مشاوره مجازی/راهی غیر از جدایی هست؟

این بار سوالات و مشکلات کاربران به دختی بیشتر در مورد شرایط خانوادگی و زناشویی بود که خانم دکتر فرشته نقدی به این سوالات پاسخ دادند.

0

سوال اول: تولد فرزند

سلام.  لطفا جواب سوالم را بدهید. نیاز به راهنمایی دارم.

 28سالمه. هشت ساله ازدواج کردم. بعد از مدتی فهمیدم همسرم معتاد به مواد بوده. کلی داستان و مشکلات داشتم. از لحاظ مالی صفر بودیم وهیچ حمایتی نداشتیم. بعد از آن تصمیم به جدایی گرفتم اما توسط دایی همسرم با صحبت وکمک ایشون همسرم را بردند کمپ و خدارو شکر الان نزدیک چهار ساله پاک است و زندگی آرومی داریم اما ایشون اصرار داره که بچه داشته باشیم و من هم بخاطر وضعیت بی پولی وشرایط نمی خوام کاری کنم که بعد عذاب بکشم. اطرافیانم با حرفهاشون تو روحیه ام تاثیر گذاشتن که تو بچه دار نشی به مشکل می خوری، تو داری ناشکری می کنی، خدا روزی شو میده و غیره.  اما من میخوام صبر کنم تا همسرم یه کار خوب که حقوق مناسبی داشته باشه و بعد  در موقعیت مناسب این تصمیم را برای بچه دار شدن بگیرم. آیا این ناشکربودن منه و اینکه همسرم از لحاظ کاری در مقابل مخارج خانه بیخیال و بی فکر است، مهم نیست؟  لطفا در این باره راهنماییم کنید. به من بگویید چکار کنم. سپاس.

 

پاسخ:

سلام عزیزم، روحیه پرتحمل شما قابل تحسین است .

آیا همسر شما الان شاغل است؟ تلاش برای ساختن زندگی بهتر دارد؟رابطه وی با شما چگونه است؟با توجه به اطلاعات کم و یک طرفه اظهار نظر سخت است اما اگر شرایط زندگی تان در  مجموع خوب و رو به جلو است شما می توانید با اعتماد به پیش بروید. بهتر است برای روابط زناشویی بهتر و آماده سازی محیط زندگی برای ظهور عضو جدیدی که معصوم و ناتوان است و سرنوشت بعدی او در گرو داشتن پدر و مادر با کفایت می باشد، در دوره های مهارت های زندگی و فرزند پروری شرکت نمایید تا بتوانید از عهده این امر مهم بخوبی بر آیید.

 

سوال دوم: دل بستگی،  افسردگی

سلام و خسته نباشيد بابت سایت خوبتون .

 راستش من دختری 25 ساله هستم. مدتی پیش عاشق پسری شدم که از لحاظ اعتقادی با هم متفاوت بودیم. من خیلی دختر مذهبی نیستم. حلا  به خاطر ايشون من خودمو تغییر دادم حتی چادری شدم تا بیشتر منو ببينه. خیلی دعا کردم خیلی از خدا خواستم خودم که نمی تونستم بهش بگم فقط از خدا خواستم اما فهمیدم ازدواج کرده حتی مدت ها عاشق این دختر بوده و چند بار خواستگاری رفته که خانواده دختر با موقعیت شغلی ايشون موافقت نکرده بودن و ايشون شغلش رو تغییر داد و الان با هم ازدواج کردن این در حالی بود که من همه جوره ايشون رو قبول داشتم. به هر حال بعد از ازدواج ايشون من موضوع رو قبول کردم و گفتم حتما قسمت نبوده. گفتم شاید خدا برام آدم بهتری در نظر گرفته. گفتم این همه دعا کردم بهش برسم، نشد حتما خیریتی داشته اما انگار خدا باهام قهر کرده اصلا دعاهامو نمی شنوه. قبل از این موضوع من خواستگارای خوبی داشتم که همشون رو رد کردم. من کارشناسی ارشد خوندم ، خانواده خوبی دارم و از لحاظ مالی هم وضعیت خوبی داریم اما خواستگارام کم شدن و خواستگارایی که برام ميان همشون تحصیلات پایین دارن یا شغل مناسبی ندارن. خودم خیلی دوست ندارم ازدواج کنم دوست دارم درس بخونم اما اطرافیان خیلی با حرفاشون منو اذیت میکنن خیلی افسرده شدم. نمي دونم باید چیکار کنم.

 

پاسخ:

سلام عزیزم آسیب بزرگی به شما وارد آمده. شما  با توجه به تحصیلاتت و انتخابی که برای تغییر و جهت مثبتی که در زندگیت ایجاد شده  ،اگر با انتخاب خود مسیر مذهبی بودن را طی کنی مطمئن باش زندگی جدید متناسب با وضعیت فعلیت و با انتخاب خودت برایت پیش خواهد آمد.  تغییر عقیدتی چیزی نیست که برای خاطر یک انسان دیگردرآدم ایجاد شود چرا که در این صورت هروقت با آن انسان به مشکل و مسئله ای برسی، کل سیستم اعتقادی و باوری ات زیر سوال می رود و سر در گم برای ادامه یا رهایی آن اعتقادات می شوی. خداوند فردی را سر راه شما  قرار داد ه که متحول شوی و ماموریت او برای شما همین بوده .  اما اینکه خود وی لیاقت ادامه راه را با شما داشته یا این سختی در زندگی شما جهت ساخته تر و محکمترشدن تان باشد و یا هر چیز دیگری که وظیفه من قضاوت نیست اما ان شاءالله آنچه پیش آمده به نفع شما خواهد بود. خوشحالم که ظاهرا با مسئله خوب کنار آمده ای هرچند که مطمئنم آسیب بدی خوردی. بهر حال پذیرفتن مشکل، به شما کمک میکنه به ادامه راه منطقی تر فکر کنید. شما تازه 25 سالتونه. هنوزازدواج شما  دیر نشده. شما خود تصمیم گیرنده برای آینده تان هستید و حق همه افراد است که راه های رشد و موفقیت را به خوبی پیموده و شرافتمندانه وبا عزت طی طریق کنند، مخصوصا  با پیدا کردن باور و اعتقاد درستی که به آن رسیده اید، سعی کنید خط و مسیر بعدی را متناسب با انتخاب صحیح خود بپیمایید.

 به شما توصیه می کنم کتاب عشق ویرانگر را برای شناخت آدم ها، علت رفتارهای متفاوت آ نها همچنین تیپ شخصیتی خود و اطرافیان تان مطالعه کنید با کار  فرد زندگی آینده را با شناخت بیمارستان های می نمایید .دوستان و همکارانتان را بهتر می شناسید کلاس ها و دوره های شخصیت شناسی که در سایت مطرح شده کمک به شناخت موثری برای انتخاب تیپ مناسب تان خواهد بود. آروز می کنم حال که به راحتی فکرفرد نامناسب قبلی را از ذهن دور داشته اید، افراد مناسب تری جذب شما شوند. نیازی نیست بگویم خیلی به همه  حرف های اطرافیان نمی توان تکیه کرد. شما هر کاری بکنید یک سری حرفها دور و بر شما هست که انتخابگری شما در این زمینه مهم است .کتاب وسی دی “تئوری انتخاب” توسط ویلیام گلسر بسیار کمک خوبی برای حرکت رو به جلو و انتخابگری خواهد بود. به امید توفیقات روز افزون تان.

 

سوال سوم: هدفم را گم کردم

سلام ببخشید. من یه دختر۱۴ساله ام هرکاری روکه می کنم به چشم خانواده ام نمیاد.

خانواده من تصورشون اززندگی، مادیات وکارکردنه و اصلا فکر نمی کنن من دراین سن نیاز به صحبت کردن دارم حتی بارهاشده اصلابه صحبتام گوش ندادن. راستش نمیدونم هدفم چی باشه واینکه میخوام مستقل باشم و متکی به دیگران نباشم.

واینکه همیشه بهم میگن توبا هم سنای خودت خیلی فرق داری. میگن هم سن های توهنوزدارن بچگی میکنن

وحرفای بدون فکرمی زنن اما من همیشه سکوت می کنم و ارامم.  من واقعا ازاین زندگی خسته ام. ازتون خواهش می کنم کمکم کنین.

 

پاسخ:

دختر عزیزم سلام.احساست رو کاملا درک می کنم. اینکه دیده نشی و…سخته.اینکه میخوای مستقل باشی و متکی به دیگران نباشی، نکته مهم دوران نوجوانی در واقع الان زمانی است که شما نیاز داری در جهت خودشناسی حرکت کنی،  اگر مدرسه شما مشاور دارد چقدر خوب است به ایشان مراجعه کنی نیازهای خود را مطرح کنی و در جلسه ای که والدین شما حضوردارند نیازها و شرایط شما در آن جلسات بررسی شود.

دخترم کتاب های مناسب سن خود را پیدا و مطالعه کن. اگر در مدرسه جلسات برای والدین نیست، سعی کن با پدر و مادرتان که مطمئنا دلسوز ترین افراد در زندگیت می باشند،باب گفتگو را باز کنی و رابطه خوب و صمیمانه برقرار کنی. اگر نتوانستی با کمک یکی از اقوام مدبر و کاردان، به یک مرکز ومشاوره که متخصص کودک و نوجوان دارند مراجعه کنید تا مسائل طرفینی  بررسی شود . موفق باشید.

 

 سوال چهارم: راهی غیر از جدایی هست؟

سلام و خسته نباشید

خواهش دارم سوالات من را هم پاسخگو باشید. متشکرم.

بنده 30 سالمه وحدود هشت ساله که ازدواج کردم و یه پسر شش ساله دارم. همسر بنده از ابتدای زندگی مشترک همش کارای مشکوک انجام می داد تا اینکه مچشو گرفتم و هنوز که هشت سال از این قضیه گذشته همین کارا رو تکرارمیکنه. بارها خواستم جدا بشم ولی خانواده نذاشتن، محبت کردم. مشاوره بردم، قهر کردم، فایده نداشت. هربار یه نفر مچشو می گرفت و به من خبر می داد. ایشون دست به زن هم دارن و الان حدود دوسه سال هست که شب ها دیر میان یا اصلا نمیان تا اینکه اینقدر پرو شد که دو روز نیومدنش شد یه هفته بعد دوماه بعد شش ماه بعد الان هشت ماه که من و بچه رو رها کرده و رفته من الان با کمک  خانواده ام هست که تونستم تا الانم زندگی کنم به دنبال کارهای قانونی ام ولی دوست ندارم طلاق بگیرم به خاطر بچم. تو رو خدا راهنماییم کنید که آیا جدایی بهتره برای همچین شرایطی یا نه؟

 

پاسخ:

سلام عزیزم در شرایط بسیار مشکلی هستی. اگر طلاق نمی خواهی چطور به دنبال کارهای آن هستید؟ فکر می کنید اگر مچ گیری نمی کردید، هم وضعیت بهمین منوال بود؟ا نمی دونم افراد به چه دلیل مجوزی برای شما خبر می آورند؟ آیا همسر شما هم راضی به این جدایی هست؟ آیا قادرید از نظر مادی و روانی با زندگی پس از جدایی  کنار بیایی؟ ببین عزیزم هرکس حق این را دارد زندگی شرافتمند، باعزت و احترام داشته باشد. ضمنا هیچ کس نمی تواند برای دیگری و بجای او تصمیم گیری کند. شما این زندگی را با تمام وجود حس کرده ای. مشاورین می توانند پیامدهای تصمیم ها را اعم از ماندن یا رفتن توضیح بدهند و روشن کنند، اما تصمیم نهایی را باید عاقلانه و مسئولانه بطوری که کمترین آسیب، اول به فرزندت و بعد به خود و همسرت وارد شود، خود شما بگیری.

مسلما دوران بحرانی و پر تلاطمی را در پیش خواهی داشت تا ثمر زحماتت را بچینی ،چون همه ماجرا را ما نمی دانیم و بایک جمله و چند جمله از راه دور نمی توان قضاوت کرد. خود شما اگر امکان مالی دارید به مشاور متخصص مطمئن و مجرب مراجعه کنید وگرنه یکی از افراد ذی صلاح ،دلسوز ،کاردان و مورد قبول خود و همسر را پیدا کنید واز او بخواهید پا درمیانی کند و یا حکَم باشد به شرطی خود شما در وهله اول و همسرتان در مر حله بعدی او را قبول داشته باشید و به نصایحش گوش فرا دهید. اگر هیچکدام امکان ندارد با دفتر به دخت بخش روان شناسی تماس بگیرید تا راهکار های لازم برای برخورد با مشکل شما بررسی شود. موفق باشید.

/انتهای متن/

درج نظر