خودمون رو انداختیم تو بغل خدا

خوشبختی به همین سادگی

امروز، روز ازدواج است.
راستی آیا دوستی، عشق، آرامش، خوشی و … فقط واژه اند یا در زندگی آدمها هم پیدا می شوند؟ خوشبختی یک خیال است یا راستی هست؟
کافی است جور دیگر نگاه کنیم و خوب بگردیم تا خوشبختی را و خوشبخت ها را در همین نزدیکی پیدا کنیم که چه ساده و سرراست است آدرس خوشبختی شان.

0

یه خانواده کوچیک چهار نفره، برای این که  حس خوشبختی داشته باشه و  به آرامش برسه،  چه چیزهایی نیاز داره؟ انعطاف پذیری، صمیمیت، شفاف بودن، دوری از  بازی مخرب قهر و بازی خودت باید می فهمیدی ناراحتیمو و…اینها همون چیزاییه که الهه و امیرحسین دارند و از داشتنش خوشحالند.

الهه  ۳۲ سالشه و در مورد زندگی مشترکش این طور تعر یف می کنه:

امیر حسین ۳۳ سالشه. من و امیر به همراه دختر شش ساله و پسر دو  ساله مون یه خونواده ی کوچیک چهار نفره رو تشکیل می دیم.

من و امیر ۱۳ سال پیش توی دانشگاه با هم آشنا شدیم. وقتی تصمیم به ازدواج گرفتیم، از نظر مالی یه زندگی دانشجویی داشتیم.


توکل به خدا بهمون شجاعت و اطمینان داد

اون زمانی که تصمیم به ازدواج گرفتیم از نظر مشاور هم استفاده کردیم و وقتی مطمئن شدیم می تونیم کنار هم برای هم آرامشو رقم بزنیم، پس با توکل بخدا پا جلو گذاشتیم. شاید “توکل به خدا” در اون شرایط  یه حرف کلیشه ای به نظر برسه و حتی خودمون هم شاید فکر می کردیم بخاطر این که خیلی همو می خواهیم به ناچار توکل به خدا می کنیم. اما واقعا همون توکل به خدا چنان آرامش و اطمینانی بهمون داد که باعث شد قدرت و شجاعت این رو پیدا کنیم که هر دو محکم و استوار قدم در راه پذیرش یک مسئولیت بزرگ بگذاریم…و هر چه جلوتر رفتیم بهمون ثابت شد که همین که خودمون رو انداختیم تو بغل خدا بزرگترین کلید بود برای شروع رابطه مون….به مرور هر جا به مشکل برخوردیم و نتیجه ی مثبتی از توکل و اعتماد به خدا نصیبمون شد، به هم یاداوری کردیم که مثل گذاشته آغوش خدا رو فراموش نکنیم و محکم و استوار  و در کنار هم ادامه بدیم.


تمرکزمون رو گذاشتیم روی خودشناسی و دیگر شناسی

ما عقد کردیم با مهریه ۱۴ سکه . در دو سالی که عقد بودیم تمام تمرکزمون رو روی خودمون گذاشتیم تا به دور از انواع و اقسام  حواشی، به خودشناسی و دیگر شناسی برسیم تا روز به روز به هم نزدیکتر بشیم….در این مسیر سعی کردیم از هر بازی مخربی به دور باشیم … بازی قهر … بازی خودت باید می فهمیدی ناراحتیمو و… تا جایی که تونستیم خودمون رو بهم شناسوندیم و رابطه رو بر محور حرف زدن و شفافیت در رفتار بنا کردیم.


این حس خوشبختی

حس خوشبختی برای من چیزی بالاتر از آرامش نیست….این آرامش در کنار همسرم و همسرم در کنار من، زاییده ی انعطاف پذیری، صمیمیت، شفاف بودن رفتار مونه، اینکه من و امیر واقعا همه چیز رو ساده می گیریم و با کوچکترین چیزها خوشحالیم….در تمام جنبه های مادی زندگیمون این سادگی وجود داشته و داره…

خوشبختیم چون واقعا با هم دوستیم، یه دوست صمیمی، یه دوست کاملا قابل اعتماد در همه ی ابعاد که بتونیم راحت تمام حرفامون رو خیلی واضح بهم بزنیم، یه دوستی که در هر موقعیتی بشه بهش تکیه داد.

اهل اصرار نیستیم و هم رو تو محذوریت(سختی و فشار) نمیذاریم…خواسته هامون رو بیان می کنیم و مطمئنیم که هر کدوم از طرفین که بتونه همکاری لازم رو انجام میده. برای همین اصرار کردن رو جایز نمی دونیم.


عشق نباید رها بشه

اینکه عشق نیاز به مراقبت داره رو باور دارم و معتقدم نباید عشق رها بشه به حال خود، چون به مرور با گذشت زمان و اومدن بچه ها ، جذابیت های اولیه و شور و هیجان روزهای اول کمرنگ ‌میشه.

تلاش می کنم که هر روز عاشق بشم، هر روز نکات مثبت و جذابیت های زندگیم رو ببینم و مثل همیشه پرهیز کنم از حواشی و توجه به نکات کدر و نگذارم غیر از خودم و همسرم و فرزندانم ، مسائل متفرقه ی حاشیه ساز ذهن و روحم رو به خود مشغول کنه.


نگذاریم حریم ها شکسته بشه

بوده مواقعی که این آرامش بر هم بخوره اما سعی کردیم خیلی زود به حالت عادی برش گردونیم و مهمترین کاری که کردیم این بوده که نگذاریم حریم ها شکسته بشه و از هر بی احترامی به هم پرهیز کردیم.


بالاترین  و لذت بخش ترین جایگاه

من شاید اگر ازدواج نمی کردم الان از نظر تحصیلی کاری و مالی جایگاه بالاتری داشتم ولی الان  جایی رو که در کنار همسر و فرزندانم دارم، بالاترین  و لذت بخش ترین جایگاه می دونم. چون معتقدم حال خوب یعنی آرامش.  من این آرامشو تو محیط خونه ام بدست آوردم.

/انتهای متن/

درج نظر