دعاهای فراموش شده

درسنت های ما چیزهای خوبی بود، از جمله احترام به بزرگتر،که کمرنگ شده است. در آن طرف دنیا هم که مدنیت مهم است، طبق قانون صندلی، اتوبوس مال پیرها و مسن ها و بچه دارهاست. ما امروز سنتی هستیم یا مدرن ؟

0

سرویس ما و زندگی به دخت/

یادش بخیر قدیما ، البته نه خیلی قدیم…

 وقتی یه نفرسوار اتوبوس می شد همه ی نگاه ها به سمتش بود … نه از سر فضولی بلکه می خواستن سن و سالش رو بفهمن…

وقتی می دیدن مسنه و جایی برای نشستن نداره سریع چند نفر بلند می شدن و شروع می کردن به تعارف کردن …

و عطر دعا بود که توی فضای اتوبوس می پیچید…

“خدا خیرت بده جوون… خیر از جوونیت ببینی… ایشاالله پیر بشی… عاقبت بخیر بشی… سفید بخت بشی…”

اما این دقت ها و تعارف ها این روزا کمرنگ شده، دعاها هم … دیگه یه صحنه هایی توی اتوبوس برامون عادی شده… صحنه ی دستهای پیربا رگهای آبی بیرون زده که محکم میله اتوبوس روگرفته و نگاههای ملتمسانه به جوونهای لم داده به صندلی…

جوونهایی که گوشها رو  محکم قفل کردن با هدفون گوشی هاشون و چشماشون…

حالا همه ی این دستهای پیر دلشون و زبونشون دلتنگ دعا کردن شده  … دعا برای کسی که تلو تلو خوردن اونها رو ببینه و به احترام شون بلند بشه…

اما حیف که غافل شدیم … چقدر این دعاها برکت داشت …

فتحی/انتهای متن/

درج نظر