ادبیات کودک فقط برای پرکردن اوقات فراغت بچه ها نیست

می توان گفت یکی از رویدادهای مهمی که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان طی سال های پیش رقم خورد نامگذاری 18 تیر ماه به عنوان روز ادبیات کودک و نوجوان در سال 1391 بوده است.

0

سمیه سمیعی/

با محمد میرکیانی نویسنده و منتقد ادبیات کودک و نوجوان به گفت و گو نشستیم تا از ضعف ها و قوت های ادبیات کودک نوجوان و ظرفیت های آن در حوزه فرهنگ بگوید.

 

به عنوان سؤال نخست بفرمایید با توجه به فضای جدیدی که در رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی در خصوص برنامه های کودک و نوجوان وجود دارد جایگاه ادبیات کودک و نوجوان را دراین خصوص چطور می بینید؟

اینطور بهتر است شروع کنم که ادبیات کودک نوجوان برای تولید فکر و فرهنگ برای گروه سنی نوجوان به عنوان یک حرکت پایه است، یعنی ما اگر بخواهیم در تمام عرصه های رسانه موفق باشیم باید به درستی از تمام ظرفیت ها و پتانسیل ادبیات کودک و نوجوان استفاده کنیم.

می دانید که مبنای تولید فکر و فرهنگ، واژه و کلمه است و دستمایه اصلی شکل گیری خود ادبیات به طور کلی و ادبیات کودک به طور خاص کلمه و واژه است. ینابراین تولید فکر و فرهنگ در تمام عرصه ها به ویژه رسانه ها بدون بهره برداری از ادبیات کودک امکان ناپذیر است و یا ارتقا جایگاه رسانه ها یا مراکزی که تولید فکر و فرهنگ برای کودکان و نوجوانان می کنند بدون بهره گبری از ادبیات کودک و نوجوان امکان ناپذیر است. یعنی در حقیقت می شود گفت یک رویا ست مگر اینکه ما با ادبیات کودک کار کنیم، اشنا باشیم، ظرفیتش را بشناسیم و با تأثیری که ادبیات در تولید محصولات فکری وفرهنگی می گذارد آشنا باشیم مثل همه جای دنیا که مبنای تولید بسیاری از برنامه های تصویری، تلویزیونی و سینمایی ادبیات و اقتباس از ادبیات کودک است، در کشور ما نیز تولیدات و محصولات فرهنگی در تمام رسانه ها باید متناسب با نیاز کودکان و نوجوانان باشد . بنابراین اگر از ادبیات کودک و نوجوان بهره نگیرد به طور قطع یقین به نتیجه مطلوب نمی رسد.

 

به طور کل فارغ از رسانه، جایگاه ادبیات کودک و نوجوان را در کشورمان چگونه می بینید؟

در کشور ما طی این سال ها یکی از فعالترین عرصه های تولید فکر و فرهنگ ادبیات کودک بوده است. بسیاری از افراد تأثیرگذار در کشور ما کسانی بودند که به نوعی مرتبط یا فعال بودند در عرصه ادبیات کودک و نوجوان. فضای خوبی برای تولید مناسب در عرصه ادبیات کودک و نوجوان ایجاد شده است، منتها این فضای مناسب کفایت نمی کند. خود نویسندگان ما باید توانشان را گسترش دهند، موضوعات مورد نیاز و علاقه کودک و نوجوان را بشناسند، مخاطب شناسی داشته باشند، حساسیت های فرهنگی دنیای امروز را بشناسند و بر این اساس اثار ادبی مناسب برای کودک و نوجوانمان بر اساس شرایط بومی، محلی و فرهنگی خودمان تولید کنند.

 

وضعیت نقد ادبیات کودک و نوجوان را چطور می بینید؟و فکر می کنید چرا مورد کم توجهی قرار گرفته است؟

سؤال مهمی کردید. اولاً  نقد در هر زمینه و اندیشه ای باعث ارتقای آن اندیشه،فکر و فرهنگ می شود. اگر نقد نباشد ما به بیراهه می رویم و به تکرار می رسیم به خصوص در ادبیات به مخاطب گریزی می رسیم. منتها مشکلی که در کشور داریم این است که حوزه نقد حوزه فقیری ست. اول اینکه نقد خیلی به رسمیت شناخته نشده و شما می دانید در مطبوعات جدی ما چون نقد مخاطبش بزرگسالان هستند بسیار محدود است. مطبوعات ما خیلی به نقد ادبیات کودک و نوجوان اهمیت نمی دهند. از طرف دیگر کسانی که در حوزه نقد و نقد ادبیات کودک و نوجوان فعالیت می کنند مورد حمایت قرار نمی گیرند. فرض کنید یک نویسنده، کارشناس و منتقد در حوزه ادبیات کودک اگر وقت بگذارد بیست کتاب مطرح ادبیات کودک را در یک کتاب دویست یا دویست و پنجاه صفحه ای نقد کند چند سال طول می کشد این کتاب فروش برود؟! بنابراین عرصه نقد در کشور ما عرصه فقیری ست. اما در غرب منتقدین در عرصه ادبیات و فرهنگ مورد توجه قرار می گیرند سهم اقتصادی و سهم زندگی شان مدنظر است اما متأسفانه در کشور ما اینگونه نیست.

 

از سوی دیگر سعه صدر ها کم و تحمل ها پایین است. نکته دیگر اینکه خیلی از نویسندگان در برابر نقد پس می زنند و واکنش منفی نشان می دهند و البته برخی از منتقدین ما نیز منتقدین توانمندی نیستند یعنی عرصه نقد را با تمام لایه های پنهان و آشکارش نمی شناسند. نگاهشان به نقد بیش تر ایراد گیری و پیدا کردن نقاط ضعف است در صورتی که نقد یافتن دریافت های ویژه از یک اثر فرهنگی ست که حتی برای خود صاحب اثر هم ناپیدا بوده است. یعنی اگر فرض کنید منتقدی اثری از ادبیات کودک را مورد نقد قرار می دهد این منتقد باید آنقدر توانمند و هوشمند باشد و غیر از نقاط ضعف نقاط قوت اثر را کشف کند که برای خود صاحب اثر هم شگفت انگیز باشد. به طور کلی عموماً ما خیلی رفتار و برخورد خوبی از نظر فرهنگی با نقد نداریم. نمی دانم شاید مشکل فرهنگی ما باشد. بنابراین اگر ما می خواهیم نقد ادبیات کودک مورد توجه قرار گیرد از جایی مثلاً از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتقدین باید مورد حمایت قرار گیرند، آثارشان چاپ شود و به مراکز توزیع برسند اما به این شکل وارد شدن به حوزه نقد خیلی مؤثر نیست به علت اینکه منتقدین مورد حمایت قرار نمی گیرند تا دلگرم باشند، اثارشان توزیع شود تا به کارشان ادامه دهند.

 

با توجه به اشاراتی که کردید مشکلات عمده حوزه ادبیات کودک و نوجوان چیست؟

خیلی از نویسندگان به خصوص نویسندگان جوان به سمت عرصه های فراموش شده و خالی ادبیات کودک نمی روند. دیگر اینکه بسیاری از نویسندگان ما اشراف بر زبان فارسی ندارند یعنی خیلی از نویسندگان جوان در عرصه ادبیات کودک و نوجوان شناختی از لایه های پنهان و ارزشمند زبان فارسی ندارند.

در دهه شصت خیلی از نویسندگان موفق عرصه ادبیات کودک کسانی بودند که کارشان با ادبیات کهن بود. ادبیات کهن گنجینه و ظرفیت واژگانی نویسندگان را غنی و پربار می کند عموماً نویسندگان ما می روند سراغ فضاهای مجازی،اینترنت و سایت ها. در حقیقت ممکن است این فضاها نیز اطلاعاتی به نویسندگان ما بدهند اما دانش آن ها را راجع به زبان فارسی گسترش نمی دهد بنابراین نویسنده ای که شناخت کافی و کامل از ظرفیت های زبان فارسی و زبان مادری خود نداشته باشد چطور می تواند خوب و مؤثر بنویسد. نویسنده ای که با ارزش های پیدا و پنهان واژگان آشنا نیست کنایات، تمثیل ها، نشانه ها و … آشنا نباشد چطور می خواهد تولید فکر و فرهنگ کند. بنابراین آثاری که به این ترتیب تولید می شود آثاری ست با هویت یکسان یعنی شما به هیچ عنوان ابعادی در این آثار نمی بینید. این آثار با یک لایه بیرونی نشان داده می شوند یعنی لایه درونی ندارد، در واقع این آثار سطحی نوشته می شوند و عمیق نیستند. اثری هم که عمیق نوشته نشود بر مخاطب اثر نمی گذارد. بنابراین نویسندگان ما وقتی اشرافی بر حوزه های فرهنگ و اندیشه و ادبیات ما نداشته باشند چگونه می خواهند در این حوزه اثرگذار باشند.

 

از طرف دیگر یکی از معیار های شناخت یک اثر خوب؛ انتخاب اسم خوب است. انتخاب اسم مناسب یک هنر بزرگ است در واقع عنوان، یک رسانه است. خب یک نویسنده ادبیات کودک باید بتواند یک اسم خوب برای اثرش انتخاب کند تا اثرش مورد توجه قرارگیرد.

من حدود ده، دوازده سال پیش یک کتابی را نوشتم به نام «قصه ما مثل شد» خب این کتاب خیلی توفیق پیدا کرد فکر می کنم اول به دلیل اسم مناسبی که انتخاب کردم . کافی بود اسم این اثر می شد ضرب المثل های شیرین فارسی برای نوجوانان این عنوان همان بود اما عنوانی که من انتخاب کردم موجب شد این کتاب، کتاب سال شود، پویا نمایی شود خود این «قصه ها مثل شد» تبدیل شده به یک ظرفیت فرهنگی. من تعجب می کردم خیلی ها امدند سایت باز کردند دل نوشته هایشان را آورده اند و عنوان مطلبشان را گذاشته اند قصه ما مثل شد. خوب این از کجا می آید؟ به دلیل مطالعه و سال ها تلاش من در عرصه ادبیات کهن بود. یک کاری اگر موفق می شود دلایلی دارد یعنی اشراف نویسندگان ما برحوزه زبان و ادبیات فارسی در بخش نویسندگان کودک و نوجوان به شدت کاهش پیدا کرده و نادیدنی و ناچیز است. اگر میل و علاقه کودک و نوجوانمان کم می شود همه اش بحث رسانه های رقیب نیست یک بخش برمی گردد به اینکه ما کم وقت می گذاریم. نویسندگان ما کتاب نمی خوانند در نویسندگی یک بخش هم مطالعات روانشناسی، تاریخ و ارتباطات زنده با مخاطب است در غیر این صورت  اثاری که تولید می شود در سطح است.

 

راهکار و پیشنهاد شما برای تقویت حوزه ادبیات کودک و نوجوان چیست؟

بخشی از این پیشنهاد من به مسئولین در حوزه توزیع کتاب بر می گردد. ما کتاب های خوب و نویسندگان خوب بسیار داریم منتها یک مشکل ما توزیع است. علاقه مندان به کتاب کودک به خصوص در خانواده ها بسیارند اما ما به اندازه اغذیه فروشی هم کتابفروشی نداریم. ما باید کتابفروشی گسترده داشته باشیم در ابعاد کوچک حتی محلی که هر خانواده ای بیرون از خانه که آمد یک بار هم شده چشمش به کتاب بیفتد. نکته بعدی که ما کتابخانه های کوچک عمومی را گسترش دهیم که کسانی که مشکل مالی دارند لازم نیست همه کتاب بخرند بتوانند در نزدیک ترین محل خود عضو یک کتابخانه بشنوند.

نکته دیگر اینکه، مراکز پخش قوی داشته باشیم. خانواده هایی که علاقه مند هستند کتاب تهیه کنند برای فرزندانشان در تهران و شهرستان ها زیادند کتاب های ما به دستشان نمی رسد. حوزه پخش قوی نداریم و البته رسانه ها هم باید حمایت کنند. با این اتفاقات جدیدی که در عرصه رسانه ملی افتاده امیدواریم که عرصه کتاب کودک فعال تر شود. کتاب کودک در برنامه های مختلف و پرمخاطب معرفی شود. در برنامه های گفت و گو محور طی این ده سال اخیر چند نویسنده کودک و نوجوان به عنوان مهمان دعوت شده اند؟! خب وقتی که ما بها می دهیم و جایگاه نویسندگان را به رسمیت می شناسیم خانواده ها نیز به سمت کتاب می روند. اگر فرزندان ما در کودکی کتاب بخوانند بزرگ هم که شوند اهل مطالعه می شوند، اهل مطالعه شوند سطحی پذیر نمی شوند، در زندگی آدم ها عمیق می شوند، انسان عمیق که شدند انسان های بهنجاری می شوند و مشکل آفرینی در جامعه نمی کنند و به این ترتیب بسیاری از هزینه های نابهنجاری های جامعه کاهش می یابد. بنابراین ادبیات کودک یک ادبیات پایه و ریشه ای ست وظیقه و رسالتش تنها پرکردن اوقات فراغت بچه ها نیست. سهم ادبیات کودک سهم اندیشمندانه است سهم پر کردن وقت بچه ها نیست گرچه ممکن است از خواندن کتابی لذت هم ببرند و وقتشان هم پر شود اما ارزش مطالعه برای کودک و نوجوان بیش از اینهاست.

با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار به دخت قرار دادید. /انتهای متن/

درج نظر