معصومه، بانوی پیام‌ بر

در خاندان عصمت زنان دوش بدوش مردان پرچم حق را بر دوش می کشند، وگرنه این پرچم زمین می ماند. معصومه سلام الله علیها در روزگار پرخفقان و پر تزویر حاکمیت مأمون که برادر را به جبر به مرو می برند، پیام مظلومیت و غربت خاندان آل عبا را یک تنه از مدینه تا ساوه با خود می برد. راستی در این خاندان، زنان بهترین پیام برانند، همچون فاطمه(س) و زینب(س) و معصومه(س). میلاد پیام برِ دهه کرامت مبارک.

0

شکوفه گودرزی/

” مردم! ولایت زمان و ولی امر مسلمین را بردند…
او را غریب و تنها بردند…
او را از شهر پیامبر بردند تا در تنهایی غربت، دین خدا را قربانی کنند…
مردم! واسطه ی فیض خدا بر آدم  و ستون اقامت دین حق در زمین، در نفاق قدرت و ثروت، غریب مانده است
مردم! رضای خدا در دعای ” علی ابن موسی الرضا” ست و حصار محکم کلمه ی حق، آستانه ی بارگاه اوست… .”
بانو، تنها و بی یاور اما محکم و مصمم، منزل به منزل و شهر به شهر، نام ولی زمان را فریاد می کرد. بی‌واهمه از نیزه و خنجر و زهر. بی تزلزل و تردید در شرایط زمان و مکان. و بی‌تامل در محاسبه و تسامح و تساهل
ولیِ زمان، در بند خدعه و تزویر حکومت گرفتار بود. آوازه‌ی درس و بحث و پاسخگویی به شبهات دینی و فکری او، همه جا پیچیده بود و هر که چهره‌ای سیاه و دیگرگونه، و چیزهای حرامی برای پنهان‌کردن و منافعی در ظلم و ستم نهفته داشت، درس و بحث ” ابن الصادق “، او را می‌آزرد و به تکاپو و تلاش برای ساکت‌کردن این نوای الهی وا می‌داشت.
پس باید تبعید می‌شد و دور از کانون قدرت اسلام و نام پیامبر ص، در سکوت و بی‌خبری به فراموشی مرگ سپرده می‌شد. باید نوای ” امامت و عدالت علی‌گونه” در زمین گم می‌شد تا کاخ‌های سبز و سرخ، توان سر بلند کردن به آسمان را داشته باشند. باید کیسه‌های نان و خرمای یتیمان شهر، از محبت و عشق خالی می‌شد تا چشم طمع سکه‌اندوزان در برق شادی بدرخشد. باید کلمه‌ی ” لا اله الا الله “، حکم شعاری نمادین و تهی از عمل و معنی را پیدا می‌کرد تا خدایگان کوچک و بزرگ، فرصت فرمانروایی بیابند. باید….
پس ” امام زمین ” باید از مردم دور می‌شد..
 
اما پس پیام امامت و حق و عدالت چه می‌شود؟
می‌گویند پرچمداری در تمام نبردها، سهم مردان است…
اما مگر نه اینکه روزگاری نه چندان دور، این بار عظیم، امانت “ولایت و امامت”، با دستهای کوچک سه‌ساله ای شلاق خورده  به مقصد رسید؟
نه اینکه بانویی چادر سوخته و کمر خمیده اما استوار، روزی شهر به شهر و بیابان به بیابان ، سر خونین برادر بر دامن، امامت خدا را در زمین زنده نگه داشت؟
و نه اینکه مادر فقاهت و ولایت، همسر مظلوم ترین ولیّ خدا، یک روز با دست و بازو و پهلوی خود، و با قربانی کردن پاره ی جگرش در کوچه های خاکی و بی رحم شهر نامردان، دستهای بسته‌ی امام خدا را در تاریخ فریاد کرد و جان خود و کودکش را قربانی هر نفس امام مسلمین نمود تا جان ” علی” ، در امان بماند؟
 
حالا،  این ” معصومه ” ی پاک، این ماه مجذوب در انوار آفتاب برادر،این پرچمدار نحیف اما مقاوم….
و این هم پیام امامت. این هم یک تاریخ تا ابد وام دار قدم‌های این بانوی پیام‌بر. این هم کاروانی که آبادی و بیابان و حرامی و دشمن نمی‌شناسد و تشنه و خسته اما صبور، دلهای مشتاق به ندای حق را به درس و بحث و پاسخ‌گویی به سوالات شرعی و افشاگری حکومت زمان بی‌هیچ واهمه، به ندای آسمانی خود سیراب می‌کند. این هم بانویی که در اوج خفقان و مصلحت‌طلبی منافقان و نامردمان، به نیابت از امام غائب زمان، به داوری‌ها و شبهات دینی مردم پاسخ می‌گوید و عطر ملکوتی خدا را در زمین می‌پراکند. این هم حجت معصومیت معصومه‌ای که گروهی با جهل و کم بینی‌شان، زعامت و نیابت و ولایت‌پذیری را تنها به مردان منحصر می‌دانند و چشم بر تمام پرچمداران و پیامبران حقیقی راه خلافت خدا در زمین بسته‌اند.
… و به راستی اگر ” فاطمه‌ی معصومه “، و این شهیده‌ی راه ولایت، به تأسی از مادرسادات و عمه‌ی شهدای کربلا و دختر خون خدا، معصوم نیست، پس مقام و لقب مجاهدان و شهیدان و صابران راه خدا،در کلام نورانی حق، از آن کیست؟؟
 
” یا فاطِمَةُ اشْفَعى‏لى‏ فىِ الْجَنَّةِ ، فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللَّهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ”
/انتهای متن/
درج نظر