آقای وزیر! این مادر در سکوت درد می کشد

دولت و سازمان های دولتی چقدر در برابر مردم فقیری که دچار بیماری های سخت و پر هزینه می شوند، باید مسئول و جوابگو باشند؟ دستگاه های دولتی مثل وزارت بهداشت و درمان ، شخص آقای وزیر و … چه چاره ای پیش پای این مردم می گذارند؟

0

13 سال پیش مرد خانواده بر اثر بیماری سرطان خون درگذشت. محبوبه خانم  ماند با یک خانواده بی سرپرست، بدون کار، بدون بیمه و بی  هیچ پشتوانه مالی با دو فرزند پسر ویک  دختر  در خانه.

محبوبه خانم خودش به دیابت و فشارخون مبتلا بود، اما خیلی زود  بیماری های خودش را فراموش کرد و دغدغه اش شد فقط گذران زندگی فرزندانش.

تنها منبع درآمدشان شد زیر زمینی که در خانه داشتند که مجبور شد به خانواده ای اجاره بدهد.

برای پسرها هم کاری جز کارگری فصلی در ساختمان نبود، یعنی آب و هوای اردبیل اجازه کارگری دائمی را نمی داد.

مادر مجبور بود با همان اجاره مختصر شکم چهار نفر را سیر کند.

روزگارشان بسختی می گذشت تا اینکه به دیابت و فشار خون بالا،  کلسترول شدید هم اضافه شد و کلیه ها  ازبین رفت. حالا او مجبور بود که هفته ای سه بار با کمک چند فرد خیر دیالیز شود. در این مدت چندین بار بر اثر سم زیاد در کلیه در حین دیالیز به کما رفت و به خاطرهمین دیگر دیالیز نشد.

بالاخره با مشکلات زیاد و کمک انجمن حمایت از بیماران کلیوی و قرض و …توانست پیوند کلیه شود .

تنها دلخوشی او فعلا  داماد شدن یک پسر و عروس شدن دخترش بود. برای یکی از پسران که زن گرفت، عروسش را  به همان زیرزمین خانه اش آورد. این یعنی قطع  تنها منبع درآمد که  اجاره خانه بود.

حالا با همه مشکلاتی که خانواده درگیرش بود،  خانه شان سرشار از شادی بود، چون فکر می کردند حداقل مادر حالا بهبود یافته است، غافل از اینکه داروهایی که برای پس نزدن کلیه پیوندی مصرف می کند(مانند سل سپت و ایمینورال یا سیکلو سپورین) ، عوارض وحشتناکی دارد. این داروها باعث شد استخوان لگن، سیاه شود و این یعنی خانه نشینی و زمین گیری همیشگی مادر.

حالا پسردیگر خانواده بر اثر شدت بیماری مادر و مشکلات مالی زیاد افسرده و دخترخانواده ناچار پرستار مادر شده است. او باید مادر زمین گیرش  را دست  تنها  به دستشویی خانه در کنج حیاط ببرد و برای استحمام به حمام بیرون خانه؛ و همین مادر و دختر هر دو را بشدت خسته و فرسوده کرده است. ضمن این که جناب داماد هم این دختر را که خودش را وقف پرستاری از مادر علیل و بیمار کرده، طلاق داده است.

آزمایش ها و عکس های گرفته شده از قسمت سیاه شده استخوان  نشان داده که  تنها راه درمان این بیماری، برداشتن این قسمت است و پروتز مصنوعی گذاشتن به جای آن.

پزشکان گفته اند که حساسیت این عمل بقدری بالاست که حتما باید در بیمارستانی خوب و زیر نظر دکترهایی حاذق انجام شود و با توجه به اینکه بیماری دیابت دارد و پیوند کلیه شده، مراقبت های بعد از عمل هم خیلی مهم است .

معلوم است که خانواده با این همه مشکل و تنگنای مالی نمی تواند از عهده تامین هزینه هنگفت عمل یعنی 30 میلیون تومان برآید.

الان پسر خانواده دچارفسردگی حاد شده بخاطر مشکلات مادر و طلاق خواهر و … . ضمن این که تنها منبع درآمد خانواده هم پولی است که دختر از کارگری در یک فروشگاه به دست می آورد.

 پزشکان می گویند بیماری این مادر درد بسیاری دارد که البته اجازه مصرف هیچ مسکنی هم برای او نیست. این در حالی است که کسی صدای ناله ای از او نشنیده است. فقط این دختراست که گاهی متوجه می شود که مادر در کمال سکوت فقط به پتو و یا بالش چنگ می زند.

حالا چشم امید این خانواده اول به خداست و بعد به مسئولین دولتی در امور درمان و بهداشت و هم مردم خیر، برای تامین هزینه درمان این مادر رنجدیده و صبور.

/انتهای متن/

درج نظر