اتفاقي عجيب براي زن نيويورکي

0

به گزارش به دخت به نقل از فراديد، زني در نيويورک مدعي است که هشت روز به اجبار پليس در بيمارستان روان‌پزشکي بستري بوده و يک صورتحساب 13 هزار دلاري هم به او تحويل داده شده است. او حالا قصد دارد از پليس شکايت کند.

يک افسر پليس به بهانه اينکه فکر مي‌کرد خودروي ب ام و متعلق به کاميلا نيست، او را هشت روز به يک بيمارستان روان‌پزشکي فرستاد. کاميلا بروکِ 32 ساله مي‌گويد که پليس او را در پشت چراغ قرمزي در محله‌ي «هارلم» نيويورک متوقف کرده و از او پرسيده که چرا دستانش روي فرمان خودرو نبوده است. او به پليس جواب داده بود: «من داشتم مي‌رقصيدم، چون منتظرم چراغ سبز شود.» پليس سپس از او خواسته که پياده شود.

بروک مي‌گويد که پس از چند ساعت بازجويي آزاد شد و روز بعد براي آزاد کردن خودروي ب ام و خود به پليس مراجعه کرد. پليس اما به او اطلاع داد که آن‌ها شک دارند خودروي ب ام و متعلق به او باشد.

کاميلا مي‌گويد: «از همان ابتدا احساس کردم که آن‌ها به چشم يک دروغ‌گو به من نگاه مي‌کنند. پليس سپس به من دستبند زد. من علت اين کار را جويا شدم و آن‌ها گفتند که مي‌خواهيم تو را ببريم پيش اتومبيلت. پيش خودم فکر کردم که اشکالي ندارد… چند دقيقه بعد يک آمبولانس نزديک من شد و آن‌ها باز هم گفتند که تو را پيش اتومبيلت خواهيم برد. من گفتن با آمبولانس؟! کاملا گيج شده بودم.»

کاميلا به بيمارستان روان‌پزشکي هارلم منتقل شده بود. او مدعي است که وکيلش «مايکل لامونسوف» مدارک پزشکي مرتبط با زمان حضور او در اين بيمارستان را تحويل گرفته و در آن مشخص شده که به او به اجبار ليتيوم و چندين مسکن قدرتمند تزريق شده است. کاميلا در مصاحبه‌اي مدعي شده است که عليرغم ميلش لباس‌هايش را از تنش خارج کرده و به او چندين مسکن تزريق شده است.

کاميلا در شغل بانکداري مشغول به کار بوده است. وکيلش مي‌گويد که در اين هشت روزي که او در بيمارستان روان‌پزشکي بستري بوده است، پرسنل بيمارستان چندين بار به سراغ او رفته تا سه چيز را به او متذکر شوند: 1. او صاحب ب ام و نيست، 2. او شغلش بانکداري نيست و 3. باراک اوباما او را در توييتر دنبال نکرده است؛ اين در حالي است که هر سه صحت دارند.

کاميلا مي‌گويد: «به من به چشم يک دروغ‌گو ديده شده است.»

لامونوسوف مي‌گويد: «کاميلا هيچ‌گونه سابقه مشکل رواني ندارد… اگر يک زن سفيد پوست مي‌خواست که خودروي خود را پس بگيرد، آيا چنين رفتاري با او مي‌شد؟ آيا او هم قرباني مي‌شد؟ من چنين فکر نمي‌‎کنم. به نظرم نژادپرستي در اين ماجرا نقش دارد.»

/انتهای متن/

درج نظر