هر شب به روز آمدنت فکر می‌کنم

حل می‌شود شکوهِ غزل در صدای تو
ای هرچه هست و نیست در عالم فدای تو

0

سرویس فرهنگی به دخت/

هر شب به روز آمدنت فکر می‌کنم
هر صبح بی‌قرارترینم برای تو
بیدار می‌شویم از این خوابِ هولناک
یک صبح جمعه با نَفَسِ آشنای تو
آدینه‌ای که می‌رسی و پهن می‌شود
چون فرش، آسمانِ دلم زیر پای تو
یک‌روز گرم و روشن و سرشار می‌شویم
در خلسه‌ای که می‌وزد از چشم‌های تو
روزی که با شروع کلام تو ـ مثل قند
حل می‌شود شکوهِ غزل در صدای تو
پانته‌آ صفایی بروجنی/ انتهای متن/
درج نظر