سهم من از زندگی این مرد چیست؟

آیا می توان عقد موقت را  شیوه ای از ازدواج دانست که در آن مرد و زن در کنار هم  به آرامش می رسند؟ آیا ازدواج موقت جز برای موارد خاص و اضطراریست؟ داستان زندگی سهیلا این سوالات را جواب بخوبی می دهد.

1

سهیلا با اندوه و اضطراب جلوی من نشسته و از مشکلاتش می گوید:

من دختری 40 ساله بودم که با مادرم زندگی می کردم و هنوز هم می کنم. شش برادر بزرگتر و کوچک تر از خودم دارم و ساکن شهرستانی هستم که دختر مجرد، با سن من در موقعیت بسیار بدی قرار می گیرد. ولی از روی نا آگاهی و در یک موقعیت احساسی خاص تن به صیغه با حمید دادم که 14 سال از خودم کوچکتر بود. او با اصرار در تنهایی صیغه ای خواند و با من محرم شد. بعد هم به من قول داد که تا چندین سال همسر دیگری نگیرد و به من وفادار بماند. من برای اینکه فقط دوست باشیم و بیرون برویم و حرف بزنیم قبول کردم صیغه باشیم. ولی یک روز که مادرم در خانه نبود، ناگهان دیدم حمید در خانه ماست و با سوء استفاده از احساس تنهایی و علاقه ای که به او داشتم، مرا رسماً همسر خود دانست و کاری که همیشه مراقب بودم پیش نیاید،اتفاق افتاد. من به همین دلخوش بودم که کسی را به عنوان همسر در کنارم دارم، هر چند مخفیانه از خانواده و حتی مادرم. با اینکه سخت بود ولی به همین وضع راضی  بودم چون به حمید علاقه داشتم و ظاهراً او هم مرا دوست داشت. ولی علیرغم قولی که به من داده بود بعد از سه ماه زنی را که خانواده اش برایش خواستگاری کرده بودند، به عقد دائم خود درآورد و این زمانی بود که من باردار شده بودم. وقتی فهمید، آنقدر بداخلاقی کرد و به من آزار و اذیت رساند که بچه را سقط کردم. از طرفی خودم هم با شنیدن خبر ازدواج حمید از نظر روحی دچار مشکل شده بودم. البته با وجود ازدواج با همسری جوان، به دیدار من می آمد و با هم به مسافرت می رفتیم. در یک سفر به مشهد با مراجعه به دفترخانه، صیغه نامه کتبی نوشتیم به مدت سه ماه و مهریه ای مشخص شد و بعد از سه ماه خودمان آن را در مراحل بعدی تمدید کردیم تا امروز. تا اینکه برای دومین بار باردار شدم و این همزمان با عروسی حمید و به خانه آوردن همسرش بود. من برای این که از فشارهای وی برای سقط بچه خلاص شوم ناچار مشکلم را به برادرم که در خارج از کشور زندگی می کرد گفتم. او هم به من پیشنهاد داد که از کشور خارج شوم و پیش او بروم.ولی من چون جایی را خارج از ایران بلد نبودم و تابحال به خارج از کشور نرفته بودم و ارتباط برقرار کردن با مردم تازه و فرهنگ متفاوت برایم سخت بود، نرفتم. به هر حال ماندم و بچه را نگه داشتم تا جنینم شش ماهه شد. باز هم حمید با تهدید و فشار مرا پیش مامایی برد و بچه شش ماهه مرا کشت. می گفت: من بچه نمی خواهم، توچرا باردار شدی؟ این مرد فقط به این دلیل نمی خواست از من بچه دار باشد که همسرش باردار و بچه دار شده بود و مشکلی هم نداشت. درو اقع مرا در زندگیش اضافه می دانست و نمی توانست بچه مرا بچه خودش بداند و برای همین بچه را از بین برد.

از آن سال به بعد صیغه موقت بین خودمان را هربار خودش تمدید می کرد و با من درارتباط بوده  است. وقت هایی که خانمش در خانه نیست و مثلا مسافرت می رود، مرا به خانه اش می برد و یا هرکاری داشته باشم کمکم می کند، گاهی پولی هم به من می دهد. ولی من از اینکه او زن دیگری گرفته بسیار ناراحتم. بارها به خانه اش زنگ زدم و حتی قبل از ازدواج با همسرش تماس گرفتم  و گفتم که من همسر شوهرت هستم. ولی او قبول نکرد و با این مرد ازدواج کرد. حالا از اولین روز صیغه ما 15 سال گذشته و من مجبور شدم به برادر و مادرم هم این مسئله را بگویم که کمکم کنند. در آخرین ملاقات من جلوی درخانه اش رفتم تا وجود خودم را ثابت کنم ولی حمید همانجا در خیابان مرا مورد ضرب و شتم و فحاشی قرار داد. در آنجا هرچه فریاد زدم کسی پلیس را خبر نکرد و ناچار بعد از دعوا به کلانتری رفتم و شکایت کردم. حالا می خواهم بدانم سهم من از زندگی این مرد چیست؟ آیا من می توانم از وی چون به قولش عمل نکرده شکایت کنم؟ درست است که چون من دختر بودم و او مرا صیغه کرده، حالا باید مرا عقد کند و مهریه ام یک دست و پایش است؟

برادرم مرا به قرآن قسم داده که دیگر با این آقا کاری نداشته باشم چون مزاحم همه اعضای خانواده از جمله برادرم شده و به محل کارش تلفن زده است. حالا من چه کار کنم؟

 

پاسخ دکتر فرزانه اژدری :

ما در پاسخ به سهیلا گفتیم:

  • ما بارها در همین صفحه و جاهای دیگر در مورد “متعه” یا “عقد موقت” یا “صیغه” و شرایط آن صحبت کرده ایم. صیغه یا عقد موقت یک قرارداد یا عقد دو طرفه است که زن و مرد با هم منعقد می کنند تا بعضی از نیازهای مالی و غیر مالی خود را مرتفع سازند.
  • در عقد موقت میزان مهریه و مدت طول عقد باید مشخص باشد و می توان شروط دیگری را که طرفین به آن راضی باشند نیز گنجاند. ولی به طور مطلق این عقد به طور موقت بین زن و مرد حلالیت ایجاد می کند و بعد از پایان مدت یا بذل مدت این حلالیت پایان می گیرد و زن و مرد به هم نامحرم هستند.به هرحال مواردی مثل دست وپا دادن مرد به عنوان مهریه برایمر معنی ندارد.
  • در عقد موقت زن فقط صاحب مهریه است و مهریه اش حال است. یعنی قبل از اینکه ارتباط زناشویی برقرار کنند باید مبلغ مهریه به زن پرداخت شودولی نفقه و ارث و اجرت المثل ندارد. مرد می تواند به میل خود رفتار کند، یعنی تا مدتی که زن در عقدش است به وی نفقه بدهد یا هدایایی برایش بگیرد و یا هزینه های مختلف زندگی اش را، از قبیل تهیه منزل و اجاره و دیعه منزل یا نیازهای مادی وی را تامین کند و اگر از بخشی از این کارها یا تمام آنها استنکاف کند، شرعاً و قانوناً جرمی مرتکب نشده و خطایی نکرده است.
  • اگر مرد ازدواج دیگری، چه دائم وچه موقت، همزمان با همسر موقت اول انجام دهد، نمی تواند مورد اعتراض و شکایت قرار بگیرد.
  • در صورتی که زن در دوران ازدواج موقت باردار شود وبچه ای به دنیا بیاید، در صورتی که زوج راضی باشد به نام خود برای وی شناسنامه می گیرد و در غیر این صورت مادر با در دست داشتن صیغه نامه می تواند از اداره ثبت احوال درخواست سجل به نام خود برای فرزند نماید.
  • البته زن نیز حق دارد مرد را تپیش از پایان مدت عقد موقت به نزد خود نپذیرد. مگر شرطی محکم تر در صیغه نامه ذکر شده باشد. مثلا در قبال دریافت فلان مبلغ مهریه، مرد حق دارد فلان بار با زوجه خود روابط زناشویی داشته باشد و یا شرط شود که اصلا مسئله زناشویی نداشته باشند و هردو پذیرفته و امضا کرده باشند.
  • برای این خانم هیچ حقی نه قانوناً و نه شرعاً وجود ندارد. یعنی ایشان باید بپذیرد که این مرد(زوج) در حال حاضر تعهدی دائمی به زن و بچه خود دارد و نمی تواند آنها را رها کرده و ایشان را دائما در کنار خود داشته باشد. بهتر است دیگر زندگی با این زوج را برای خود منتفی بداند و اگر مورد مناسبی برای ازدواج دائم داشت ، ازدواج کند.
  • در مورد ضرب و شتم و هتاکی می تواند علیه ایشان در دادسرا شکایت خود را پیگیری کند و به یکدیگر متعهد شوند که به زندگی هم کاری نداشته باشند و دخالت در زندگی و شرایط و مشکلات یکدیگر نکنند و مزاحم دیگر افراد خانواده نشوند.
  • در ضمن اگر به دلیل اجبار وی به سقط جنین آسیب جسمی وارد شده می تواند شکایت کرده و در صورت اثبات و محکومیت زوج، دیه دریافت نماید.

 

درکل باید گفت زنان و دخترانی که به امید داشتن زندگی در کنار مردی با وی عقد موقت می بندند باید دقت کنند که بیشترین لطمه در اینگونه زندگی ها به زنان وارد می شود و مرد هیچ گونه تقیدی در این زندگی ندارد.

به هر حال عقد موقت فقط در صورت وجود شرایط خاص در جامعه و برای زن و مرد قابل قبول است؛ والا وقتی فرصت زندگی برای زن و مردی جوان وجود دارد که می توانند از طریق عقد دائم و ایجاد زندگی خانوادگی سالم با هم زندگی کنند، زیر بار عقد موقت رفتن دور از عقلانیت است. زیرا بخصوص برای دختران بعد از عقد موقت شرایط ویژه خاصی به وجود می آید که فرصت های زندگی بهتر و سالم تر و بادوام تر را از دست می دهند.

/انتهای متن/

نمایش نظرات (1)