تقدیمی قیصر به دخترکان نازک خیال سرزمینش

در روزهایی که کوچ ابدی قیصر امین پور را به یاد می آورد، اگر دمی به بهانه یک دهه نبودن پای صحبت های دانشجویان او بنشینی، خواهی دید و شنید که داغ های دلشان هنوز تازه و هوای چشمانشان هنوز بارانی است ،آنها هنوز داغدار نبودن پدری هستند که برایشان از عشق و زندگی سروده است و شاید این حس ،همان حسی مشترکی باشد که نه تنها آنها بلکه همه کسانی که در مکتب عشق قیصر رشد کرده اند و موسیقای شعرش انیس و مونس شان بوده است هم آن را تجربه می کنند.

0

شاید این از ویژگی های سرزمین تف زده جنوب باشد، دل مردمانش گرم و گرمای وجودشان تا عمق وجود می رود و حال هوای بی فروغ دل را جا می آورد و این احساس واضحی بود که عصرهای سه شنبه در کلاس ته راهرو داشتم، کلاسی که پایانش را انتظار نمی کشیدم، کلاسی که گرمایش را وامدار وجود استاد امین پور[1] بود. همان پدر مهربان شعر معاصر، پدری برای همه دخترکان سرزمینش که برای آنها شعر می سرود و در گوششان ندای زندگی و در رگهایشان شور حیات را جاری می ساخت. قیصر ادبیات فارسی معاصر، بزرگ شاعری بود که تقویم روزهای زندگی اش هر چند زود به پایان رسید اما صفحاتش پر رونق و پر فروغ بود.

اگر دمی به بهانه یک دهه نبودن پای صحبت های دختران و پسرانش بنشینی خواهی دید و شنید که داغ های دلشان هنوز تازه و هوای چشمانشان هنوز بارانی است آنها هنوز داغدار نبودن پدری هستند که برایشان از عشق و زندگی سروده است، زهرا بغضی می کند و از روزهای شروع زندگی اش با مسعود می گوید و اولین دیدارشان با استاد امین پور، زهرا می گوید آن روز و پس از آن دیدار آرامشی در نگاه مسعود نشست که عمقش تا نهایت چشمهایش می رفت او می گفت آن روز درد سالها نبودن پدر را برایم جبران کرد و دلم آرام و قراری گرفت که هیچ گاه در روزهای زندگی ام تجربه نکرده بودم. طیبه از روزهای دانشجویی اش گفت و از رساله اش که با نام قیصر ماندگار و پر بار تر شد، طیبه می گفت دل آرام بودن اولین حسی بود که ما دختران ادبیات دانشگاه تهران در مواجهه با استاد امین پور داشتیم؛ او می گفت استاد امین پور ما دختران ادب دوست جویای دانش را به فراتر از  مرزهای جنسیتی مان می برد و روح مان را برای سالهای رفتن و پوییدن و تلاش کردن آماده می ساخت او با رفتار و کردارش ما را مستقیم به نهایت توانایی ها و قالبیت هایمان هدایت می کرد.

 نشستن و گپ زدن با کسانی که نشستن و برخواستن با استاد قیصر امین پور تجربه کرده اند یک چیز را خوب به آدم نشان می دهد، این که قیصر ادبیات فارسی ما، دستور زبان عشق را به خوبی به دانشجویانش آموخته است، زمان پایان نشست صمیمانه ماست، یکی از دختران دفتری را که دردست دارد بازمی کند، نشانه صورتی رنگ از لای آن بیرون می افتد و او شروع می کند به شعر خواندن و شعری را می خواند که به گمانم قیصر، آن را برای همه دخترکان نازک خیال و  مهربان سرزمینش سروده است: «بوی بهار می شنوم از صدای تو»

       بوی بهار می شنوم از صدای تو

     نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو
      ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
      ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو
      ای صورت تو آیه و آیینه خدا
      حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
      صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر
      آورده ام که فرش کنم زیر پای تو
      رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام
      تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو
      چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود
      ای پاره ی دلم که بریزم به پای تو
      امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من
      فردا عصای خستگی ام شانه های تو
      در خاک هم دلم به هوای تو می تپد
      چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو
      همبازیان خواب تو خیل فرشتگان
      آواز آسمانیشان لای لای تو
      بگذار با تو عالم خود را عوض کنم:
      یک لحظه تو به جای من و من به جای تو
      این حال و عالمی که تو داری، برای من
      دار و ندار و جان و دل من برای تو

 

[1] -قیصر امین‏پور متولد دوم اردیبهشت 1338 دزفول است. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در گتوند و دزفول به پایان برد سپس به تهران آمد و دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران در سال 1376 اخذ کرد. وی فعالیت هنری خود را از حوزه اندیشه و هنر اسلامی در سال 1358 آغاز کرد. امین پور پس از تصادفی در سال ۱۳۷۸ همواره از بیماری‌های مختلف رنج می‌برد و حتی دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشته بود و در نهایت حدود ساعت ۳ بامداد سه‌شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶ در بیمارستان دی درگذشت. پیکر این شاعر در زادگاهش گتوند دزفول و در کنار مزار شهدای گمنام این شهرستان به خاک سپرده شد. از آثار استاد امین پور می توان به تنفس صبح، در کوچه آفتاب، مثل چشمه – مثل رود، ظهر روز دهم، آینه‏ های ناگهان، گل‏ها همه آفتابگردانند، بی بال پریدن، طوفان در پرانتز، به قول پرستو، سنت و نو آوری در شعر معاصر اشاره کرد.

/انتهای متن/

 

درج نظر