خواهم آمد

در روزهایی که زادروز سهراب است، چه خوب است شعرقشنگی از او خواندن و یاد او کردن.

0

 سرویس فرهنگی به دخت؛ سهراب سپهری/

 روزی خواهم آمد ، و پیامی خواهم آورد
در رگ ها ، نور خواهم ریخت
و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب!
سیب آوردم ، سیب سرخ خورشید
خواهم آمد ، گل یاسی به گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را ، گوشواره ای دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفت: چه تماشا دارد باغ!
دوره گردی خواهم شد ، کوچه ها را خواهم گشت
جار خواهم زد: ای شبنم ، شبنم ، شبنم
رهگذاری خواهد گفت: راستی را ، شب تاریکی است،
کهکشانی خواهم دادش
روی پل دخترکی بی پاست ، دب آکبر را بر گردن او خواهم آویخت
هر چه دشنام ، از لب ها خواهم بر چید
هر چه دیوار ، از جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند!
ابر را ، پاره خواهم کرد.
من گره خواهم زد ، چشمان را با خورشید ، دل ها را با عشق ، سایه ها را با آب ، شاخه ها را با باد
و بهم خواهم پیوست ، خواب کودک را با زمزمه زنجره ها
بادبادک ها ، به هوا خواهم برد
گلدان ها ، آب خواهم داد
خواهم آمد ، پیش اسبان ، گاوان ، علف سبز نوازش خواهم ریخت
مادیانی تشنه ، سطل شبنم را خواهد آورد
خر فرتوتی در راه ، من مگس هایش را خواهم زد
خواهم آمد سر هر دیواری ، میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای ، شعری خواهم خواند
هر کلاغی را ، کاجی خواهم داد
مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک!
آشتی خواهم داد
آشنا خواهم کرد
راه خواهم رفت
نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت…
/انتهای متن/
درج نظر