مهریه سبک خوب است اما با اجازه بزرگترها

درست است که بهترین دختران برای ازدواج آنهایی هستند که مهریه سبک دارند ولی وقتی بزرگترها به عنوان مصلحت اندیشی برای دختر نظری دارند باید آن را پذیرفت یا تعدیل کرد. نه اینکه با صراحت جلوی آنها ایستاد؛ کاری که سیما و مسعود می کنند.

0
 
سیما و مسعود که به نظر می آمد دهه بیست زندگی را تازه پشت سرگذاشته اند برای مشورت قبل از ازدواج آمده بودند. ابتدا فکر کردم که زن و شوهری هستند که برای حل پاره ای مشکلات حقوقی به خودشان زحمت داده اند و به وکیل مراجعه کرده اند. ولی وقتی شروع به صحبت کردند معلوم شد که مسعود برای آگاهی از مجهولات حقوقی خود که سبب شده هنوز نتواند تردیدش را برطرف کند و با خانواده دختر کنار بیاید، سوالاتی دارد. سیما بسیار کم حرف و کم رو و ساکت بود  به حدی که وقتی از او سوالی می شد، کم صحبت می کرد و با جملات کوتاه پاسخ می داد. ولی برعکس مسعود  بسیار خوش سر زبان و حراف و پرانرژی بود.
پرسیدم: شغل تان چیست؟
گفت: بازاریابی یا فروشنده دوره گرد.
– چند سال است که به این کار مشغولید؟
– ده سال.
– درآمدتان خوب است و برای زندگی آینده تان کافی است؟
– درآمد اندکی دارم ولی چون پدرم فوت کرده و تنها فرزند خانواده هستم، باید برای مادر و خواهرانم هم هزینه کنم و تقریبا هیچ پس اندازی ندارم.
– برای شروع زندگی چه دارید؟
– هیچ. پول کمی دارم در حدی که می توانم خانمم را عقد کنم، همین.
– کسی کمکت می کند که بتوانی همسرت را به خانه خودتان ببریئ؟ اصلاً می توانی خانه ای اجاره کنی؟
– فعلا خیر. باید پیش مادر و خواهرانم زندگی کنیم.
– چقدر سواد داری؟
– زیر دیپلم هستم.
 از سیما پرسیدم: شما چه قدر درس خوانده ای؟
گفت: دیپلمه هستم و کارم نگهداری از سالمند است.  بعد از ازدواج هم مجبورم ادامه دهم.
 – چطور به هم معرفی و با هم آشنا شدید؟
–  ما سالهاست که همسایه هستیم ولی من نمی دانستم که آنها پسری دارند، تا اینکه مادرشان با مادرم مطرح کردند و به خواستگاری آمدند. ولی سر مهریه گیر کرده ایم.
 ازمسعود سوال کردم: مگر مهریه را چقدر پیشنهاد کرده اند؟
گفت:110 تا.
گفتم: این مقدار که یک مهریه معمولی و معقول است. بالاخره شما را خوب نمی شناسند و به همین دلیل پدر این خانم به عنوان تضمین آینده دخترشان این پیشنهاد را داده اند. پس چرا دیگر کارتان به مشکل خورده است؟
 گفت: من اصلا مهریه پیشتر از 14 سکه را قبول ندارم. چه ایشان باشد چه دختری دیگر. من با پدر ایشان نمی توانم کنار بیایم و او مخالف ازدواج ما و حتی ملاقات ما با یکدیگر است. ولی ما قرار می گذاریم و یکدیگر را می بینیم.
گفتم: پس چرا شما هردو با هم آمده اید و  حرف بزرگترها را که غیر معقول هم نیست  نمی پذیرید؟ مهریه باید هدیه شما به این خانم باشد که با جان و دل قبول داشته باشید نه اینکه آن را وسیله ای برای اختلاف و بگو مگو قرار دهید.
به سیما گفتم: چرا اگر پدرتان راضی به ازدواج شما نیست، شما با هم مخفیانه ارتباط دارید؟ می دانید این ارتباط حتی در حد حرف زدن، صحیح نیست. چون پدر تان ناراضی اند.
مسعود گفت: من به هیچ وجه نمی توانم حرف زور آنها را بپذیرم. چون هیچ پولی ندارم. الان که فکر می کنم می بینم بسیار سخت است که بتوانم هزینه های ازدواج و زندگی و مهریه را بپذیرم.
 
پاسخ دکتر اژدری:
به سیما گفتم:
1- اگر صلاح خود را می خواهید، تا چندماهی با ایشان هیچ ارتباطی حتی تلفنی نداشته باشید. بعد از یک سال رابطه کلامی و تلفنی و رفت و آمد با شما، ایشان با لجاجت سر حرف خود ایستاده و حاضر نیست مصلحتی که پدرتان در نظر دارد را بپذیرد. بنابراین باید فرصتی به ایشان بدهید. بعد از اینکه اول با خودشان روراست شدند و فهمیدند اصلا قصد ازدواج دارند یا نه، بعد تصمیم بگیرید که ازدواج کنید یا نه.
 
2- اگر ایشان تصمیم گرفت حرف بزرگترها را بپذیرد، شما به ازدواج رضایت بدهید وگرنه  اگر قرار باشد به قول جوانها پدر و مادر شما را دور بزند و  شما را به ازدواج راضی کند، شما نباید بپذیرید.
 
3- در صورتی که این آقا نمی خواهد با پدر شما برسر مسئله مهریه با پدر شما کنار بیاید، این رفت و آمد شما غیر از این نتیجه ای ندارد که شما که دختر هستید وابستگی عاطفی پیدا کنید و پدر و مادر خود را ناچار به قبول مسئله ای کنید که یا به صلاح شما نیست یا به خلاف میل پدرتان عمل کنید.
 
4- صبر کنید تا این آقا تصمیم قاطع و قطعی خود را بگیرد. فکر نکنید برای این که  ازدواج تان به تاخیر نیفتد، باید با  هر شرایطی چشم بسته وارد زندگی مشترک با ایشان یا هر فرد دیگری شوید که بعد از مدتی کوتاه به مشکل و اختلاف بر بخورید.
 
5- در حال حاضر این آقا به صراحت می گوید من بیشتر از چهارده تا سکه را معتقد نیستم و این نظر شخصی ایشان است، در حالی که  شرع و عرف این نظر ایشان را تایید نمی کند. درست است که بهترین دختران برای ازدواج آنهایی هستند که مهریه سبک دارند ولی وقتی بزرگترها به عنوان مصلحت اندیشی برای دختر نظری دارند باید آن را پذیرفت یا تعدیل کرد. نه اینکه با صراحت جلوی آنها ایستاد. دختری کهً این اجازه را  به فردی که برای ازدواج انتخاب کرده، می دهد که از ابتدا به پدر و مادرش به چشم حقارت نگاه کند و خلاف مصلحت آنها کار انجام دهد، قطعا در زندگی مشترک به مشکل برمی خورد و دیگر نمی تواند روی حمایت و کمک خانواده هم حساب کند.
 6- شما می توانید طرف مقابل را  راضی کنید که به مصلحت اندریشی بزرگترها توجه کند، بخصوص که این آقا برای آینده اش نیز هیچ برنامه ی روشنی ندارد و بسیار با ترس و لرز می خواهد زندگی تشکیل دهد. توکل به خدا در این موارد کار ساز است و باید با حرکت و تلاش و توکل به خدا  وارد زندگی مشترک شد اما  بدون برخورد با بزرگترها و ناراحتی ایجاد کردن برای آنها.
 
/انتهای متن/
درج نظر