانواده سال ها در آسایشگاه بستری بوده و بالای سر بچه‎هایش نبوده است، در این میان رعنا بدون هیچ تکیه گاهی ازدواج را راهی برای فرار از این خانواده انتخاب می کند اما به گفته خودش علی میان او و شهرام- نامزد رعنا- را دو هفته قبل از عروسی به هم زده و رعنا عازم خارج از کشور شده و به زندگی نامشروع تن داده است و حالا برگشته تا از شر بچه حاصل از این ارتباط رها شود. رعنا در تمام این سال ها آنقدر غرق ناامیدی بوده که متوجه عشق احسان نشده است. احسان که خود دکتر است ابتدا رعنا را مطمن می کند که به او برای سقط جنین کمک نخواهد کرد و سپس اعتراف می کند که به خاطر او زبان فرانسه را یاد گرفته تا هر وقت رعنا خواست پیش او به فرانسه برود. رعنا که از این اعتراف صریح شوکه شده با زبانی تلخ به احسان می گوید:« گندت بزنن که هیچ چیزی رو به موقع به آدم نمیگی.»
رعنا در پایان عاقبت خوشی پیدا می کند، او که گویی از کابوس تلخی بیدار شده با درک عشق احسان در همه این سال ها به او جواب مثبت می دهد تا از این سرگردانی رهایی یابد.

زنی با روحی بزرگ
“آذر” (ستاره اسکندری)– همسر محمدرضا- یکی دیگر از زنان “نزدیکتر” است. او با اینکه از رفتن پسرش- ماکان- بسیار ناراحت است از علی می خواهد تا ماکان را به رفتن تشویق کند. ماکان اما دلش با رفتن نیست و به زور محمدرضا عازم خارج است. ماکان نیز فهمیده پدرش می خواهد با جدا شدن از آذر و فرستادن او به خارج بدون مزاحم هرکاری می خواهد انجام دهد. او وسط دعوای محمدرضا و علی به محمدرضا یاد آوری می کند که در مهمانی اعلام کرده که هیچ وقت آذر را دوست نداشته و به زور با او ازدواج کرده است. آذر با اینکه قربانی هوس بازی و خیانت محمدرضا است اما عاشقانه او را دوست دارد. آذر روح بزرگی دارد، او با وجود وضعیت روحی خراب خودش در بین دعوای خواهر و برادرها تنها کسی است که هوای مامان مهری را دارد. او برای اینکه مامان مهری ناراحت نشود به او نگفته که یک سال است با محمدرضا جدا زندگی می کند و بعد از رفتن ماکان به طور رسمی از محمدرضا طلاق خواهد گرفت. آذر با نگاهی نگران شاهد زنگ زدن های پیاپی زنی به اسم ناهید به موبایل همسرش است. او بعد از رفتن ماکان با چشمانی گریان از محمدرضا می خواهد برای خوشحالی مامان مهری برای خوردن آش پشت پا به منزل او بروند. محمدرضا نیز گویی در پایان فیلم و با رفتن ماکان به خود می آید، در خانه مامان مهری در حالی که سرگرم کمک کردن برای پختن آش پشت پای ماکان است، تلفن های ناهید را قطع می کند.
“مامان مهری”( شیرین یزدان بخش) به عنوان کانون این خانواده از هم پاشیده در طول فیلم مرتب در حال پادرمیانی بین بچه‎هایش است. او در اوج دعوای علی با رعنا و محمدرضا به بهانه شام می خواهد به این بگومگوها پایان دهد، آروزی او این است تا بچه ها بازهم دور هم جمع شوند و یک روز با فراموش کردن گذشته به دل او راه بیایند؛ آرزویی که در پایان فیلم به بهانه پختن آش پشت پا محقق می شود.

پایان شیرین اما باورناپذیر
فیلمساز در “نزدیکتر” از نزدیک به سراغ زندگی شخصیت های فیلم می رود، شخصیت هایی که هر کدام زندگی شان از هم پاشیده و در معرض نابودی قرار دارد اما هرکدام به نحوی، که برای مخاطب چندان باور پذیر نیست، امیدوارانه به زندگی برمی گردند. در واقع فیلمساز پس از ترسیم فضای تیره و تلخ از زندگی علی، رعنا، محمدرضا و آذر زندگی دوباره‎ای را برای آنها به تصویر می کشد و می خواهد با پایان امیدوارانه فیلم نگذارد مخاطب با حالتی غمگین و افسرده از سالن نمایش خارج شود.

/انتهای متن/

نمایش نظرات (1)