شاد باشیم، اما چگونه ؟

کافی است یک گوشه بنشینیم، دست مان را زیر چانه مان بگذاریم و احتمالا ترانه ای چیزی از قبیل “یاور همیشه مومن” را هم گوش کنیم! دیگر غمگین ترین موجود روی زمین هستیم. اما چگونه شاد باشیم؟ بیشتر مردم، و شاید همه ی آنها، دوست دارند که شاد باشند، اما وقتی از آنان می پرسیم چگونه می توانیم شاد باشیم، پاسخ روشنی ندارند.

7

سرویس ما و زندگی به دخت/

دكتر خسرو رشید

عضو هیات علمی گروه روان شناسی دانشگاه بوعلی سینا همدان
امّا شادی….
شادی تمایل ما را به انجام فعالیت های اجتماعی افزایش می دهد. لبخندهای شاد تعامل اجتماعی را تسهیل می کنند و تداوم آن در برقراری رابطه و پیشرفت در روابط به ما کمک می کند. شادی باعث آرامش و افزایش انرژی می شود. شادی احساس مثبتی است که زندگی را شیرین می کند، تجربه های منفی را خنثی می کند و باعث تامین سلامت روانی می شود. وقتی افراد احساس خوشی و شادی می‌کنند در مقایسه با زمانی که خُلق آنها خنثی است، بیشتر به دیگران کمک می کنند، معاشرتی می شوند و با دیگران بیشتر حرف می زنند، بیشتر همکاری می کنند، علاقه بیشتری به دیگران و به خودشان نشان می دهند، کمتر پرخاشگری می کنند، مشكلات را بهتر و درست تر حل می کنند، در صورت مواجهه با شکست استقامت بیشتری به خرج می دهند و تصمیمات کارآمد تری می گیرند.
بطور كلّی برخی از رویدادهایی که موجب ایجاد و رشد احساس شادی می شوند عبارتند از: موفقیت و پیشرفت در کار(به ویژه اگر كارتان مورد علاقه تان باشد)، حرکت به سوی یک هدف خواستنی و رسیدن به یک چیزخواستنی، داشتن معنا و هدف در زندگی، محترم شمرده شدن و مورد محبت قرار گرفتن، داشتن روابط اجتماعی نزدیک، خوش بینی و استفاده مناسب از اوقات فراغت.
برای شاد بودن
برای رسیدن به شادی چه باید بكنیم؟ برخی از كارهای اثرگذار و البته ساده ای كه می توانیم انجام بدهیم اینها هستند:
1- با انسان های شاد ارتباط داشته باشیم: داشتن روابط اجتماعی با مردم شاد و كسانی كه روحیه شادی دارند، باعث بهبود خُلق ما می شود. البته این امر بطور طبیعی نیز اتفاق می افتد و مردم با اینكه در یك یا دو جلسه ی اول به نِق ها و گله های دیگران گوش می دهند، امّا از جلسه های بعد تا می توانند از اینگونه افراد دوری می كنند. اگر می خواهیم دیگران از دست مان فرار نکنند کمتر گِلِه کنیم و تلاش كنیم که آنها را در شادی خود سهیم كنیم و برای اینكه از شادی دیگران بهره مند شویم، تلاش كنیم كه با انسان های شاد و خوشبخت دوستی و رفت و آمد داشته باشیم و از انسان هایی كه ذهن بیمار و افسرده، زندگی آشفته و زبان و فكر پر از یاس و ناامیدی دارند، دوری كنیم. با انسان های شوخ طبع و خوش مشرب نشست و برخاست كنیم و در این میان برخی از شگردهای آنان را بیاموزیم و در صورت نیاز از آنها برای شاد كردن دیگران و شاد شدن خودمان استفاده كنیم.
2- از وضعیت زندگی ابراز رضایت كنیم: این روزها هر كسی را می بینیم، از وضع خود ابراز نارضایتی می كند و این گِلِه ها با وجود اینكه گاه با توجه به شرایط موجود آن فرد درست است، اما تمامِ واقعیت را – یعنی آن بخش از واقعیت كه نشانگر رضایت فرد از اوضاع خود است-  بازگو نمی كند انگار امروزه شكایت از وضع موجود به یك بیماری و اگر بخواهیم كمی خوش بین تر باشیم، به یك یادگیری همه گیر-و غلط- تبدیل شده است (چیزی که بعضی باورهای فرهنگی مثل  چشم کردن!   آن را تقویت می کند). می پرسید چرا بیماری است؟ در ظاهر به نظر می رسد كه این نوع حرف ها و نِق زدن ها مشكلی ایجاد نمی كنند، اما واقعیت این است كه به تدریج این حرف ها به صورت عادت های ذهنی در می آیند، در ما درونی می شوند و اندك اندك احساس عمیق نارضایتی و ناراحتی را در ما بوجود می آورند. بنابراین یادمان باشد كه هرگونه كه زندگی مان را برای دیگران به تصویر بكشیم، همان تصوّر در ما درونی می شود. پس سعی كنیم تصویر خوبی از زندگی مان بسازیم، تصویری شاد، رضایتمندانه و زیبا، و اگر چنین تصویری با واقعیت مان جور نیست، چنین زندگی ای را بصورت تصویری خواستنی که بدنبال دستیابی به آن هستیم، مطرح کنیم.
3-با همین امكانات موجود، برای شاد زیستن تلاش كنیم: تلاش كنیم که با همان امكانات و منابعی كه هم اکنون در اختیار داریم شادی را به خود و خانواده خود هدیه دهیم. یك مدیر موفق باید با تمامی محدودیت هایی كه در زمینه منابع و امكانات دارد، به موفقیت برسد وگرنه در صورت آماده بودن تمامی منابع مورد نیاز، مدیریت كار بسیار آسانی است. پس یاد بگیریم كه چگونه با همین درآمد موجود بهترین راه را برای تجربه كردن شادی انتخاب كنیم. امّا آیا تاكنون با خود فكر كرده اید كه با همین منابع محدود مالی، برای اینكه امروز برای خانواده اوقات شادی پدید آورم، چه می توانم بكنم؟ آری، جواب حاضر و آماده ای نداریم، زیرا تاكنون كمتر به آن اندیشیده ایم. اما راهکارها ساده اند. واقعیت این است كه بچه ها بسیار بیشتر از اینكه از خوردن فلان غذا لذت ببرند، از دویدن به دنبال پدر و مادر در پارك محله یا كوچه، از دویدن بدنبال توپ و درگیر شدن با پدر و مادر بر سر تصاحب آن، از خواندن آوازهای دسته جمعی كودكانه، از موشك بازی و از آب بازی در حیاط یا حمّام لذت می برند. واقعیت این است که همسرم بیش از اینکه از رفتن به فلان رستوران و یک هدیه آن چنانی شاد شود، از اینکه با هم شطرنج بازی کنیم و از من ببرد، خوشحال می شود! یادمان باشد مدیریت یعنی با همین امکانات موجود به مقصد رسیدن . پس از امروز فكر كنیم كه چه كارهای كم هزینه و بی هزینه ای برای شادی خود و اطرافیان مان در اختیار داریم.
4-از همین حالا باید احساس خوشبختی و شادی كنیم: نویسنده ای بزرگ می گوید که “خوشبختی ایستگاهی نیست كه به آن برسی، بلكه خوشبختی چگونه سفر كردن است”.خیلی از ما پیش خودمان می گوییم بگذار فلان مدرك را بگیرم، به فلان شغل برسم، چنان درآمد را داشته باشم و… ، و بعد چقدر خوشبخت خواهم بود. برای همین موارد هم قدیمی ها گفته اند: بُزَك نمیر بهار میاد…حتی اگر این حرف را قبول نداشته باشیم، باید بدانیم كه وقتی به یك سبك زندگی خاص برای رسیدن به همان مقدّمات عادت كردیم، پس از فراهم شدن این مقدماتِ خوشبختی و شادی، دیگر نمی توانیم این سبك زندگی را تغییر دهیم. تمامی این دلایل نشان می دهد كه اگر در طول یك سفر احساس شادی می كنیم، وقتی به مقصد رسیدیم نیز شادمان خواهیم بود، امّا اگر در طول سفر جز احساس بدبختی، ناراحتی و نا امیدی نداریم، هنگامی كه به مقصد رسیدیم نیز با كوچكترین مشكلی همان احساس ها به ما دست می دهد. پس منِ نویسنده همین حالا كه دارم این مطلب را می نویسم،  اگر احساس رضایت و شادی كنم، وقت رسیدن به هدف های نهایی زندگیم نیز چنین خواهم بود؛ وگرنه فقط در خواب روی رضایت و شادی را خواهم دید! پس اگر در شغلی هستیم كه علاقه ای بدان نداریم و مجبور به ادامه ی آن هستیم، باید در آن شغل چیزی پیدا كنید كه برای تان ارزشمند باشد، و شاید آن چیز جایگاه اجتماعی، درآمد، امكان رشد، فرصت مطالعه، فرصت آشنایی با انسان های موفق، كمك به دیگران، تاثیرگذاری، همكاران خوش بین، مدیر با وجدان یا ایجاد شرایط مناسب زندگی برای همسر و فرزندان تان باشد؛ وگرنه هرگز به رضایت خاطر و آرامش ناشی از آن نخواهید رسید.
5- لبخند به لب داشته باشیم: با این كار دیگران هر وقت به ما می رسند می گویند: “چیه! كبكِت خروس می خونه” یا “چیه خیلی سركِیفی”. اینگونه بازخوردهای مثبتی كه دیگران به ما می دهند، خود عاملی می شوند كه ذهن مان بطور خودكار برای “سركِیف” شدن تلاش كند و كم كم احساس می كنیم كه آدمِ شادی هستیم. همچنین لبخند مداوم باعث می شود كه وضعیت خُلقی درونی ما نیز به سمت شادی تغییر پیدا كند و از درون نیز احساس شادی كنیم. بنابراین با یك لبخند ساده، هم دیگران را شاد می کنیم و هم خودمان کم کم از تهِ دل احساس شادی می كنیم-به ویژه اگر همراه آن یك نفس عمیق بكشیم.
6-خواسته های مان را بر پایه توان مان پی ریزی کنیم: هر کسی دوست دارد که بهترین ها را در طول زندگی برای خویش فراهم کند، اما واقعیت این است که همگان توانایی دسترسی به همه ی چیزهایی که می توانند زندگی مان را خوشایندتر و زیباتر کنند ندارند. توانایی  بیش از هر چیز به هوش، دانش و تلاش وابسته است و از آنجا که انسان ها در این زمینه ها تفاوت های آشکاری با یکدیگر دارند، از همین رو خواسته های شان از خودشان و از زندگی نیز باید تفاوت داشته باشد. بنابراین برای اینکه زندگی همراه با آرامش و در پی آن شادی بیشتری داشته باشیم باید بین توانمندی های مان و خواسته های مان همخوانی وجود داشته باشد. بلند پروازی بی پایه واساس ( از آن جهت که تناسبی با توانایی های مان ندارند) پیامدی جز احساس شکست نخواهند داشت.
7- موسیقی و فیلم شاد و شعر امیدبخش یادتان نرود: ما تحت تاثیر هیجانهای حاکم بر یک موسیقی، یک فیلم و حتی یک شعر قرار می گیریم. تا اینجا مشکلی نیست. مشکل از آنجا آغاز می شود که همیشه به آهنگ های غمگین گوش کنیم، فیلم های غم و غصه دار(که سازنده های ما در آن تخصص دارند!) ببینیم، و شعرهای فروغ را بخوانیم (و این منم زنی تنها، در آستانه فصلی سرد، و….). در این صورت غم بر فضای ذهنی ما تسلط پیدا می کند و در ذهن مان رخنه می کند و آن وقت دیگر بیرون کردنش کار دشواری است. بنابراین موسیقی شاد گوش کنید، فیلم کمدی ببینید، شعرهای امیدبخش بخوانید(روزگارم بد نیست، تکه نانی دارم، خُرده هوشی، سرِ سوزن ذوقی…) و حفظ کنید. اگر اینگونه شد به این سادگی ها شادی دست از سرِ شما بر نمی دارد!
8- شادی را تمرین کنید: مانند همه چیزهای دیگر شادی را باید آموخت و برای این کار باید شاد بودن را تمرین کرد. البته در فرهنگی که وقتی کمی می خندیم، خودمان می گوییم:” وای خنده به ما نمیاد” یا “خنده ی زیادی شگون نداره”، از همان آغاز موانع سر بر می آورند. اگر بخواهید روز شادی داشته باشید چه می کنید؟ خیلی از ما پاسخ روشنی برای این پرسش ساده نداریم و اگر خیلی هنر کنیم از ورزش و پیاده روی و اگر هم کمی جرات داشته باشیم از رقص(ببخشید حرکات موزون!!) نام می بریم. از امروز هنگامی که فیلم های شادی را تماشا می کنیم یا خانواده های شادی را می بینیم، دقت کنیم که چه می کنند که شادند و تلاش کنیم تا با کمی چاشنی نوآوری فضای شادی را برای خود و خانواده مان پدید بیاوریم.
شاد باشید
/انتهای متن/
نمایش نظرات (7)