تنهای تنهای تنها، سینمای ارزشی نه سفارشی یعنی این
فیلم « تنهای تنهای تنها » اثر احسان عبدیپور شاخصه یک فیلم سینمایی ارزشی و نه سفارشی است که از دل یک دغدغه شخصی و تلاش و مجاندت و ایمان یک فیلمساز مستعد مستقل بیرون تراویده است.
سرویس فرهنگی به دخت؛ محمدرضا محقق/
«تنهای تنهای تنها» داستان پسریست که در یک روستای اطراف نیروگاه اتمی بوشهر (هلیله) با پسری روسی از خانواده مهندسان نیروگاه دوست میشود و اتفاقاتی برای آن دو رقم میخورد.
روایتی از دوستی دو نوجوان بوشهری و روس که نیروگاه اتمی بوشهر و پروندهی هستهای ایران، نوساناتی در دوستی آنها ایجاد میکند.
در نهایت پسر بوشهری در کشاکش داستان به مردی تمام عیار تبدیل میشود و برای دفاع از ایران و صلح قد علم میکند.
فیلم «تنهای تنهای تنها» را می توان شاخصهای دانست برای آثاری که در طی سالهای اخیر و اساسا در همه دورانهای سینمای ایران پس از انقلاب، نه از متن سینمای سفارشی برآمده و نه از بطن پولهای نفتی، بلکه از دل یک دغدغه شخصی و تلاش و مجاهدت و ایمانی ناشی از روحیه یک فیلمساز مستعد مستقل بیرون تراویده است.
در این فیلم ما شاهد روایت، قصه، درد هستیم که مماس با زندگی امروز مردم ایران تعریف میشود و البته نقطه عطفی اصلی و جدی و بستری سیاسی و ملی یعنی موضوع انرژی هستهای هم مزید بر این موقعیت میگردد تا همه امکانات و تجهیزات لازم برای بیان یک روایت سینماییِ ایرانی از دل یک موضوع مهم و خطیر و مبتلابهروز آن هم در طلاییترین و جدیترین شکلش که همانا حمایت از دستاوردهای ملی و هویت ایرانی و ایستادگی و مقاومت ایمانی باشد, در خدمت فیلم و فیلم هم در پرورش و به تصویرکشیدن اینها برآید و درآید.
اینکه در بستر یک روایت کودکانه و با موقعیتی که ناشی از دوستی دو نوجوان ایرانی و روس در حومه نیروگاه اتمی بوشهر است، قصه و محتوای اصلی فیلم جلو میرود, یک رویکرد صحیح و قابل درک سینمایی است که میتواند بار فیلم را به موازات ویژگیها و فحوای سیاسی و اجتماعی و ملیاش، در حوزه سینما و قصه و تصویر هم به دوش بکشد و به درستی و با توازن و هارمونی قابل قبولی به مقصد برساند.
به عبارت دیگر, فیلم «تنهای تنهای تنها» این توجه و تنبه را داشته است که در اجرای یک روایت سینمایی که اتفاقا محملی برای ظهور و بروز یک مسئله ملی و جمعی و به تصویرکشیدن یک باور عمومی و اراده و خواست میهنی است، بایست هم به سینما توجه داشت و هم به درک موقعیت متن و با تلفیق و تدقیقی که در توأمان کردن این دو مولفه بجا و رواست، آنهم به شیوهای اصولی و استاندارد، هم حق سینما را ادا کرد و هم به حقیقت محتوای متعالی فیلم وفادار ماند.
این همان نکتهای است که در فیلم «تنهای تنهای تنها» شاهد به ظهور و بروزرسیدن نسبی آن در عناصر مختلف و متنوع سینمایی و محتواییاش هستیم.
البته قصد آن را نداریم که در بیان ویژگیهای این فیلم، میان فرم و محتوا و ساختار و متن و تصویر و پیام، مرز بکشیم و انفکاکی قائل شویم که شدنی هم نیست؛ بلکه قصد آن داریم که توجه و تنبه دهیم به آنچه در خلال اجرای سینماییِ یک موضوع ملی و روایت میهنی، بایست از هر منظر و مرعایی مورد توجه و تدقیق فیلمساز مسئلهمند قرارگیرد.
ناگفته نماند بازی خوب بازیگران نقش نوجوان ایرانی و روس، کارگردانی به اندازه و نزدیک به هویت سینمایی، میزانسنهای جالب، تکیهکلامهای جذاب و رنگ و بوی بومی این اثر که همگی به خلق یک فضای ملی و هویتمند با دغدغههایی از جنس امروز و مماس با زندگی مردم این زمان و آمال و آلام شان کمک کرده است، در ارزش های سینماورزانه و کاراییهای فراسینمایی این اثر هم موثر و مفید بوده است.
فیلم «تنهای تنهای تنها» قصه مردمانی است آبرومند و گرم با شور و حالی انقلابی و هویتی ایمانی که در این روزگار، قصد ایستادگی بر روی پای خود و وفادار مانده به آرمانهای شان را دارند و پیام شان برای دنیا, صلح و استقلال و پیشرفت است و اینکه بنا نیست زیر بار زور و ظلم بروند و در این راه از کوچک و بزرگ و شهری و روستایی و بالانشین و فرودست، همگی متحد و همدلند.
و چه شور و شعور زیبا و باطراوتی است این اندیشههای زلال و پیام های سپید برای سینمایی که برای ملیشدن و جهانی گشتن، اتفاقا به این چیزهای ناب و تابناک در این روزگار سرد و ابری، بیش از هرچیز دیگری نیازمند است.
«تنهای تنهای تنها» نشان داد میتوان با دست خالی اما با دلی مطمئن و روحیهای استوار، گام هایی بلند و ماندگار برداشت.
از جمله جلوههای فرهنگی و اجتماعی این فیلم, نوع حضوری است که عنصر خانواده و دوستان و فضای بومی منطقه در پیشبرد داستان دارد.
در این فیلم ما با یک فضای خانوادگی در شمایلی از یک فانتزی قابل قبول روبروییم که یک نوجوان خاص را در هیئتی از مردانگی بومی به تصویر میکشد و او را با همه «خاص»یتهایش، در فضایی ملهم از واقعیت به ظهور میرساند.
خانوادهای که کودک ایرانیاش را در هرم مهر وطن و تلاشش برای احقاق حقی بزرگ، یاری میکند و علاوه بر اینکه او به نوعی نانآور خانواده هم هست و کار میکند و درس میخواند، این پیوند عاطفیِ خانوادگی، به تلفیقی با یک موقعیت ویژه هم نائل میشود که همان آشنایی فراملی و نماد جهانیشدن از مجرای ملیت و بومیگری است که در پیوند دوستی نوجوان ایرانی و روس شکل میگیرد.
حس همراهی و دوستی و فراز و فرودهای این پیوند عاطفی و همدلانه میان دو نجوان ایرانی و روس در کنار سایر مولفههای روایی و کاتالزروهای دراماتیک اثر، کمک میکند تا علاوه بر یک باورمندی دلپذیر شاهد یک حس میهنپرستانه و شکوفایی روحیه آزادیخواهانه و مستقل هم باشیم.
همه این درسهای بزرگ و حرفهای جدی، در قالبی طنز و روایتی روان و گرم و بومی، در فیلم «تنهای تنهای تنها» به ظهور و بروز رسیده است.
و نیز نکتهای دیگر:
نوجوان تخس و پرغوغا و جنجالبرانگیز فیلم که به نوعی نماینده همه بچههای پر شر و شور این سرزمین است, به خوبی و درستی برای ایفای چنین نقش و برآوردن چنان وظیفهای انتخاب شده است.
بچههایی که گاه رفتارهای شیطنتآمیز و شر و شور داغشان ممکن است پدر و مادرها و دیگران را به خطا به این ذهنیت بکشاند که شاید در فکر و راه و روش وآیندهشان، خطا و انحرافی پدیدار آید. اما حقیقت آن است که تجربه و تاریخ هم نشان داده اگر بنا باشد دفاعی از این خانه و مرز و بوم رخ دهد و سینهای سپر شود چه بسا همین بچهها با چنان روحیههایی، در خط مقدم دفاع درآیند و از کیان و هویت این بوم حراست و حفاظت نمایند.
/انتهای متن/