زن در دایره ای از خشم و خیانت ، عصیان و حرمان

با دیدن فیلم”هیچ کجا هیچ کس” این سوال مطرح می‌شود که چرا باید در بسیاری از فیلمهای سینمای ما، نقش آدمهای نکبت‌زده و بیچاره و زخم‌خورده و مظلوم واقع شده را زنان و دختران بازی کنند؟!

4

سرویس فرهنگی به دخت، محمدرضا محقق/

 یکی از ویژگی‌های مضمونی و شخصیت‌پردازی‌های جالب‌توجه و تأمل‌برانگیز فیلم هیچ کجا هیچ کس نوع چینش آدمهای داستان و نوع وقایعی است که برای آنها اتفاق می افتد.

اینکه شخصیت زن داستان- دختر جوانی که دچار آن اتفاق سخت و صعب شده- در فیلم به نوعی از آدمهای زخم‌خورده و مفلوک نمایندگی می‌کند.

همین جا این سوال مطرح می‌شود که چرا باید در بسیاری از فیلمهای سینمای ما، نقش آدمهای نکبت‌زده و بیچاره و زخم‌خورده و مظلوم واقع شده را زنان و دختران بازی کنند؟!

این تکرار تیپ و شخصیت‌پردازی در فیلمهای ایرانی جای سوال دارد.

اینکه چرا باید همیشه زن به عنوان عنصر بسترساز خانواده و مدیر عاطفی و نماد محبت و رأفت و لطافت در زندگی انسان که نقش بی‌بدیلی در احیای ارزشهای انسانی و زمینه‌سازی برای رشد و ارتقای تربیت نسل آدمی دارد،  چنین چهره دفرمه و عقب‌مانده و مستأصل و منفعلی در فیلمهای سینمای ما ایفا کند.

وقتی چنین تصویرگری‌ای تبدیل به یک روند و جریان مستمر در سینما می‌شود،  باید آن را دقیق تر دید و عمیق‌تر تحلیل کرد و به دنبال دلایل و نشانه‌شناسی‌ها و تبعات و خروجی‌هایش رفت.

در فیلم هیچ کجا هیچ کس هم با چنین تصویری روبرو هستیم و چهره زن  و در اینجا دختر جوانی که در روند متقاطع و مدرن داستانی وجهی منشوری و چهره ای شبه اسطوره ای می یابد، به همین شیوه ترسیم شده است.

این مسئله نیازمند آسیب‌شناسی و پیگیری زمینه‌ها و عقبه معرفتی و تاریخی این رویکرد است.

در فیلم “هیچ کجا هیچ کس” ما با دو محور ساختاری و مضمونی روبروییم:

در ساختار با روایت متقاطع و در محتوا با موضوع رابطه و سرنوشت قضا و قدری آدمها در عین تلاقی و تداعی خشم و عصیان و خیانت و جنایت و… .

“هیچ کجا هیچ کس” قصه‌ی رابطه‌های دچار سوء‌تفاهم و به تبع آن به انزوا رسیده است. در این فیلم انسان‌ها تنهایی را به حضور دیگرانی گره می‌زنند که نه تنها التیامی بر زخم‌شان نیست که افزاینده‌ی رنج ناشی از رهاشدگی‌ست.

فیلم هیچ‌کجا هیچ‌کس روایتی خطی و ساده ندارد چرا که شخصیت‌های فیلم نیز قرار نیست با هم روراست باشند. این فیلمِ پاره پاره، مخاطبش را به عمق اتفاق‌ها می‌کشد و مدام به بیننده‌اش متذکر می‌شود که هرکدام از این کاراکترها می‌توانی تو باشی و یا همین الان هستی, پس درست تصمیم بگیر.

هیچ کجا هیچ کس همه جا برای همه کس ممکن است اتفاق بیفتد.

از همین روایت خلاصه و نسبتا مبهم داستان فیلم که ماحصل تلاش خود دوستان فیلمساز است می‌توان رشحاتی از آنچه واقعیت فیلم هیچ‌کجا هیچ کس را تشکیل می‌دهد به دست آورد.

مشکل اصلی ما در فهم و تلقی‌مان نسبت به سینماست.

ما اساسا تلقی از سینما نداریم و به دنبالش فهم درستی از روایت های مختلف و ساختار و فیلمنامه و میزانسن و بازیگری و… و دیگر عناصر سینمایی.

که یکی از این عناصر سینمایی هم که الان و به مناسبت این فیلم، محل بحث ماست، بحث روایت متقاطع است.

ظاهرا تلقی دوستان از روایت متقاطع نوعی درهم و برهم‌بودن و صرفا «غیرخطی» بودن تعریف داستان و روایت آمد و شد آدمهای داستان است، که البته تلقی غلط و بی‌ربطی است.

روایت متقاطع تنها شکل و صورت ظاهری و ماحصل ساختاری که همان غیرخطی بودن است، ندارد.

این تنها یک «برآیند» است از «فرایند»ی سخت و پیچیده که به متقاطع و غیرخطی‌بودن  می‌انجامد  که از مجموعه ای از عناصر ساختاری و محتوایی تشکیل می‌شود.

شما برای اینکه بتوانید یک روایت غیرخطی و متقاطع را تعریف کنید باید هزار و یک مولفه و شاخصه را لحاظ بفرمایید تا به آن «محصول» بصری هم برسید؛ نه اینکه گمان کنید تنها با «قاطی‌کردن» آدمکها و شبه داستانک‌هایشان، فیلمتان غیرخطی می‌شود!

بله؛ «هیچ‌کجا هیچ‌کس» با رویه از یک روایت متقاطع و پرداخت روایی خاصی که تعبیه شده بود گرچه توانست برای لحظاتی خوش بدرخشد، اما عمدتا به دلیل ضعف بازیگری و ریتم کند و فیلمنامه‌ای که مجموعا نتوانسته بود حس و حال خوبی را برای مجموعه عناصر بصری خود بیافریند مخاطب را در فضای نارسا و کش و قوس‌های ابتر، گرفتار جمود روایی و تزلزل بصری نمود و حاصل کار یک فیلم دست چندم از مجموعه آثار نامدار سینمای جهان در این شکل و شمایل روایی – متقاطع – به حساب آمد که نتوانست نظر منتقدان را به خود جلب کند.

فیلم ابراهیم شیبانی کارگردان جوان سینمای ایران گرچه از گروه سازنده و بازیگران حرفه‌ای و نام‌آشنای سینما بهره‌مند بود نتوانست از این مجموعه عناصر خوب و مستعد با یک فیلمنامه قوی پذیرایی کند و از تمام ظرفیت‌های گروه بهره‌برداری بهینه نماید.

همین امر هم باعث شد تا هم روایت فیلم در شکل و شمایل مقطع و متدرجش خوب از آب در نیاید و هم ریتم فیلم کند و کشنده باشد و هم بازی‌ها همدیگر را خنثی کنند و به چشم نیایند.

اما بی‌تردید فیلم «هیچ‌کجا هیچ‌کس» مهم‌ترین ضربه را از ناحیه فیلمنامه و البته کارگردانی خورده است.

فیلمنامه‌ای پر حفره و ورز نیامده و کارگردانی حساب نشده‌ی متکی بر عناصری مثل بازیگری تا بتواند از‌آن برای سرپوش گذاشتن بر ضعف‌های فیلم سود برد.

اتفاقی که البته در این فیلم نیفتاده و همه چیز پیش از آنچه و بیش از آنکه کارگردان فکرش را بکند به روشنی در اثرش رخ نموده.

 در این فیلم همه چیز از بازی‌ها گرفته تا معانی مضمونی منتشر و مستتر در داستان آدمهایش، ابتدایی و باسمه‌ای و نپخته و زمخت به تصویر درآمده و اساسا در ارتباط‌گیری با مخاطب آنهم در سطح حداقلیش دچار لکنت است.

نه قضا و قدرش از آب درآمده و نه تقدیر و اتفاقش، نه ردی از سرنوشت در آن تداعی شده و نه شکلی قوام یافته از پیوند عاقبت در آن رخ داده.

همه چیز در سطح باقی مانده و بی‌آنکه دنیایی نو و دیدنی و جذاب برای مخاطب پدید آید، طفل درامش، پیش از تولد، مرده و همه چیز از دست‌رفته.

و همانطور که گفتیم این مسئله هم به نقصان و فقدان عناصر و مولفه‌های اصلی و جدی سینمایی مثل فیلمنامه و کارگردانی برمی‌گردد و هم به مددجویی ناورا و انحرافی از عناصری مثل بازیگران خوب یا نام‌آور فیلم.

وقتی عناصر و مداخل فیلم، غیرحرفه‌ای و غیراستاندارد چینش شوند، هرچقدر هم که خودبخود، خوب و قدرتمند باشند، در کنار هم نمی‌توانند به نظم و انتظام درخوری درآیند و شکل واحد قابل دفاعی بپذیرند.

آنوقت حرفها و ادعاهای مضمونی و محتوایی فیلم هم هدر می‌روند و خود فیلم نمی‌تواند از موجودیتش دفاع کند و اساسا موجودیتی بیافریند و همه چیز را باید با منشور و بروشور به فیلم الصاق کرد و به خورد مخاطب داد!

کاملا عیان است که فیلمساز ما آنقدر در این تم قضا و قدری و فرم غیرخطی و روایت متقاطع هضم و حل شده که چیزهای پیش نیاز و اساسی‌تر و جدی‌تری را ندیده گرفته و از یاد برده و نسبت بهشان غافل شده.

قبل از اینکه فرم غیرخطی و روایت متقاطع به درد شما بخورد، شناخت جنس داستان و تنظیم روابط شاخصه‌ها و عناصر سینماورزانه به کارتان می‌آید و قبل از اینکه بازیگران خوب و نام‌آور و شناخته شده، تضمین موفقیت فیلم شما شوند، کاربلدی در کارگردانی و فهم و رعایت قواعد سینمایی کمک کارتان می‌شود.

هیچ کجا هیچ‌کس فیلم قابل دفاعی نیست.

نسخه‌ای نپخته از ایده‌ای هدر رفته در میان مضمون‌زدگی و مرعوبیت در برابر فرم متقاطع.

و امیدواریم فیلم بعدی این کارگردان جوان، اثر بهتر و استانداردتری از آب درآید!

 /انتهای متن/

نمایش نظرات (4)