در پای بندی به هنجارها، اول مسئولین مهمند، بعد مردم

چرا گاهی هنجارشکنی در جامعه مثل آب خوردن می شود؟ آیا جامعه شناسان برای مسائل اجتماعی فکری و راه حلی دارند؟ خانم دکتر مریم نهاوندی عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در این زمینه و در مورد نقش متولیان و مسئولین در هنجارسازی یا هنجارستیزی توضیح داد:

2

سرویس اجتماعی به دخت/

جامعه شناس کارش این است که در ابتداي هر راه زنگ خطرها را  به صدا در می آورد. مثلا در مورد اعتياد كه يك مساله اجتماعي است، آن روز که اعتیاد اینقدر مثل حالا شیوع نداشت،  مثلا 20 سال پيش، جامعه شناسان گفتند كه اين پدیده دارد زياد مي‌شود، اگر مرزها را نبنديد و  كنترل نكنيد، اگر كار براي جوانها ايجاد نكنيد،  اگر مسائل اجتماعي –  رواني شان را پاسخ ندهيد، اعتیاد رشد خواهد کرد. اما آیا توجهی به این هشدار صورت گرفت؟

جامعه شناس نمی تواند مسائل را تک عاملی ببیند. این دختر که  حجابش درست نیست، باید دید خانواده چه پایگاه  اقتصادي و اجتماعي دارد،  پدر و مادر چگونه اند، خانواده چندفرزندی است، بچه چندم است، از کدام شهر آمده و …

ضمن اینکه من به عنوان جامعه شناس كمترين واحد مطالعه ام يك گروه اجتماعي است و بعد  نهاد، ساختار، و …، اگر در قدم اول برای این مطالعه پول نداشته باشم که  ده تا پرسشگر را برای مطالعه بفرستم، چطور می توانم حرف دقیقی در مورد مسائل اجتماعی بزنم؟ وقتی منِ استاد درآمد تدریسم  كفاف  نمی دهد و مجبورم كلاس حق التدريس بگيرم و به جای مطالعه و بررسی درست،  کارم حمایت از تزهاي صد من یک غاز ديگران باشد، چطور می شود انتظار داشت این جامعه شناس مسائل جامعه اش را بشناسد و برای آنها راه حل ارائه کند؟

نهایتا به نظر شما جامعه شناسان، با  مساله ای مثل حجاب در جامعه فعلی  باید چه کرد؟

در حال حاضر مي‌بينيم هرسازمان و ارگان  اجتماعي، فرهنگي، سياسي که می خواهد كاري کند، اول از همه به سراغ حجاب مي‌رود. به نظر من اين غلط است. ما باید ببینم که حجاب برای ما جنبه اعتقادي دارد یا  سياسي یا فرهنگی؟ اگر از نظر ما جنبه فرهنگی اش در جامعه مهم است، پس باید باید با آن برخورد فرهنگی كنيم،  نه اينكه همه خودشان را متكفل اين قضيه بدانند و بخواهند آن را درست کنند. در عمل هم هیچ کدام نمی توانند قدم درستی در این زمینه بردارند. به نظر من اگر هر جایی در این رابطه کارش را درست انجام دهد، بهتر است تا اینکه به شکل مستقیم به مساله حجاب بپردازد. مثلا رسانه ملي در حیطه ای که به آن مربوط است، درست عمل کند، بدون اینکه بخواهد مستقیم به حجاب بپردازد. وزارت ارشاد كارش را بکند و  فيلمي را كه مجوز مي‌دهد، دقت کافی کند که با حرف ها و هدف های تعریف شده در موضوع حجاب مغایرت نداشته باشد. در حالی که خیلی از جاها اصلا کارشان را درست انجام نمی دهند و می خواهند فقط مستقیما و شعاری به قضیه حجاب بپردازند. معلوم است که اینجا ما به نتیجه نخواهیم رسید.چون  عملا مخاطبان در هر جا با یک تعریف و مصداق از حجاب مواجه شوند و نهایتا گیج شوند که بالاخره حد درست تعریف شده در این مورد چیست. خیلی وقت ها شاهد سوژه ها وصحنه هایی در تولیدات تلوزیونی و سینمایی هستند که با هنجارهای اعلام شده در تناقض است. دخترچادری و محجبه با یک پسر دوست می شود و قرار می گذارد و … واقعا رفتار درست و پوشش درست چیست و این را مخاطب از کجا بفهمد؟بعد هم توجیه جوان در تناقض هایی که در سیاست ها و برنامه های پیاده شده هست، کار سخت و گاهی غیرممکنی است و او اصلا متقاعد نمی شود که چرا یک حرف زده می شود و یک عمل دیگر انجام می گیرد و بعد از جوان انتظار است که آن حرف را عمل کند.

کلا ما باید تعریف درست و عملی از هنجارها ارائه کنیم و به این موضوع هم توجه داشته باشیم که جوان ها بیشترین تاثیر را در رفتارهای اجتماعی شان از گروه همسن و سالان شان می گیرند.

–  در مورد تاثیر گروه همسن و سالان می شود توضیح بیشتری بدهید؟

–  بله من با یک مثال مساله را  باز می کنم. آیا ما توانسته ایم مساله ای مثل دست دادن دختر و پسر را وقتی در جمع به هم می ر سند، تعریف درست و دقیق و عملیاتی کنیم و برایش مبنای درست منطقی ارائه کنیم؟ نمی توانیم به این پسر جوان بگوییم که این کار را که در میان همسن و سالان تو متعارف است و به نظر خودشان اشکالی هم ندارد، نکن، چون اشکال شرعی دارد. در میان بعضی گروه ها که همه مقید و پای بندند، می توان اینطوری بحث کرد. اینجا غالبا خانواده و گروه در تعریف این هنجار به یک نقطه رسیده اند و جوانی هم که عضو چنین گروهیست، با جنس مخالف دست نمی دهد و نه تنها اشکالی برایش پیش نمی آید، بلکه تایید گروه را هم می گیرد و اصلا در آن گروه نمی تواند چنین عملی را انجام دهد، ولی در گروه دیگر اینطور نیست. چه بسا حتی خانواده دست دادن با جنس مخالف را قبول ندارد و فرزندش را منع می کند، اما چون گروهی که به آن تعلق دارد، دست دادن را هنجار می داند(یعنی یک رفتار معمول و درست) این عضو گروه نمی تواند خلاف این هنجار عمل کند. چه بسا از مورد تمسخر قرار گرفتن و  ناهنجار تلقی شدن می ترسد. اینجا بحث گروه خیلی مهم است . دریک گروه این رفتار به یک نحو تعریف شده و در گروه دیگر به نحو دیگر. پس اگر قرار است در میان هیچ گروهی این کار صورت نگیرد، باید در بعضی گروه ها به نحو دیگری مساله را جا انداخت.

مثال دیگر در این زمینه بحث سيگار كشيدن است كه ما هنوز نتوانسته ايم در بين جوانان حذفش کنیم. البته اگر مسئولین انضباطی در دانشگاه ببینند، به دخترها تذکر خلاف بودن این عمل را می دهند،  ولی به پسرها نه. این دوگانگی هم خوب نیست . اگر یک رفتار غلط و ناهنجار است، باید به صورت قاطع و بی استثنا در مورد همه اعمال شود تا آن هنجار جابیفتد. اما درکل دلیلی که بخصوص دخترها برای این کار دارند، این است که یک دختر با این کار به  دنبال گرفتن تأييد اجتماعي گروه و جمع خود است و بعد چون تأييد اجتماعي را در اين جمع مي‌گيرد، این رفتار برایش بصورت  یک رفتار خوب درمی آید و جا می افتد.

خود بزرگترها یعنی مسئولین امور که هنجارگذار تلقی می شوند، در جا انداختن هنجارها در میان آحاد جامعه مخصوصا برای جوانترها چه نقشی دارند؟

ببینید یکی از عواملی که خیلی به تعریف درست هنجارها در جامعه لطمه می زند، رفتارهای دوگانه مسئولین است. اگر مسئولی که خودش متولی تعریف هنجارهاست، خلاف ادعا و حرف خود عمل کند، تاثیر خیلی بدی بر مردم می گذارد و دیگر نمی شود توده مردم به این هنجارها توجه و تقید جدی نشان بدهند. ممکن است این هنجارشکنی مستقيم و صريح باشد ویا  غيرمستقيم و ضمني. خیلی فرقی نمی کند. اينطوري نيست كه کسی فكر كند عملی انجام می د هد و دیگران نمي‌فهمند.  آدمها هوشیارند  و از راه های مختلف بخوبی  مي‌فهمند که چه خبر است.  امروز در دنياي ارتباطات بسادگی همه از همه چيز سر در مي‌آورند.  به نظر من اثر مهمي كه اينها دارند، قابل مقایسه با عوامل دیگر در هنجارسازی یا هنجارشکنی نیست. در جامعه شناسی، مسئولین و متولیان امور، گروه مرجع بحساب می آیند. به بیان دیگر اینها سرمشق و الگو هستند. يعني  اینکه همه، خودشان را با اينها مقايسه مي‌كنند. اينها در شكستن جايگاه ارزش‌ها و بي‌ارزش كردن ارزش‌ها از همه مهمترند.  اگر اینها هنجارشکنی کنند، آن وقت دیگر هنجارشکنی مثل  آب خوردن برای دیگران ساده می شود. در واقع پای بندی مردم به ارزش ها که ریشه هنجارهاست، بستگی به پای بندی متولیان به ارزشها دارد و اینها هر چه بالاتر باشند، نقش شان مهم تر است. در واقع باید گفت که در پای بندی به  هنجارها، اول مسئولین مهمند، بعد مردم.

با سپاس از وقتی که به ما دادید، می توانیم برای ادامه این گفت و گو  باز هم وقت شما را بگیریم؟ در مورد مسائلی مثل اینکه آیا می توان در هنجارگذاری تنها به یک هنجار توجه کرد و از بقیه غافل شد؟ مثلا می شود گفت حجاب مهم است، اما کاری به ساده زیستی نداشته باشیم، پاکدستی را مهم ندانیم و …

–  بله، امیدوارم بتوانیم این گفت و گو را ادامه دهیم.

/انتهای متن/

نمایش نظرات (2)