نقاشی کودکان فقط خط خطی های بی معنا نیست

نقاشی کودکان یکی از راه های ورود به دنیای پر رمز و راز و زیبای کودکان است. این نقاشی ها که اغلب برداشت های شخصی کودک از دنیای اطرافش هستند، باعث رشد و شکوفایی و بیرون ریزی احساسات کودکان است و هر شکلی در آن، معنایی دارد.

0

فاطمه قاسم آبادی/

نقاشی کودکان صرفاً برای پر کردن اوقات فراغت آنها نیست بلکه بستر مناسبی برای پی بردن به دنیای درونی آنها و شکوفایی خلاقیت های آنان است.

در نقاشی کودکان، دست کودک شکل های خاصی برصفحه ی کاغذ نقش می زند که برای ما بیگانه اند ولی این تصاویر بیگانه اولین و بی پیرایه ترین واکنش ذهنی و حسی کودک در برخورد با محیط را در برمی گیرد . کودک سعی می کند دنیای اطراف خود را آن گونه که حس می کند به ما نشان دهد، نه چنان که ما می بینیم و بنابرعرف و عادت شناخته ایم .

 

خط خطی های پر معنا

بزرگترها خط خطی کردن بچه ها را جدی نمی گیرند و چه بسا گاهی آنها را از بازی با قلم و رنگ باز می دارند. غافل از این که این عمل غریزی اولین اقدام کودک در شناخت واقعیات و ایجاد ارتباط با دیگران است . کودک به این وسیله سخن می گوید  و آنچه را که حس کرده و نمی تواند با زبان بگوید ، به وسیله ی خط و رنگ بیان می کند . خواندن این الفبای تصویری کارآسانی نیست ودرک آن برای بسیاری از انسان ها مشکل است .

کودکانِ سراسر جهان خصوصیات مشترک بسیاری دارند . قبل از اینکه تحت تاثیر محیط خاص شان قرارگرفته و شکل بگیرند، دربرابر محرک های مختلف ، چه طبیعی و چه مصنوعی، عکس العمل های یکسانی نشان می دهند. آنها می خندند و می گریند و از دیدن و حرکت چیزهای رنگی شادمان می شوند و به صداهای محبت آمیز حساس اند.

درتمام جوامع کودکان خیلی کوچکِ همسن، به یک شکل طراحی می کنند. از خط خطی کردن شروع می کنند و به سمبل های ساده می رسند و تا تفاسیر خاص و طبیعی پیش می روند.

البته گفتن این مطلب بسیار مهم است که هیچ کودکی باکودک دیگر کاملا مشابه نیست .حتی دوقلوهایی که معلم شان را بخاطر شباهت ظاهری به اشتباه می اندازند، شخصیت متفاوت، عکس العمل متفاوت نسبت به محیط  و توانایی های ذهنی متفاوتی دارند. خصوصیات فردی کودکان باید عامل اصلی برای راهنمایی والدین باشد . به این معنا که آنها نباید حتی از دوکودک همسن انتظارحساسیت یکسان ، مهارت یکسان یا تفسیر یکسانی داشته باشند. چون کودکان علاقه مندی های گوناگونی دارند آنها باید فرصت شرکت در انواع برنامه های هنری را داشته باشند.

 

کودکان شخصیت عاطفی خود را می کشند

کودک با تمام وجود و شخصیت و عاطفی خود نقاشی می کشد. این شخصیت ، در خط ها ، در طرز استفاده از فضا در فقدان بعضی از قسمتهای نقاشی ، در انتخاب رنگ ها  و در خود موضوع – اگر به وی تحمیل نشده باشد- نمایان می شود.

هنرمند و کودک وقتی نقاشی می کنند چیزها را چنان که در حقیقت بیرونی وجود دارد، نشان نمی دهند. بلکه به گونه ای که آنها را از ذهن می بینند و نظرشان می رسد بیان می کنند و بدین ترتیب چشم انداز دنیای درون خود را نمایان می سازند و چشم اندازی از خود را در نقاشی هایشان نشان می دهند و همین خصوصیات است که نقاشی های کودکان را چنین زنده و جالب می کند.

اگر زبان نقاشی های کودکان را بدانیم، متوجه می شویم که از ورای شکل و ساختمان نقاشی ها ، چیزهایی از شخصیت کودک نهفته است . با وجود این بعضی از عناصر برای تجزیه و تحلیل ساده تر از دیگر چیزهاست . به دلیل اینکه این نوع عناصرمدتهای درازی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل و دسته بندی روان شناسان قرارگرفته بودند.

نقاشی هر کودک بیانگر احساسات درونی اوست. برای تحلیل و قضاوت یک اثر باید به صورت مستمر و پی درپی نقاشی های کودک را زیر نظر داشت تا به جنبه های درونی کودکان پی برد. در نقاشی کودکان هر شکل، نماد یا رنگ بیانگر یک شخص، یک احساس یا یک ویژگی روحی خاص می باشد. حتی نقطه ی شروع نقاشی برای روان شناسان کودک مهم است؛ مثلاً کودک، نقاشی را از مرکز، پایین، بالا و یا کدام گوشه شروع کند.

 

معنای هر شکل در نقاشی کودکان

خانه: در نقاشی های کودکان، خانه بیش از هر چیز دیگری کشیده می شود. در شروع کار معمولاً خانه به صورت یک مربع که بر بالای آن یک مثلث قرار دارد، کشیده می شود. خانه نماد پناهگاه و هسته ی اصلی و گرمی خانواده ای است که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد. خانه هایی که کودکان ترسیم می کنند ممکن است دارای باغچه، گل، درهای بزرگ، پنجره و پرده های رنگین باشد. چنین خانه ای، نماد یک زندگی سعادت مند است که کودک در آن احساس آرامش می کند.

 

خورشید: خورشید به علت نقش مهمی که برعهده دارد، در نقاشی های بیش تر کودکان دیده می شود. تصویر خورشید بیان گر امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و به نظر بعضی پژوهش گران نماد پدر مطلوب است. وقتی رابطه ی پدر و کودک خوب است، خورشید به طور کامل و در حال درخشیدن نمایش داده می شود. هنگامی که این ارتباط مطلوب نیست، خورشید در پشت کوه ناپدید است و یا به صورت قوسی در افق دیده می شود و اگر کودک از پدرش هراس داشته باشد، خورشید به رنگ قرمز تند یا سیاه که مضطرب کننده است، ترسیم می شود.

 

درخت: برای تجزیه و تحلیل نقاشی درخت باید سه قسمت آن را مشخص کرد که عبارتند از: ریشه، تنه، شاخه ها و برگ ها.

ریشه در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت می کند، نماد ناخودآگاه و فشارهای غریزی است. تنه، پرثبات ترین و مشابه ترین عامل به خود کودک است، بنابراین بیان گر مشخصات دائمی و عمیق شخصیت اوست. شاخه ها و برگ ها بیانگر طریق ارتباطی او با دنیای خارج است. اگر کودک به ریشه نسبت به بقیه ی قسمت های درخت اهمیت بیشتری داده باشد، نشان گر طبیعت بدوی، عاشقانه و در عین حال محافظه کار و بی حرکت کودک است. تنه ی درخت ممکن است کوتاه و یا بلند کشیده شود. بچه ها در سنین قبل از مدرسه، تنه ی درخت را بلند ترسیم می کنند؛ ولی بعد از این سن، بلند بودن درخت اغلب نشانگر عقب افتادگی فکری، بیماری عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی و قبل از مدرسه است.

 

شکل آدم: کودک وقتی شکل آدم می کشد، قبل از هر چیز شکل خود و یا درکی را که از بدن و تمایلاتش دارد، بیان می کند. در واقع، بین بعضی خطوط آدم نقاشی شده با خصوصیات روانی و جسمی کودکی که آن را کشیده، ارتباط مشخصی وجود دارد. اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد، احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کاملاً سازگار باشد. اگر برعکس آدمک در اندازه ای خیلی کوچک و یا در گوشه ای از کاغذ کشیده شده باشد، معنایش این است که کودک خود را کم ارزش و از دیگران پایین تر می داند.

 

خانواده و فاصله ی بین اشخاص

اعضای یک خانواده هماهنگ ، در نقاشی کودکان ، همیشه باهم و دست در دست هم نشان داده می شود. نزدیک شدن دو یا چندین شخصیت در نقاشی ، نشان دهنده انس و الفت واقعی آنها یا تمایل کودک به آنهاست. کودک خودش را نزدیک شخصی نقاشی می کند که حس کند در کنارش راحت است یا او را بیشتر از همه دوست دارد. ولی اگر کودکی فکر کند که مثلا خواهرش بیشتر از او مورد توجه پدر و مادر است، در نقاشی خود خواهرش را بین پدر و مادر و خود را دورتر از آنها در کنار کاغذ قرار می دهد.

 

برجسته نمودن اشخاص

در بیشتر نقاشی هایی که کودکان از خانواده ترسیم می کنند، همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشتر بار احساسی خود را ، چه به صورت عشق و ستایش ، وچه به صورت ترس و دلهره ، بر او مستقر می کند . این شخصیت اصلی یا برجسته غالبا قبل از دیگران کشیده می شود. زیرا اولین کسی است که کودک به او فکر می کند و توجهش به او جلب می شود. این شخص گاهی در مرکز کاغذ ترسیم می شود و نگاه های دیگر اشخاص به طرف او برمی گردد و گاهی هم اولین شخص از طرف چپ کاغذ است. این شخصیت اصلی، همیشه در اندازه ای بزرگتر از دیگران کشیده می شود. زیرا او مهمتر از دیگران است و بیش از هرکس دیگری در زندگی کودک، فضای روانی او را اشغال کرده است و به همین علت است که در نقاشی او این فضا به صورت بزرگتری نشان داده می شود. او در کشیدن اجزای منسوب به این شخصیت دقت فراوانی به کار می برد؛ لوازمی مثل عصا ، پیپ و کیف و گردنبند او را هم می کشد.

/انتهای متن/

درج نظر