جواد نتوانست به سوریه برود اما همین‌جا به خواسته‌اش رسید

همسر پاسدار شهید جواد تیموری از تیم حفاظت مجلس شورای اسلامی که در حملات تروریستی تهران به شهادت رسید، می‌گوید: شهادت یکی از آرزوهای بزرگ همسرم بود و دوست داشت در سوریه مدافع حرم باشد.

0

جواد متولد سال 1370 و از نیرو‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده که مسئولیت حفاظت از مجلس شورای اسلامی را به‌عهده داشت. او سال 90 وارد سپاه انصار شد و

او 17 خرداد سال 96 در حالی که سه سال از ازدواجش می‌گذشت، همزمان با سالروز مراسم عقدش با زبان روزه توسط تروریست‌های تکفیری مهاجم در مجلس شورای اسلامی به شهادت رسید و اولین شهید از محافظان مجلس شد.

برادر جواد « رضا تیموری» هم در سال 67 در عملیات مرصاد به‌ دست کوردلان منافق به شهادت رسید و حالا بعد از گذشت 29 سال از شهادت برادر بزرگش او هم توسط  تروریست‌های تکفیری در 26سالگی شهید شد.

   

خواب شهادتش را دیده بودم

چون خیلی در حال و هوای شهادت بود، فکر می‌کردم شهید شود. اصلاً انگار برای اینجا نبود. گاهی از آینده که صحبت می‌کردم، می‌گفت: «حالا اگر من شهید شدم و نبودم چی؟…» انگار می‌دانست ممکن است دیگر نباشد. خیلی دوست داشت به سوریه برود و از حرم اهل بیت(ع) در آنجا دفاع کند اما من آن موقع خیلی موافق رفتنش نبودم. ولی چون شهادتش، شهادت حقی بود و به این راه دعوت شده بود، بالاخره به آن چیزی که می‌خواست در همین‌جا رسید.

جواد نتوانست به سوریه برود اما همین‌جا به خواسته‌اش رسید.

من شهادت همسرم را به او تبریک می‌گویم، چون می‌دانم یکی از آرزوهای بزرگش این بود که شهید شود.

قبل از شهادتش هم من خواب شهادت او را دیده بودم. این صحنه‌های امروز را در خواب دیده بودم و می‌دانم که الآن خوشحال است. او به‌حق و در راه حق شهید شد.

چند وقت قبل از شهادتش خواب دیدم تابوتش را آورده‌اند و رویش پرچم جمهوری اسلامی ایران را کشیده‌اند و من هم کنار تابوتش نشسته و با او درددل می‌کنم. همین صحنه امروز اینجا در معراج شهدا اتفاق افتاد. موضوع این خواب را همین امروز کنار پیکرش برایش گفتم و تعریف کردم.

 

 

به وظیفه اش عمل کرد

تمام همکاران و دوستان جواد که آنجا بودند، وقتی از نحوه شهادتش تعریف می‌کنند، می‌گویند که شرایط به‌گونه‌ای بوده که جواد می‌توانسته فرار کند و یا حداقل گوشه‌ای بنشیند تا گلوله نخورد اما او این کار را نکرد. او به وظیفه‌اش عمل می‌کرد و در این راه تمام بدنش گلوله‌باران شد، صورتش از بین رفت و با زبان روزه و لب تشنه شهید شد.

اگر همسر من سلاح‌های مناسب‌تری داشت، یک‌تنه می‌توانست این تروریست‌های داعش را نابود و با خاک یکسان کند. حالا هم کسانی هستند که راهش را ادامه بدهند.

 

منبع:تسنیم/انتهای متن/

درج نظر