مائده های زمینی، سفره ای برای همه بشریت

کتاب مائده های زمینی اثر بزرگ آندره ژید، کتابی است برای همه بشریت که او خود نام«ستایشی از وارستگی» بر آن می نهد و عشق به هستی که  مترادف عشق به خداوند است، درآن موج می زند.

0

فاطمه قاسم آبادی/

 

مائده‌های زمینی کتابی است در ستایش شادی، شوق به زندگی و غنیمت شمردن لحظات. آندره ژید در این کتاب خداوند را در همهٔ موجودات هستی متجلی می‌بیند و آزادانه و برخلاف قید و بندهای سختگیرانه ای که از مذهب می شناسد، عشق به هستی را مترادف عشق به خداوند می‌داند. او کتابش را «ستایشی از وارستگی» می‌نامد.

جلال آل احمد در مقدمه ی ترجمه ی این کتاب می آورد :

“ژید نویسنده ای بود که مدت شصت سال از عمر هشتاد ساله ی خود را صرف نوشتن کرد و در اواخر عمر وی هیئت قضات نوبل مجموعه آثار او را به خصوص به خاطر مائده های زمینی ارزشمند دانسته و جایزه ی نوبل را به او اعطا کرد. این کتاب زاده ی شور و اضطراب جوانی نویسنده است ولی لحن این کتاب هیچ جا خالی از طنز نیست و لطافت خاصی به  این کتاب بخشیده است.”

  با اینکه این کتاب از آثار دورهٔ جوانی نویسنده است، وی تقریباً تمام آنچه می‌توان فلسفهٔ وی نامید در آن گنجانده است و هرچه بعداً نوشته در تعقیب اندیشه‌هایی است که در این کتاب بیان گردیده؛ یعنی امتناع از هر گونه علاقه و وابستگی و ستایش شور و عشق و نگاهی هر لحظه نو به تمام جلوه‌های هستی.

ریشهٔ اندیشه‌های این کتاب را در کتاب مقدس و نوشته‌های نیچه فیلسوف و شاعر شهیر آلمانی باید جست. نشانه‌هایی از تأثیر ادبیات مشرق زمین نیز در آن دیده می‌شود. او در این کتاب چنین استدلال می‌کند که تمام امیال طبیعی، سودمند بوده، مایهٔ تندرستی است و بدون این امیال، زندگی لطف خود را از دست می‌دهد.

در بین تمام کارهای آندره ژید مائده های زمینی از جایگاه به خصوصی برخوردار است چرا که مخاطب آن قشر خاصی از مردم نیستند بلکه تمام بشریت می تواند پای صحبت این کتاب بنشیند و آنچه که فکر می کند درست است از آن بر گیرد.

در بخش نخست این کتاب آمده است:

ناتانائیل (در کتاب عهد عتیق به معنای عطاء الله یا احسان الله) آرزو مکن که خدا را در  جایی جز همه جا بیابی.

هر مخلوقی نشانی از خداست و هیچ مخلوقی او را هویدا نمی سازد. هماندم که مخلوقی نظر ما را منحصر و مشقول به خود میدارد ، ما را از توجه به خدا باز می دارد….

ناتانائیل ، همچنان که می گذری و به همه چیز می نگری بدان و به خویش بقبولان که تنها خدا است که موقت نیست.

ناتانائیل ، ای کاش عظمت در نگاه تو باشد نه در آن چیزی که به آن می نگری…

این کتاب با وجود نقدهای مثبت زیادی که در موردش نوشته شده است خالی از ایراد نیست چراکه ژید در این کتاب با لحنی زیبا و مقدس، در جای جای کتاب سعی کرده است به بی اهمیت کردن اصول دینی و مذهبی بپردازد.

 این امر وقتی بیشتر از همیشه به نظر می آید که خود نویسنده با شک در مورد تمام توجیهاتی که در مورد استفاده از لذت های زمینی و پاک دانستن هر چیزی که صرفا  “حس خوبی” به آدمی بدهد  مشخص می کند. در آخر نویسنده می آورد:

“کتاب مرا به دور بینداز، مگذار متقاعدت کند! گمان مبر که حقیقت تو را کس دیگری می‌تواند برایت پیدا کند… به خود بگو که این کتاب هم چیزی نیست، مگر یکی از هزاران شیوهٔ رویارویی با زندگی. تو راه خویش را بجوی!”

گویی خود نویسنده هم در نهایت از ته قلب به آنچه که می گوید و توجیه می کند ایمان ندارد . شاید دلیل این تناقض، زندگی و نحوه ی بزرگ شدن آندره ژید باشد که در آن به خاطر افراط در دین و فشار های بی مورد ژید، در شرایطی بین عشق و نفرت از دین و آموزه های مذهبی قرار گرفت و همین امر باعث شد خط سیر کارهایش همیشه مابین قداست و ضد آن باشد.

در نهایت نمی شود مائده های زمینی را از لحاظ مفهوم و معنا اثری بی عیب دانست ولی بعضی کلمات و جملات آن که گویی از اعماق دست نخورده و ویران نشده ی نویسنده بر می آید، چنان زیبا و دلنشین است که بر روح آدمی می نشیند…..

/انتهای متن/

درج نظر