می خواهم دخترم هویت داشته باشد

مهاجرین افغان ساکن در کشور ما مشکلات قانونی متعددی دارند بخصوص در اموری مثل تابعیت، سکونت و احوال شخصیه. در امور خانوادگی اگر چه مشکل زیادی ندارند ولی آن معدود مواردی که درگیر با مشکلاتی شده اند با فرایند پیچیده ای روبرو هستند، آن هم به دلیل نداشتن مدارک رسمی قانونی شخصی.

0

نیره زن جوان، دائم گریه می گرد و رشید، شوهرش ساکت کنارش ایستاده بود و منتظر بود فرصتی پیدا کند که حرف بزند. هردوشان مستاصل بودند و مرد همه چیز را به خواست زنش سپرده بود.

 به نیره گفتم: گریه نکن، آرام باش تا بتوانم حرف هایت را درست متوجه بشوم و راهنمایی تان کنم.

و او از قصه پرغصه زندگی اش این طور تعریف کرد:

آمدیم طلاق بگیریم، می خواهیم جدا شویم. پنج سال است ازدواج کرده ایم، همش دعوا داریم و نمی توانیم یکدیگر را تحمل کنیم. تا این مرد در خونه نیست، آرامم ولی تا می آید خانه، اصلا نمی توانیم حرف بزنیم و دعوا و مشاجره شروع می شود. چند بار آمدیم برای طلاق ولی نتوانستیم. ولی این بار دیگر باید تا آخرش برویم. من از او خسته شده ام و او از من. از بس دعوا می کنیم، یک روز خوش نداشتیم و بچه ام این وسط بدبخت شده و همش توی خودش است.

پرسیدم: تا به حال به مشاور مراجعه کردید؟ سعی کردید که در این چند سال بفهمید مشکل تان کجاست تا در صدد رفع آن برآیید؟

گفت: یک بار رفتیم ولی فایده ای نداشت. می خواهم از شوهرم جدا شوم.

گفتم: شما نمی توانی طلاق بگیری، شوهرت باید تو را طلاق بدهد و حق و حقوقت را هم بدهد. آیا مهریه داری؟ چقدر است؟

گفت: 110 سکه ولی هیچ چیزی از او نمی خواهم. ندارد که بدهد. زندگی ام به سختی گذشته. بخور و نمیر زندگی کرده ام. مهریه ام را می بخشم ولی دخترم را نگه می دارم. شوهرم قبول دارد.

از آقا رشید پرسیدم: چرا خانمت اینقدر ناراحت است؟ چرا اصرار دارد با داشتن یک بچه جدا شوید؟ گفت: ما افغانی هستیم و من مجبورم برای سرزدن به خانواده ام به افغانستان رفت و آمد کنم. او ناراضی است و وقتی که من می روم، خانواده اش به او فشار می آورند که از او جدا شو،. او زن دیگری در افغانستان دارد.

 پرسیدم: آیا این حرف واقعیت دارد؟

 گفت: نه. من در افغانستان به دنیا آمده ام و ده سال است به ایران آمده ام و رفت و آمد دارم. هیچ مجوز قانونی هم ندارم. ولی این خانم 35 سال است که پدر و مادرش به ایران آمده اند. او اینجا به دنیا آمده. از من ایرادهای بیخودی می گیرد. فکر می کند با هم اختلاف فرهنگی و اقتصادی داریم. من کارگر هستم ولی سعی می کنم زن و بچه ام را تامین کنم که مشکلی نداشته باشند ولی خانواده اش نمی گذارند ما زندگی کنیم و حالا او طلاق می خواهد. هر روز به هرچیز کوچک بهانه می گیرد و بحث طلاق را پیش می کشد. من هم قصد برگشت به افغانستان را دارم. پرسیدم: چرا با زن و بچه ات نمی روی تا در آنجا با هم زندگی کنید؟ کشور خودتان است. شاید از خانواده اش دور شوی، بهتر باشد.

به آنها تاکید کردم که چون افغانی هستید، باید طبق قانون کشور خودتان طلاق بگیرید و برای این منظور  باید مراجعه کنید به سفارت خودتان. آنها به شما مجوز می دهند برای طلاق و قبل از آن باید ازدواج تان ثبت شده باشد. آیا برای ثبت رسمی ازدواج اقدام کرده اید؟ آیا شناسنامه دارید و یا مجوز اقامت رسمی در ایران را دارید؟

زن جوان گفت: او شناسنامه ندارد، ولی من دارم. چون در ایران متولد شده ام و دخترم هم اینجا به دنیا آمده، برایش شناسنامه گرفته ام و می توانیم اینجا بمانیم. ولی شوهرم شناسنامه ندارد و نمی خواهد بچه ام را در شناسنامه اش ثبت کند، چون آن وقت بچه ام اقامتش غیرقانونی می شود و به تبع پدرش باید همراه او از ایران خارج شود.

 پرسیدم: ازدواج تان کجا ثبت شده؟

گفتند: برای ازدواج مان یک روحانی خطبه خواند و ما محرم شدیم. ولی جایی نوشته نشده بود. حالا برای طلاق از یک روحانی یک نوشته گرفتم که تایید ازدواج ماست. بعد از گفتن این حرفها یک دفترچه کوچک نشان داد که اسم زوج و زوجه در آن نوشته شده بود بدون هیچ مهر و امضایی.

به آنها یادآوری شد که بازهم باید بروید به سفارت افغانستان و آنجا به شما راهکار خواهند داد و راهنمایی می شوید .با این مدارک نمی توانید در دادگاه های ایران طلاق بگیرید.

گفتند: ما از اول توافق کردیم که با قانون جمهوری اسلامی ایران ازدواج کنیم و طلاق مان هم می خواهیم با قانون ایران باشد.

گفتم: اگر می خواهید مطابق قانون اینجا باشد، باید اول به دادگاه خانواده بروید و درخواست گواهی عدم امکان سازش بدهید. بعد که حکم را دریافت کردید به دفترخانه طلاق رفته و آنجا طلاق بگیرید. ولی مدارک شما برای دادگاه خانواده در ایران کافی نیست. باید هر دو مدارک شناسایی داشته باشید. برای این کار شما باید به سفارت افغانستان مراجعه کنید تا اهلیت شما را و ازدواج تان  و وجود فرزند مشترک را برای شما تایید کنند و بعد با آن مدارک و نامه سفارتخانه برای طلاق به دادگاه مراجعه کنید. گواهی عدم امکان سازش را دریافت کنید. چون هر دو برای طلاق و شرایط توافق دارید، دادخواست طلاق توافقی بدهید و باید بر سر مهریه و اجرت المثل و نیز فرزندتان که کجا بماند و هزینه اش چگونه پرداخت شود، توافق کنید.  ضمنا اگر خانم جهیزیه ای دارد، باید به ایشان برگردانده شود. هر کدام باید یک داور معرفی کنید که گواهی کنند که شما برای طلاق آماده اید و حاضر به ادامه زندگی مشترک نیستید. این کار ساده ای نیست و مدتی طول می کشد.

پرسیدم: نیره خانم، بعد از طلاق، بایک بچه کوچک کجا می خواهی زندگی کنی؟

گفت: به خانه پدرم بر می گردم و خودم سرکار می روم و بچه ام را اداره می کنم.

از آقا رشید پرسیدم: نمی خواهی دخترت را با خود ببری و نزد شما بماند؟

گفت: نه من چون شناسنامه ندارم، بچه ام بی هویت می ماند.

و خانم گفت: من مهریه ام را بخشیده ام که بچه ام را پیش خودم نگه دارم، چون شناسنامه دارم و اجازه اقامت در ایران دارم، برای بچه ام بهتر است. می توانم برایش شناسنامه بگیرم. اگر اینطور نشود بچه ام مثل اکثر افغانی ها بی مدارک و سرگردان می ماند. می خواهم او اینجا زندگی کند و درس بخواند.

 

پاسخ دکتر فرزانه اژدری :

بیش از 35 سال است که ایران پذیرای مهاجرینی از کشور مسلمان همسایه، افغانستان است که به تبع مشکلات جنگ و ناامنی که در سال های اخیر به طور مستمر گریبانگیر این کشور بوده، پناهنده و پناهجوی ملت و دولت ما شده اند. بر اثر طولانی شدن دوران اقامت این مهاجرین طبعا بسیاری از آنها،  چه زن و چه مرد، با ایرانیان ازدواج کرده اند. علیرغم کم توقعی و قناعت و تحمل سختی ها و حتی همراهی با رزمندگان در سال های دفاع مقدس و اخیراً در خیل رزمندگان مدافع حرم و با وجود خیلی از همکاری هایی که دولت ایران برای درس خواندن بچه های آنها کرده، ولی در مجموع انها با مشکلات قانونی متعددی از قبیل تابعیت، سکونت و احوال شخصیه مواجهند. در امور خانوادگی مشکل زیادی ندارند و در بین این پناهجویان کمتر طلاق و جدایی دیده می شود ولی آن معدود مواردی که درگیر با مشکلاتی شده اند با فرایند پیچیده ای روبرو هستند،  آن هم به دلیل نداشتن مدارک رسمی قانونی شخصی است که این مورد یکی از آنهاست.

به این زوج افغانی تذکر داده شد:

  • توافقات خود را هرچه هست بنویسید که برای انتقال در فرم دادخواست از قبل آماده باشد.
  • دو نفر از اقوام خود را برای داوری معرفی کنید که بالای چهل سال داشته باشند و متاهل هم باشند.
  • باز هم از آنها خواسته شد که بیشتر سعی کنند و اگر می توانند به مشاور مراجعه کنند و با نظر مشاور اقدام یه طلاق کنندو زندگی را از این که هست برای خود سخت تر نکنند.
  • به نظر می رسد که نیره متوجه موقعیت خود نیست. این زن جوان به راحتی با داشتن بچه کوچک نمی تواند کار پیدا کند. سواد مناسب و موقعیت رسمی و اجتماعی و فرهنگی برای ورود به جامعه را ندارد و مجبور است بعد از طلاق به هر کار پبش پا افتاده ای که دستمزد اندکی دارد تن دردهد.
  • در این طلاق حیات اجتماعی دو زن یعنی نیره ون هم دخترش به مخاطره می افتد. این چیزی بود که رشید نمی خواست و نمی توانست قبول کند.
  • در واقع این زوج هر دو می خواستند فقط از وضع موجود خلاص شوند و هیچ افق روشنی برای آینده شان در نظر نداشتند. باز به آنها یاداور شدم که طلاق شان به راحتی قابل انجام نیست و ممکن است با همه اقدامات و مجوز های رسمی از سفارتخانه افغانستان، باز دادگاه ایران با توجه به معاهدات بین دو کشور از دخالت در احوال شخصیه اتباع آن کشور خودداری کند.

/انتهای متن/

درج نظر