آن شرلی، رویای سبز دخترانه

رمان آن شرلی یا رویای سبز ال ام مونتگمری یک مجموعه هشت تایی است در عین واقعی بودن مثل خود زندگی، جذاب و پرکشش است.

1

فاطمه قاسم آبادی/

 رمان های “آن شرلی” یک مجموعه هشت تایی است و اولین کتاب آن “Anne of Green Gables” “آنه در گرین گیبلز” نام دارد. این کتاب، قصه زندگی دختر دوازده ساله ای به نام آنه است که بعد از سالها زندگی در یتیم خانه بالاخره خواهر و برادری به نام ماریلا و متیو کاتبرت او را به فرزندی قبول می کنند.

اما هنگامی که آنه وارد مزرعه گرین گیبلز می شود، می فهمد که کاتبرت ها یک پسر می خواستند تا در کارهای مزرعه کمک شان کند، نه یک دختر.

    ولی آنه با گریه التماس می کند که او را نگه دارند.

 “شما هم اگر یک یتیم بودید و به جایی می رفتید که فکر می کردید قرار است خانه شما باشد، ولی بعد می فهمیدید که آنها شما را نمی خواهند، چون پسر نیستید؛ حتما گریه می کردید”.

بالاخره متیو که از آنه خوشش آمده، ماریلا را راضی می کند تا دخترک با آنها زندگی کند؛ به این شرط که آنه قول بدهد دختر خوب و مودبی باشد و به حرفهای کاتبرت ها گوش کند.

 

جلدهای اول

کتاب های اول، داستان زندگی آنه را از دوازده سالگی تا شانزده سالگی تعریف می کند.

در این کتاب مى بینیم که آنه ی یتیم (که به قول خودش هیچکس او را نمی خواهد و زیبایی چندانی هم ندارد) چطور صاحب خانه و خانواده مى شود، دوست پیدا می کند، مدرسه می رود، در امتحانات یکی از معتبرترین کالج های دنیا قبول مى شود، و استعدادهایش (مخصوصا در زمینه ادبیات) کشف می شود.

 آنه ای که در کودکی، یا در یتیم خانه بوده و یا در خانه مردم از بچه ها نگهداری می کرد، پیش مردم آنقدر محبوب و دوست داشتنی می شود که حتی رضایت خانم لیند مشکل پسند را هم می گیرد.

    اما داستان آنه همانطور که به ما یاد می دهد که با تلاش و امید می توانیم رویاهای مان را به حقیقت تبدیل کنیم، به ما می آموزد که قدرشناس هم باشیم.

 آنه به خوبی می داند که اگر ماریلا و متیو نبودند، هیچوقت نمی توانست اینقدر پیشرفت کند. او قدر زحمت هایی که کاتبرت ها برایش کشیده اند، می داند؛ پس ترجیح می دهد به جای اینکه زندگی با ثروت را انتخاب کند، زندگی با عشق را برگزیند.

“اگر پول کمی داشته باشیم اما همدیگر را دوست داشته باشیم، تحمل سختی ها راحت تر می شود و خوشحالیم که حداقل در این راه دشوار، تنها نیستیم. اما اگر ثروتمندترین انسان دنیا باشیم ولی همه از ما فراری باشند، تحمل دشواری های زندگی خیلی سخت تر خواهد شد.”

 

ایده ی اولیه آن شرلی

لوسي ماد مونتگمري ايده نوشتن اين داستان بی نظیر را از يك خبر روزنامه گرفت. خبري كه در آن از فرستادن يك دختر يتيم به جاي يك پسر يتيم براي كمك به خانوادهاي كشاورز سخن رفته بود. براساس آن خبر زوج كشاورز تصميم گرفته بودند كه آن دختر را نگه دارند و بزرگ كنند.

لوسي براي نوشتن ماجراهاي «آن شرلي» تصوير يك دختر مو قرمز را كه از مجله اي امريكايي بريده بود جلوي چشمش گذاشته بود تا تصوير درست تر و باورپذيرتري از آني ارائه كند و هرگز هم فراموش نكند كه اين دختر چه احساسات عميقي دارد.

در اين رمان «آني» بارها در رفتارهاي اجتماعي اشتباه مي كند؛ آخر هيچ كس تا پيش از اين به او نياموخته بود كه بايد چگونه زندگي كند و اصولا اجتماعي كه او در آن زندگي كرده بود، چيزي جز پرورشگاه و چند خانواده نيازمند نبود.

اما آني به مدد هوش سرشار و توجهي كه بخرج مي دهد بتدريج با زندگي اجتماعي و اخلاقي منطقه آشنا مي شود و روش هاي كنار آمدن با آنها را مي آموزد؛ اما معمولا اين اتفاق ها به راحتي از سر گذرانده نمي شود چون او براي هر چيزي قواعد خودش را دارد و نمي تواند با بسياري از بايدها و نبايدهاي اين دهكده كوچك كنار بيايد.

 او پس از هر ماجرا تا حدودي تغيير مي كند و در بسياري از موارد هم موفق مي شود به ديگران نشان دهد كه حداقل مي توان به شيوه خود انديشيد.

آن شرلي عاشق طبيعت است و در برخورد با زيبايي هاي آن در دنياي خيال غرق مي شود. همين زيبايي طبيعت “آوون لي” كه با خروج از پرورشگاه با آن رودر رو شده، او را چنان از خود بيخود مي كند كه با بروز احساساتش ماريلا و ماتيو را به خنده مي اندازد و از عمق احساسات او متاثر مي شوند.

 

شخصیت پردازی

اما اگر فکر می کنید که آنه مثل آن دختر مدرسه ای های اتو کشیده و یکنواختی است که هرچه به آنها بگویی، جواب می دهند “بله مامان… چشم مامان…” سخت در اشتباهید.

 آنه از آن کاراکترهای مصنوعی و خسته کننده بعضی از قصه ها نیست که تمام کارهای شان همیشه درست است و از غیب می دانند که چه موقع، چه کاری باید انجام داد. آنه، کاراکتری است مثل تمام انسان های واقعی. او هم صفات مثبت و منفی بسیاری دارد و به خاطر اینکه کسی در یتیم خانه به او درست و غلط را یاد نداده، زیاد اشتباه می کند.

 اینجاست که هنر شخصیت پردازی مونتگمری به اوج می رسد و ما شاهد کاراکتری هستیم که بسیار واقعی و ملموس از آب در آمده. آنه خوب شعر می خواند، دختری شاد و خیالپرداز است، به درسهایش اهمیت می دهد، دوستی وفادار است؛ اما همانقدر هم سر به هوا، یکدنده و گاهی تندمزاج است.

بعضی از اوقات همین افکار رویایی اش هم کار دستش می دهد و برایش دردسر درست می کند. نمونه اش کلاه پر از گلی بود که در کلیسا روی سرش گذاشته بود.

    البته این ها به این معنی نیست که آنه اشتباه کردن یا بد بودن را دوست دارد. او به خاطر اینکه اشتباهی شربت سینه را به جای وانیل در کیک ریخت، خیلی خودش را سرزنش کرد و حتی از ماریلا خواست که او را به یتیم خانه برگرداند.

با این حال خیلی زود دوباره روحیه اش را به دست می آورد و نا امید نمی شود. آنه بیشتر سعی می کند از اشتباهاتش درس بگیرد، به جای اینکه به خاطر آنها زانوی غم بغل بگیرد. او یک بار درباره اشتباهاتش گفت: “من هرگز یک اشتباه را دو بار مرتکب نمی شوم“.

 

    داستان روان و قلم گیرا 

قصه هایی که مونتگمری نوشته است (به خصوص داستان های آنه شرلی) در عین سادگی و قابل فهم بودن براى هر مخاطبی، بسیار جذاب، شاعرانه و هنرمندانه نوشته شده اند. وقتی یک فصل را تمام مى کنیم، مشتاقانه دوست داریم فصل بعدی را بخوانیم و کنجکاو مى شویم که ادامه داستان چطور پیش می رود.

چون قصه آنه، قصه یکنواختی نیست که تمامش غم یا تمامش شادی باشد. در یک فصل، ماریلا بالاخره به آنه مى گوید که اجازه دارد در گرین گیبلز بماند.

ما هم با آنه خوشحال می شویم و در پایان آن فصل، نگاه خیالپردازانه آنه به ما هم آرامش مى دهد.

 اما در فصل بعدی که آنه به خاطر رنگ موهایش با خانم لیند بحث مى کند، این آرامش به هم می خورد و ما هم ناخواسته خودمان را در مشاجره و مشکل آنه درگیر مى بینیم. کتابهای آنه، مخصوصا کتاب اول آن کاملا مثل یک زندگی واقعی، فراز و نشیب دارد و تکراری نمی شود.

 

    راز کشش و گیرایی آن شرلی

یکی از دلایل دیگری که به سختی می توانیم کتابهای آنه را زمین بگذاریم این است که ایجازها و اطناب ها کاملا به جا هستند. خیلی سخت است که داستانی بنویسید که هم حوصله مخاطب را سر نبرد، هم به اندازه کافی کشش داشته باشد.

اما ال. ام. مونتگمری توانست چنین داستانی بنویسد. طولانی شدن یا کوتاه شدن اتفاق های داستان با وسواس خاصی انتخاب شده اند و شما تقریباً نمی توانید جایی را در قصه پیدا کنید که کسل کننده باشد یا قصه، با عجله تعریف شده باشد و شما آن بخش از داستان را متوجه نشوید.

 مثلاً وقتی آنه برای عذرخواهی بابت مهمانی چای به خانه باری ها می رود، مونتگومرى حرفی از مسیری که آنه از گرین گیبلز تا خانه باری ها (و برعکس) طی می کند، نمی زند. فقط مواردی را روایت می کند که گفتن آنها واقعا لازم است.

 

    دنیای بینظیر و دخترانه

در کل اگر در این دنیای کسل کننده (که همیشه بدی هایش بیشتر از خوبی هایش بوده و هست) به دنبال داستان شاعرانه و چفت و بست داری می گردید که شما را وارد قلمرو خیال کند و براى لحظاتی مشکلات تان را فراموش کنید، کتابهای آنه شرلی مى تواند یکی از بهترین انتخاب ها باشد.

همچنین به قول یکی از دوستان، کتاب های آنه شرلی از صدها کتاب “رمزهای موفقیت در زندگی” بهتر است چون مونتگمرى علاوه بر اینکه امید به زندگی را در کتاب هایش نهفته، سعی کرده اتفاقات داستانش را طوری بنویسد که بتوانیم مشابه آنها را در زندگی خودمان پیدا کنیم و امیدوار باشیم که ما هم می توانیم مثل آنه به موفقیت های زیادی دست پیدا کنیم…..

 

آنه! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت

وقتی روشنی چشم هایت، در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود؟

با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات

از تنهایی معصومانه دست هایت…

آیا می دانی که در هجوم درد ها و غم هایت

و در گیر و دار ملال آور دوران زندگی ات…

حقیقت زلالی دریاچه آب های نقره ای نهفته بود؟

آنه! اکنون آمده ام تا دست هایت را

به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری…

و در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی…

و اینک آنه!

شکفتن و سبز شدن در انتظار توست….

در انتظار توست…

/انتهای متن/

نمایش نظرات (1)