دهلیز تصویری مومنانه از امید و تلخی و روشنی

با درنگی در فیلم «دهلیز» اثر بهروز شعیبی بروشنی متوجه می شویم با یک فیلم پاک روبروییم که مضمون ملتهب و حساس قصاص را آنچنان دستمایه قرارداده که نه از آن بوی مقابله با آموزه ها و احکام دینی برمی آید و نه سیاه نمایی به نظر می رسد و در عین حال به سینما هم وفادار مانده است.

3

سرویس فرهنگی به دخت، محمدرضا محقق/

 سینمای ایران طی دهه های گذشته با نمونه های مختلف درست و غلط و سالم و بیماری از فیلم هایی که ادعای اجتماعی بودن داشته اند، روبرو بوده است؛ فیلم هایی که گاه به ارتقای این ژانر مهم سینمایی نائل آمده و گاه به تخریب سینما و مخاطب و عوارض و حواشی وخیمی برای هر دو مبادرت ورزیده اند.

اما در این میان، «دهلیز» نمونه موفقی است از یک فیلم اصیل و آبرومند و جدی در بازنمایی یک معضل اجتماعی و موقعیت خطیر و مهم مردمی که هم به سینما وفادار مانده و هم نسبت به مضمون و موضوعش دلسوزانده.

«دهلیز» داستان زنی به نام شیواست. او سرپرست خانوار است و با تلاش و کوشش سعی کرده زندگی خوب و آبرومندی برای خود و تنها پسرش فراهم کند. با رسیدن نامه ای زندگی آنها دچار تحول می‌شود و در مسیری جدید قرار می‌گیرد…

حقیقت این است که با مواجهه با فیلم دهلیز به راستی و روشنی متوجه می شویم با یک فیلم پاک روبروییم و این حقیقت را می توان دید و تا حدی هم تا آنجا که قلم و واژه اجازه دهد و از دستش برآید، توصیف کرد.

دهلیز فیلم سالمی است و این سلامت، وقتی با گره اصلی فیلم همراه می شود، ارزش مضاعفی پیدا می کند.

مضمون ملتهب و حساس و خطیر فیلم یعنی قصاص آنچنان دستمایه فیلم قرارگرفته که نه از آن بوی مقاومت و مقابله با آموزه ها و احکام دینی برمی آید و نه سیاه نمایی به نظر می رسد، بلکه یک زمینه اجتماعی با فضایی عاطفی در هم تنیده و نتیجه اش فیلمی می شود پاک و مومنانه که در جهت طرح درست و اصولی و دغدغه مند یک موضوع اجتماعی و انسانی است.

به دست آوردن و حرکت کردن در چنین فضایی می تواند و باید سرلوحه ای شود برای کارگردان های اجتماعی کار ما تا به خطرات و آسیب های متداول این حوزه فرونغلتند.

خیلی از فیلم های به اصطلاح اجتماعی سینمای ما در طول سالهای اخیر اساسا از اجتماعی بودن، سیاه نمایی یا شائبه مقابله با احکام دینی مثل قصاص و… نصیب شان شده و این یا به دلیل کج فهمی است یا به خاطر اشتباه در نوع و شیوه طرح موضوع، البته اگر گزینه غرض ورزی را صرف نظر کنیم.

فیلم هایی بوده اند درباره قصاص یا هر حکم دینی دیگری که تا مرز مقابله و انکار حکمی از احکام دین پیش رفته اند و هم فضای سینما را آلوده اند و هم حساسیت های متدینین را برانگیخته اند و هم هیچ بهره درستی نصیب سینما و خودشان و مردم نکرده اند، جز جنجال و فروش های غیرواقعی و کاذب ناشی از شائبه توقیف و… و چیزهایی از این دست.

و نتیجه هم شده است فاصله گیری و شکاف بیش از پیش میان سینما و اهل دین.

اما در دهلیز ما به هیچ وجه با چنین رویکرد و فضا و تبعاتی روبرو نیستیم.

فیلم در منظومه ای از دغدغه و عاطفه اجتماعی و خانوادگی و با قصد طرح درست یک موضوع و تنبه و توجه دادن آحاد جامعه به آن، داستانش را با آرامی و لطافت تعریف می کند و شخصیتهای را به درستی معرفی.

اساسا نوع مواجهه فیلم با مضمونش چه در لحن و نرم افزار و چه در ساختار و سخت افزار، همپوشانی و مطابقت دارد.

لحن لطیف و فضای شریفی که بر فیلم حاکم است منبعث از همین موقعیت است.

دهلیز چه در ریتم و روایتش و چه در شخصیت پردازی و درامش، فیلم پخته و آرام و در عین حال ملتهب و سختی به نظر می رسد که قوت و دقت کارگردانی و فیلمنامه درست و بازی های روان و به اندازه اش، کمک کرده تا این مجموعه منتظم و سخت، به درستی و اصالت، کنار هم گردآمد و حرکت درخور و خوش نتیجه ای را دنبال کنند.

همه شخصیت های فیلم چه اعضای خانواده کوچک مرد دربند مانده، چه اهالی واسطه رضایت دهی اولیای دم و چه خانواده مقتول و به خصوص مادرش، با همه کم و بیش حضور نقش شان در فیلم، توانسته اند به اندازه و به جا به ایفای نقش پرداخته و مخاطب را درست و اصولی با درام و روایت همراه کنند.

این همه در حالی است که ما در فیلم دهلیز شاهد چند وجه شاخص و خاص هم هستیم در حوزه های مختلف.

اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی برای بهروز شعیبی، اولین نقش آفرینی جدی و تلخ و ملتهب رضا عطاران در نقشی سخت، و البته شاید بتوان گفت اولین نمونه از فیلم هایی که در ادعای اجتماعی بودن شان صادقند و آنگونه به موضوع حساس شان نزدیک شده اند که هم بتوان از مرز باریک و خط برنده سیاه نمایی و زیر سوال بردن حکم دینی برحذر ماند و از این وادی به سلامت عبور کرد و هم فیلمی قابل دفاع خاصه از منظر ساختار و رعایت موازین سینمایی و عناصر بصری تحویل مخاطب داد.

نوع نزدکی شدن فیلمساز به موضوع اصلی یعنی کسب رضایت خانواده مقتول برای رهایی شوهر دربند مانده اش و نجات یک خانواده کوچک از فروپاشی روحی، نه از جنس فیلمفارسی های مد روز با ادا و اطوارهای شبه هندی است و نه از جنس سیاه نمایی های مغرضانه یا ناشیانه.

نه در چیزی افراط می کند و نه از واقعیتی فرار.

نه به تهییج بی دلیل و افراطی عواطف بیننده تکیه می کند و نه از بار عاطفی فیلم و داستانش چیزی کم می گذارد.

همه عوامل و عناصر لازم برای چنین میزانسنی را هم به اندازه و درست و به جا در داستان و رواتش تدارک می بیند و همه اینها یعنی یک فیلم خوب، پاک و اجتماعی دغدغه مند که می تواند به سلامت و درستی به حساس ترین مرزهای دینی و اجتماعی نزدیک شود و مهم ترین سوالات را طرح کند و ضروری ترین و خطیرترین تلنگرها را به جامعه بزند، اما نه کم فروشی کند و نه فضای کاذب بسازد و نه به هیچ کس و هیج جا باج بدهد، چه مخاطب، چه جشنواره های خارجی و چه دیگران.

چنین امتیازاتی برای یک فیلم اول از کارگردانی که برای کارش زحمت و تجربه ای ارزشمند هم اندوخته، براستی قابل ستایش است.

دهلیز اثری شرافتمند و جدی و مومنانه در سینمای اجتماعی سال های اخیر ایران است که توانسته با یک سینماورزی درست و خوب، به منظری نو از یکی از خطیرترین و تلخ ترین مواقف اجتماعی و موقعیت های انسانی نگاه کند و سینما و مردم ما و بخصوص خود فیلمساز باید قدر این نگاه را بدانند و آن را تبدیل کنند به الگویی قابل دفاع و تجویز برای سینمای ایران و اهالیش.

گفتیم که دهلیز فیلم سالمی است و این سلامت، وقتی با گره اصلی فیلم همراه می شود، ارزش مضاعفی پیدا می کند.

و نیز اینکه مضمون ملتهب و حساس و خطیر فیلم یعنی قصاص آنچنان دستمایه فیلم قرارگرفته که نه از آن بوی مقامت و مقابله با آموزه ها و احکام دینی برمی آید و نه سیاه نمایی به نظر می رسد، بلکه یک زمینه اجتماعی با فضایی عاطفی در هم تنیده و نتیجه اش فیلمی می شود پاک و مومنانه که در جهت طرح درست و اصولی و دغدغه مند یک موضوع اجتماعی و انسانی است.

آقای بهروز شعیبی! به خاطر همه این تلاشهای مجاهدت آمیز و مومنانه­تان، خسته نباشید!

 دانش‌آموخته حوزه، نویسنده و منتقد سینما/انتهای متن/

 

نمایش نظرات (3)