فراموشان، نگاهی تازه به واقعه کربلا

کتاب فراموشان اثر داوود غفارزادگان روایتی تازه از واقعه کربلا با زبانی ساده و از زاویه ای که تاکنون دیده نشده است. کتاب شامل داستان هایی است به نقل از راویان مختلف گمنام که مخصوصا برای شناخت مخاطبان نوجوان اثری معتبر محسوب می شود.

0

فاطمه قاسم آبادی/

کتاب فراموشان رمان زیبا و قابل تاملی است وهمانطور که از عنوان آن برمی آید، سراغ کسانی رفته است که از در واقعه از نگاه مقتل نویسان پوشیده مانده اند و فراموش شده اند.

اگرچه روایت غفارزادگان سرانجام همان حادثه عظیم را بازنمایی می کند، اما این بار نویسنده به سراغ کسانی مانند تامه؛ والی مدینه، همسر زهیر بن قین، یکی از سربازان حر بن زید ریاحی و… رفته است و در واقع این انسان ها را به عنوان راویان واقعه کربلا معرفی می کند.

نویسنده با این تأکید که همه آن ها از همان «امر واقع کربلا» سخن می گویند، ولی از زاویه و نظر خود ، و نه همچون مقاتل از زبان یک راوی دانای کل، داستان های خود را بازگو می کند. این رویکرد، علاوه بربه تصویر کشیدن ‎ تاریخ، به نگاه به واقعه عاشورا از زاویه ای که تاکنون دیده نشده است کمک می کند.

در این جا، روایت کلان ماجرا همان است که بود، یعنی همان امر واقع، ولی جزییات و ظرایفی از آن نقل شده که تاکنون برای مخاطب ناشناس بوده است. از این منظر کتاب «فراموشان» دارای اعتبار و اهمیت است.

نکته دیگر درباره این کتاب، نحوه روایت نویسنده است. تاکنون در مقاتل، حادثه عاشورا و وقایع قبل و بعد آن، در یک روایت کلی و یکپارچه بیان می شد. نهایتا با یک فصل بندی، بخش های مختلف این ماجرا از هم تفکیک می شد، اما کل واقعه در قالب یک روایت بود. در حالی که مؤلف، این واقعه را به شکل داستان هایی جداگانه دیده است که هر کدام هم راوی خود را دارند. این داستان ها وقتی کنار هم چیده می شوند، کلیت حادثه کربلا و شهادت امام حسین(ع) را ترسیم می کنند، ولی به تنهایی نیز دارای مزیت و معنا هستند. این شیوه روایی، نزدیک شدن به یک واقعه تاریخی، از زاویه ای مدرن است. یعنی او بدون آن که عنصرتخیلش را بیش از حد وارد ماجرا کرده باشد، بار و تمرکز خیال بر روی نحوه روایت خود گذاشته است؛ بدین ترتیب، نویسنده توانسته به عنوان فرعی کتاب خود یعنی «داستانی از واقعه کربلا» دست یابد. بدین معنا که هم از عناصر روایی داستان بهره جوید و همان  واقعه کربلا را بیان کند. ‎

 

عنوان ها

همان گونه که در شناسنامه اش آمده، کتاب «فراموشان» دربردارنده ی شش روایت با عناوینی نظیر «روایت قاصد والی مدینه»، «روایت همسر زهیر بن قین»، «روایت یکی از سربازان حربن یزید ریاحی»، «روایت غلام عبیدالله بن زیاد»، «روایت یک کاتب گمنام» و «روایت قیس بن اشعث» است.

 

کتابی خوب برای نوجوانان

کتاب «فراموشان»، جزو کتاب های انتخابی وزارت آموزش و پرورش در فهرست توصیفی کتاب های آموزشی شماره یک (دوره های راهنمایی و متوسطه) است.

از این جهت نیز کار مؤلف قابل تأمل است؛ چراکه سعی کرده برای آشنایی با رخداد عظیم کربلا، که بسیاری نیازمند شناختی صحیح از این واقعه هستند، کاری متفاوت انجام دهد. با این حال، گاه در کتاب «فراموشان» کلمات و عباراتی دیده می شود که شاید درکش برای مخاطب نوجوان و جوان دشوار باشد. ضمن آن که چنین عباراتی با راویان آن ها هم چندان تناسب ندارد.

اما این موارد، اندک هستند و درمجموع، زبان ساده وی در داستان های این کتاب، از زبان راویان مختلف، می تواند دریچه ای روشن برای ورود مخاطبان نوجوان به این عرصه بزرگ باشد.

 

نظر منتقدان

خانم زهره قراگوزلو منتقد و دبیر جلسه کانون ادبی سلیم در مورد کتاب فراموشان می گوید:

“کتاب فراموشان داوود غفار زادگان درمورد یک واقعه تاریخی ومذهبی است. درمورد یک دهه که حادثه خاص ومُهّم به شمارمی رود. داستانی ازواقعه کربلاکه به صورت داستان بلند اززبان های«قاصدوالی مدینه،همسرزهیربن قین، یکی ازسربازان حُرّبن یزیدریاحی،غلامِ عبیدالله بن زیاد، یک کاتب گمنام و قیس بن اشعث»به صورت چند داستان جدا ازهم درشش فصل روایت شده است وبا این که موضوع داستان بارها شنیده شده وفیلم وسریال و روایت های مختلف درموردآن ساخته وپرداخته شده است، مخاطب دچاردلزدگی نمی شود و این به خاطر جذابیت و زیبایی نثر کتاب است.

زبان داستان گذشته وتاحدودی ادبی، درنثروکلام بیان جاری است، اماروایت داستان به صورت مُدرن و جذاب می باشد.”

 

گزیده کتاب

در بخشی از این کتاب درباره ی «روایت یک کاتب گمنام»، آمده است:

“آن چه بر آن نگریسته ام و دست هایم آن را لمس کرده و آن چه شنیده و به چشم خود دیده ام، بر شما ماتم زدگان می نویسم و شهادت می دهم که آن چه قبل از گفتار من آمده، همه درست است و آن چه بعد از این، از زبان ذلیل ترین مردمان یعنی قیس القطیفه خواهد آمد، عین واقع!

اینک، آن چه در مدت هشت روز بر فرزندان رسول خدا گذشت:

دوم محرم بود که حسین بن علی وارد سرزمین کربلا شد. فرمود: نام این زمین چیست؟

عرضه داشتند که نام این زمین کربلاست.

فرمود: خداوندا به تو پناه می برم از کرب و بلا. و پس از آن گفت: فرود آیید و منزل کنید که این جا، خوابگاه شتران ما، بارانداز ما و خونریزگاه ماست.

سپس همه فرزندان و برادران و خاندان خود را گرد آورد. لحظه ای چشم در صورت آنها دوخت و فرمود: مردم بنده دنیایند. و دین بازیچه ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزی شان آماده شود با دین سروکار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداری بسیار اندک می شوند.

حر بن یزید ریاحی که با سربازانش در مقابل خیمه های اباعبدالله اُطراق کرده بود، طی نامه ای گزارش ماجرا را به عبیدالله بن زیاد نوشت.

چندی نگذشته بود که نامه ای از طرف ابن زیاد به امام حسین (ع) رسید. مضمون نامه چنین بود: از ورودت به سرزمین کربلا آگاه شدم. امیرالمؤمنین یزید بن معاویه به من دستور داده که سر بر بالین نگذارم و سیراب نگردم مگر آن که تو را به قتل برسانم. یا آن که به فرمان من و یزید در آیی.

امام که نامه را خواندند، به غضب آمدند. آن را بر زمین پرت کرده و فرمودند: ملتی که خرسندی مخلوق را بر خشم خالق ترجیح دهد، هرگز روی رستگاری نمی بیند!. پیک ابن زیاد به امام حسین (ع) گفت: جوابتان به این نامه چیست؟

امام فرمودند: من برای این نامه جوابی ندارم. پیک به کوفه بازگشت و جواب اباعبدالله را باز گفت. ابن زیاد خشمگین شد و سپاهیان انبوهی گرد آورد. آن گاه مردم را به مسجد فراخواند و در خطبه خود معاویه و یزید را ستود و به مردم گفت که برای جنگ با حسین بن علی آماده خروج شوند و همان شب پیشنهاد فرماندهی سپاه اموی را در کربلا به ابن سعد داد…”

/انتهای متن/

درج نظر