دل‌وجان یکسره درراه هدف باخته‌ایم

 در روزهای نخستین خردادماه که صفحات تقویم یادمان انداختند که خرمشهر را خدا آزاد کرد، دفتر شعرهای شاعران معاصرمان را ورق می‌زنیم و هم‌نگاره‌ای از بهروز یاسمی، زنده‌یاد مهدی رستگار ، هرمز فرهادی بابادی، سلیمان هرمزی، عباس گیلوری، حبیب اله بهرامی شهنی و عبدالرحیم سعیدی راد را می‌خوانیم.

0

 

خرمشهر، واژه مشترکی است که قلم‌های حقیقت‌بین سال‌های جنگ در این سرزمین، تنها آن را می نگارند.

خرمشهر تنها یک شهر نیست، یک فرهنگ است، یک مسلک برای همه انسان‌هایی که پاک‌باختگی را برای شهر دیار به‌خوبی می‌شناسند.

خرمشهر تنها یک شهر نیست، خرمشهر در عمق درونش، قصه‌ها برای گفتن دارد، قصه‌هایی از مردمانی مرد که بودن را بر رفتن برگزیدند و برای شهر خرم شان خون‌ها نثار کردند.

 خرمشهر شهری است که با خون آباد شده است.

و حال در روزهای نخستین خردادماه که صفحات تقویم یادمان انداختند که خرمشهر را خدا آزاد کرد، دفتر شعرهای شاعران معاصرمان را ورق می‌زنیم و هم‌نگاره‌ای از بهروز یاسمی – زنده‌یاد مهدی رستگار – هرمز فرهادی بابادی – سلیمان هرمزی – عباس گیلوری – حبیب اله بهرامی شهنی – عبدالرحیم سعیدی راد را می‌خوانیم.

هم‌نگاره که خواندنش در این روزهایی آکنده از عطر ایثار و مقاومت خالی از لطف نیست.

 

سال‌ها در تب تو سوخته و ساخته‌ایم

پرچم فتح تو بر بام شب افراخته‌ایم

تا تو یک بار دگر در کف ما آمده‌ای

دل و جان یکسره در راه هدف باخته‌ایم

تیغ خورشید سحر وام ز چشم تو گرفت

که از این پهنه شب تا به افق تاخته‌ایم

تحفه ماست دل خویش که درویش صفت

پیش پاهای تو ای خوبتر انداخته‌ایم

همه شب ورد زبانم قد و بالای تو بود

گرچه هرگز دل خونین تو نشناخته‌ایم

هر چه بر سینه دل تیغ زدم ریشه نکرد

ما که بر ریشه دشمن همه شب تاخته‌ایم

ما که دلداده جامی ز سبویت بودیم

این غزل را همگی مشترکا ساخته‌ایم

/انتهای متن/

درج نظر