یک سوال از دخترها

این روزها از سایت‌ها و روزنامه‌ها و مجلات گرفته تا شبکه‌های اجتماعی، حرف از دختر است و دختری کردن و لطافت. این روزها خودمان احساس غرور می‌کنیم، برای دختر بودن و دختری کردن‌های مان. اما یک سوال از همه دخترها.

0

این روزها خودمان احساس غرور می‌کنیم، برای دختر بودن و دختری کردن‌هایمان. از اینکه جنس لطیف خداوندیم و بهانه آفرینش گل.

حرف از این است که دختر عزیز دل پد ر است و پاره دل مادر.این روزها همه‌جا حرف از ماست.

حال اگر بخواهیم گپ و گفتی دخترانه داشته باشیم

باهم حرف بزنیم

از چه بگوییم؟

 راستش را بخواهید من، حرفی برای گفتن دارم.

حرفی که از دیدن‌هایم و نظاره‌هایم ریشه می‌گیرد.

من یک سؤال دارم.

یک سؤال که ندانستن پاسخش، باید دلمان را بلرزاند و وجودمان را سرشار از نگرانی ‌کند.

آیا بهانه خداوند را از آفرینش هنرمندانه خود می دانیم؟

آیا برای سازندگی آماده‌ایم؟

امروزه بسیاری از ما در عرصه مختلف اجتماعی، اقتصادی و علمی حرفی برای گفتن داریم.

این روزها همه ما به دنبال، جایگاهی برای بروز توانایی‌ها و قابلیت‌های خویشیم.

این روزها همه تلاش می‌کنیم که به جامعه بفهمانیم که دستان مان سازنده و نیروی تفکر و تعقل مان فراگیر است.

اما چه قدر؟

 اما چه قدر این روزها با خودمان خلوت کرده‌ایم؟

چه قدر فکر کرده‌ایم که در لابلای هیجان زندگی این روزهایمان، نماینده خوبی برای خداوند بوده ایم یا نه؟

چه قدر فکر کرده ایم که در مأموریت خطیری که خداوند بر شانه‌های مان گذاشته است موفق بوده‌ایم یا نه؟

این روزها چه قدر فکر کرده‌ایم که آیا مهیاییم یا نه؟

این روزها چه قدر فکر کرده‌ایم که برای ساختن یک خانه، برای بودن یک همسر، برای حس یگانه مادرانگی و برای تربیت فرزندی سازنده و یگانه آماده‌ایم یا نه؟

این روزها در کنار همه شادی‌ها و نشاط‌های دخترانگی‌مان کمی بیندیشیم.

بیندیشیم تا هدف‌هایمان برای تعالی و تجلی، مانعی برای مأموریت بزرگ زندگی‌مان نشود.

مهیا شویم که سازندگی یک خانه و یک خانواده و گهواره بودن دامن مان، نخستین مأموریت و هدف زندگی ماست.

 برای سازندگی هم آماده شویم.

/انتهای متن/

 

درج نظر