چند دقیقه با کافکا

فرانتس کافکا از بزرگ ترین نویسنده های آلمانی است که در مدت کوتاه عمر خود آثارادبی مهمی را به ادبیات جهان عرضه کرده است. ابتدا نگاهی به زندگی سخت این نویسنده قرن نوزدهمی می کنیم.

0

فاطمه قاسم آبادی/

 

فرانتس کافکا یکی از بزرگ ترین نویسنده های آلمانی و جزو مشهورترین نویسندگان جهان است. این نویسنده در مدت کوتاه عمر خود آثار بسیار خاص و متفاوتی از خود به جای گذاشته است که باعث شده در ادبیات جهانی جای خود را داشته باشد.

 

کودکی و نوجوانی

کافکا (1883م. – 1924 م. ) دریک خانوادهٔ آلمانی‌زبان یهودی در پراگ به دنیا آمد. در آن زمان پراگ مرکز بوهم بود، سرزمینی پادشاهی متعلق به امپراتوری اتریش – مجارستان. او بزرگ ‌ترین فرزند خانواده بود و دو برادر کوچک ‌تر داشت که قبل از شش سالگی فرانتس مردند و سه خواهر که در جریان جنگ جهانی دوم در اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها جان باختند.

 

خانواده ی متعصب

پدرش بازرگان یهودی و مادرش زنی متعصب بود. رفتار مستبدانه و جاه‌طلبانهٔ پدر چنان محیط رعب‌انگیزی در خانواده به وجود آورده بود که از کودکی سایه‌ای از وحشت بر روح کافکا انداخت و در سراسر زندگی هرگز از او دور نشد و شاید همین نفرت از زندگی در کنار پدری سنگدل موجب شد که کافکا ابتدا به مذهب پناه برد.

کافکا زبان آلمانی را به عنوان زبان نخست آموخت، ولی زبان چکی را هم کم‌وبیش بی‌نقص صحبت می‌کرد. همچنین با زبان و فرهنگ فرانسه نیز آشنایی داشت و یکی از رمان‌نویسان محبوبش گوستاو فلوبر بود.

تقید او به مذهب یهودی  به جشن تکلیف در 13 سالگی و چهار بار در سال به کنیسه رفتن با پدرش محدود بود.

 

تحصیلات دانشگاهی

کافکا در سال ۱۹۰۱ دیپلم گرفت و سپس در دانشگاه جارلز پراگ شروع به تحصیل در رشتهٔ شیمی کرد، ولی خیلی زود پس از دو هفته رشتهٔ خود را به حقوق تغییر داد. این رشته آیندهٔ روشن‌تری پیش پای او می‌گذاشت که سبب رضایت پدرش می‌شد و دورهٔ تحصیل آن طولانی‌تر بود که به کافکا فرصت شرکت در کلاس‌های ادبیات آلمانی و هنر را می‌داد.

کافکا در پایان سال نخست تحصیلش در دانشگاه با ماکس برود آشنا شد که به همراه فلیکس ولش روزنامه‌نگار، که او هم در رشتهٔ حقوق تحصیل می‌کرد، تا پایان عمر از نزدیک ‌ترین دوستان او باقی ماندند.

 

فعالیت‌های ادبی

کافکا در طول زندگی اش فقط چند داستان کوتاه منتشر کرد که بخش کوچکی از کارهایش را تشکیل می‌دادند و هرگزهیچ‌یک از رمان هایش به پایان نرسید ( شاید به جز مسخ که برخی آن را یک داستان بلند می‌دانند).

به نوشته‌های او تا پیش از مرگش چندان توجهی صورت نگرفت. کافکا به دوستش ماکس برود گفته بود که پس از مرگش همهٔ نوشته‌هایش را نابود کند. دوریا دیامانت معشوقهٔ او با پنهان کردن حدود ۲۰ دفترچه و ۳۵ نامهٔ کافکا، تا حدودی به وصیت کافکا عمل کرد، تا وقتی که در سال ۱۹۳۳ گشتاپو آنها را ضبط کرد.

جستجو به دنبال این نوشته‌های مفقود هنوز ادامه دارد. برود بر خلاف وصیت کافکا عمل کرد و برعکس بر چاپ همهٔ کارهای کافکا که در اختیارش بود اهتمام ورزید. آثار کافکا خیلی زود توجه مردم و تحسین منتقدان را برانگیخت.

همهٔ آثار کافکا به جز چند نامه‌ای که به چکی برای میلنا ینسکا نوشته بود، به زبان آلمانی است.

 

عقاید و نظریات مذهبی

کافکا در بیشتر مدت زندگیش بی‌طرفی خود را در مورد ادیان رسمی حفظ کرد. با این حال و با این که هیچ‌وقت شخصیت‌های داستان‌هایش را یهودی تصویر نکرد، ولی هرگز هم سعی نکرد ریشهٔ یهودی خود را پنهان کند.

او از لحاظ فکری به مکتب حَسیدی در یهودیت علاقه‌مند بود که برای تجارب روحانی و صوفیانه ارزش زیادی قائل است. کافکا در ده سال پایانی عمرش حتی به زندگی در اسرائیل ابراز تمایل کرد.

 

علاقمندی به خاخام ها

تناقضات اخلاقی و آیینی موجود در داستان‌های «داوری»، «آتش انداز»، «هنرمند گرسنگی» و «پزشک دهکده»، همه نشانه‌هایی از علاقهٔ کافکا به آموزه‌های خاخام ها و تناسب آنها با قوانین و قضاوت در خود دارند.

از طرف دیگر سبک وسواسی طنزآمیز راوی مجادله‌جوی «ژوزفین آوازه خوان» ، سنت شعارگونهٔ موعظه‌های خاخام‌ها را نمایان می‌کند.

 

بیماری ها

عموماً اعتقاد بر این است که کافکا در سراسر زندگی اش از افسردگی حاد و اضطراب رنج می‌برده‌است. او همچنین دچار میگرن، بی‌خوابی، یبوست، جوش صورت و مشکلات دیگری بود که عموماً عوارض استرس و نگرانی روحی هستند.

کافکا سعی می‌کرد همهٔ اینها را با رژیم غذایی طبیعی، از قبیل گیاه‌خواری و خوردن مقادیر زیادی شیر پاستوریزه نشده (که به احتمال زیاد سبب بیماری سل او شد) برطرف کند.

به هر حال بیماری سل کافکا شدت گرفت و او به پراگ بازگشت، سپس برای درمان به استراحتگاهی در وین رفت و در سوم ژوئن ۱۹۲۴ در همان‌جا درگذشت.

در اواخر عمر وضعیت گلوی کافکا طوری دردناک شد که غذا خوردن برایش سخت بود و نمی‌توانست چیزی بخورد و چون در آن زمان تغذیه وریدی هنوز رواج پیدا نکرده بود راهی برای تغذیه نداشت. بنابراین کافکا نهایتا بر اثر گرسنگی جان خود را از دست داد. بدن او را به پراگ برگرداندند و در تاریخ ۱۱ ژوئن ۱۹۲۴ در گورستان جدید یهودی‌ها در ژیژکوف پراگ به خاک سپردند.

ادامه دارد…

/انتهای متن/

درج نظر