حدیث دلدادگی گوته به حافظ

کتاب دیوان غربی شرقی اثری است که در آن گوته به وضوح ارادت خود را به حافظ شیرازی بیان می دارد و بیان می کند که شاگرد حافظ شیرازی است و دوست دارد مثل حافظ شعر بسراید…

1

سرویس فرهنگی به دخت؛ فاطمه قاسم آبادی/

“یوهان ولف گانگون گوته” فیلسوف،شاعر، نویسنده ومتفکربزرگ آلمانی در ۲۸ اوت سال ۱۷۴۹ در «فرانکفورت»متولد شد. گوته دوران کودکی خود را درآغوش پرمهر خانواده گذراند و تحصیلات اولیه را نزد استادان خصوصی و معلمین سرخانه  به اتمام رساند. آنها زبان های یونانی، لاتین، ایتالیایی، انگلیسی، عبری، زبان یهودیان اروپای شرقی، موسیقی و نقشه کشی رابه وی آموختند. زبان فرانسه را نیز در سال ۱۷۵۹ – هنگامی که سپاهیان «لویی پانزدهم» درطی جنگ های هفت ساله، شهر فرانکفورت را  اشغال کرده بودند- آموخت. گوته تاثيري ژرف بر ادبيات آلمان و اروپا گذاشت. اكنون نيز پويندگان ادبيات جهان درهرسرزمين و قاره‌اي، درمطالعه‌ي آثارش سرازپا نمي شناسند. از آثار معروف گوته می توان به فاوست، اگمونت، دیوان غربی شرقی، نغمه های رومی،رنج های ورتر جوان و…. اشاره کرد.

دیوان غربی شرقی یکی از محبوب ترین آثار گوته است که تنها در زبان فرانسه 11 ترجمه‌ي مختلف ازاين اثر وجود دارد. شيفتگي و دلدادگي مترجمان سبب شد تا راه سخت و پر فراز و نشیب ترجمه را بارها به جان بخرند. دیوان غربی شرقی اثری است که در آن گوته به وضوح ارادت خود را به حافظ شیرازی بیان می دارد و بیان می کند که شاگرد حافظ شیرازی است و دوست دارد مثل حافظ شعر بسراید……

حافظا آرزو دارم ازسبک غزل سرایی تو تقلید کنم .

همچون تو، قافیه بپردازم وغزل خویش را به ریزه کاری‌های گفته‌ی تو بیارایم .

نخست به معنی اندیشم و آنگاه لباس الفاظ زیبا برآن بپوشانم .

 هیچ کلامی را دوباردر قافیه نیاورم مگرآن که با ظاهری یکسان، معنایی جدا داشته باشد. آرزو دارم همه‌ی این دستورها را به کار بندم تا شعری چون تو، ای شاعرشاعران جهان، سروده باشم!

دیوان غربی شرقی ۱۲ گفتار دارد به نام های زیر: نواگرنامه(مغنی نامه)، حافظ نامه، مهرنامه، اندیشه نامه، رنج نامه، اندرزنامه، تیمورنامه، زلیخانامه، ساقی نامه، زبان زدنامه، پارسی نامه، پردیس نامه.

تقليد، آن هم براي “گوته” ،نابغه ي شهيرآلماني، ازحافظ، شاعرغزل سراي ايراني، آرزويي بزرگ است. با بازگويي اين آرزو، گوته خود را به سرمنزل مقصود يعني چشمه ي فياض شعر مي رساند. بخوانيد جملات گوته را كه وي درنوامبرسال 1814 به شيوايي چنين سرود:

“اي حافظ، سخن تو همچون ابديت بزرگ است، زيرا آن را آغاز و انجامي نيست.

كلام تو همچون گنبد آسمان، تنها به خود وابسته است و ميان نيمه ي غزل تو با مطلع و مقطعش فرق نمي توان گذاشت، زيرا همه‌ي آن درحد جمال و كمال است.

تو آن سرچشمه‌ي فياض شعر و نشاطي كه از آن، هرلحظه موجي ازپس موج ديگر بيرون مي‌تراود.

دهان تو همواره براي بوسه زدن، طبعت براي نغمه سرودن و دلت براي مهر ورزيدن آماده است.

اگرهم دنيا به سرآيد، اي حافظ آسماني، آرزو دارم كه تنها با تو و دركنار تو باشم و چون برادري، هم در شادي وهم درغمت شركت كنم. چون توعشق ورزم، زيرا اين افتخار زندگي من ومايه‌ي حيات من است..

اي طبع سخنگوي من، اكنون كه ازحافظ ملكوتي الهام گرفته‌اي، به نيروي خودسرايي كن وآهنگي ناگفته پيش آر،زيرا امروزپيرتر وجوانترازهميشه‌اي.

گوته در دیوان غربی شرقی از حافظ به عنوان “استاد” یاد می کند و فروتنانه از استاد خود طلب بخشش می کند و برای استاد خود می سراید:

تو خود بهترازهمه مي داني كه چگونه همگي ما، ازخاك تا افلاك، دربند هوس اسيريم؛ مگرنه اين است كه عشق، نخست غم مي آورد و آنگاه نشاط مي بخشد، واگرهم كسي درنيمه راه آن ازپاي درافتد ديگران از رفتن نمي ايستند تا راه را به پايان برند؟

پس اي استاد، مراببخش اگر گاه در رهگذري دل در پاي سروي خرامان مي نهم كه به ناز، پا بر سر زمين مي گذارد و نفسش چون باد شرق، جان مشتاقان رانوازش مي دهد؟

حافظا! بگذرلحظه اي دربزم عشق توبنشينم تا درآن هنگام كه حلقه هاي زلف پرشكن دلدار را ازهم مي گشايي و به دست نسيم يغماگر مي سپاري، پيشاني درخشانش را چون تو باديدگان ستايشگر بنگرم و از اين ديدار، آيينه ي دل را صفا بخشم، آنگاه مستانه گوش به غزلي دهم كه تو با شوق و حالت در وصف يار مي سرايي و با اين غزل سرايي، روح شيفته ي خويش را نوازش مي دهي.

حال این سوال پیش می آید که گوته از کجا و چگونه با حافظ آشنا شده است؟ مطالعه ي دو كتاب مذهبي”تورات و قرآن” بويژه قرآن، الهام بخش وي درسرودن بسياري ازقطعات ديوان نظير اصحاب كهف، خداي ابراهيم ومحمد بود.

گوته در سن چهل و دو سالگی با ادبیات ایران آشنا می شود. يعني درست زماني كه آوازه ي  وي درسراسرآلمان واروپا پيچيده بود. «گلستان سعدي»نخستين اثري بود كه گوته را با ادبيات ايران پيوند زد . گوته، گلستان را تنها به عنوان نمونه اي از ادب و حكمت شرق خواند و پسنديد. بعدها گلستان الهام بخش ديوان گوته شد. با وجود اين، تاثيري ژرف برگوته نبخشيد وروح ژرفا ژرف وي راسيراب نكرد.

گوته درسن شصت و پنج سالگي (1814) به يك باره دگرگون شد. «كوتا» ناشر كتاب هاي گوته، ترجمه اي از هام، مترجم معروف اتريشي را دردو جلد با نام غزليات محمد شمس الدين حافظ  براي وي فرستاد. هنوزصفحاتي از آن نخوانده بود كه بي اختيار بانگ تحسين سرداد ومطالعه ي كتاب را ازصفحات نخست آغازكرد. زيرا به گفته ي خودش، ناگهان دريافت كه با اثري روبرو شده كه تا آن روز نظيرآن را نديده است. او بعدها در دفترچه یادداشت شخصی خود نوشت که این دیوان او را دیوانه کرده است.

«گوته» بعدها از دريچه ي چشم «حافظ» به ايرانيان نيزمي نگرد و خصيصه هاي شعر و ادب و ذوق وهنر را درمردمان اين سرزمين مي بيند، آنجا كه مي گويد:

اين خصايص عالي تنها متعلق به شعراي اين كشورنيست، بلكه مي توان گفت كه اصولاً همه ي افراد ملت ايران با ذوق، نكته سنج و هوشمندند. تاريخ گذشته و داستان هاي ملي اين كشوربه خوبي نشان مي دهد كه چگونه گاه شعريا سخني دلپذير كه في البداهه گفته شده، خشم پادشاهي مقتدر را فرونشانده و جان عده ي بسياري راخريده است . ذوق وشوري كه آفريننده ي واقعي شعر ايران و مظهرذوق وجمال پرستي مردم اين سرزمين است.

درآخر بد نیست دوباره قسمتی از دیوان غربی شرقی را مرور کنیم و اوج عشق و علاقه ی گوته را نسبت به حافظ از کلام خود گوته نظاره گر باشیم:

“حافظ، خود را با تو برابر نهادن جز نشان ديوانگي نيست . تو آن كشتي اي هستي كه مغرورانه باد دربادبان افكنده و سينه ي دريا را مي شكافد و پا برسر امواج مي نهد، ومن آن تخته پاره ام كه بيخودانه سيلي خور اقيانوسم . دردل سخن شورانگيزتو گاه موجي ازپس موج ديگر مي زايد و گاه دريايي ازآتش، تلاطم مي كند. اما مرا اين موج آتشين در كام خويش مي كشد و فرومي برد. با اين همه، هنوزدرخود جراتي اندك مي يابم كه خويش را مريدي ازمريدان تو شمارم.”

/انتهای متن/

نمایش نظرات (1)