در این سریال، زنان یا ساده لوحند یا پلید!

سریال “ماه و پلنگ” که در نمایش اغراق آمیز رفتارهای غیراخلاقی و تجمل و … به سریال های ماهواره ای پهلو می زند، با چه منطقی باید در پرمخاطب ترین زمان از رسانه ملی پخش شود، سریالی که از زنان دو جلوه بی نهایت ساده لوح و احمق نشان می دهد و یا بی نهایت پلید و منفور !

0

نفیسه ترابنده/

“ماه و پلنگ” سریالی به کارگردانی “احمد امینی” ، نویسندگی”سعید مطلبی” و  تهیه کنندگی  “آرمان زرین کوب” می باشد که هر شب از شکه سه سیما به روی آنتن رفت. این سریال تا نیمه آن در زمان گذشته (پنج سال پیش) سیر می‌کند و بعد از قسمت 16 قصه‌ها در زمان حال روایت می‌شوند.
“ماه و پلنگ”به خاطر طرح موضوعاتی چون خیانت و ترویج روابط آزاد، انتقام، نمایش تجملات و زندگی لوکس تحت تأثیر سریال های ماهواره ای و ترکی، در زمان پخش با  انتقادات بسیاری رو به رو بود و از آن سو سازندگان این اثر نیز نسبت به حجم و نوع ممیزی‌ها اعتراضات شدیدی داشتند.

خلاصه داستان
“ماه و پلنگ” داستان زندگی دختری به نام کتایون( ویدا جوان)  است. در روز عروسی کتایون با آرش،  سهیل(علی شادمان) با ماشینی به آرش می زند و متواری می شود. آرش در بیمارستان می میرد. پلیس ماشین ضارب را شناسایی می کند اما نعیمی- پدر سهیل(داریوش ارجمند) – خود را به جای پسرش معرفی می کند. کتایون از طریق دوستان آرش می فهمد ضارب واقعی کیست و برای مجازات ضارب واقعی به دوست قدیمی خود ملکا تولایی(بیتا سحرخیز) وکیل  پایه یک دادگستری مراجعه می کند. شاهدین اما  از طریق وکیل پدر ضارب خریداری شده و از شهادت خودداری می کنند.  نعیمی نزد خانواده آرش رفته و به آنها حقیقت را می گوید و آنها  سهیل را می بخشند. بخشش خانواده آرش بدون اطلاع کتایون موجب نفرت عمیق او از اطرافیانش به ویژه ملکا می شود؛ چراکه معتقد است آنها در قبال گرفتن پول خون ارش را پایمال کرده اند. کتایون پس از مدتی بستری شدن در بیمارستان روانی برای تحصیل به خارج از کشور می رود. کتی پنج سال بعد برای فوت پدر به ایران بازمی گردد و در می یابد ملکا با وکیل نعیمی – محسن(شاهرخ استخری)- ازدواج کرده است. او به دنبال گرفتن انتقام به خانواده ملکا نزدیک شده و زندگی آنها را نابود می کند.

کتایون، شخصیتی سیاه و منفور
سریال “ماه و پلنگ” در ابتدا “ملکا ” نام داشت اما زن اصلی این سریال بی شک کتایون است. شخصیت کتایون به قدری منفور و سیاه است که شاید در سریال های تلویزیونی نظیر آن بسیار کم باشد. سیر منفی شدن این شخصیت هم بسیار تصنعی و غیرقابل باور است . در قسمت های ابتدایی مخاطب کتایون را درک می کند، دختری که بعد از پنج سال مخالفت خانواده بالاخره توانسته به مرد مورد علاقه اش یعنی آرش برسد. آرش پسریست که چون از لحاظ مالی پایین تر از خانواده کتایون است، مورد غضب آنهاست. صحنه تصادف آرش درست مقابل چشمان کتایون تأثیر روحی بدی بر او می گذارد. کتی ابتدا در شوک و ناباوری فرو می رود، حالتی که به مادر آرش نیز دست می دهد. یادمان بیاید در مراسم ختم آرش مقابل حجره او مادر آرش روسری سفید بر سر کتایون کرده، دست زده و نقل می ریزد. اما مادر آرش به تدریج به حالت طبیعی بازگشته و واقعیت مرگ آرش را درک می کند در حالی که این حس ناباوری در کتایون تبدیل به انگیزه برای انتقام از قاتل اصلی آرش می شود.کتایون که از لحاظ قانونی نسبتی با آرش نداشته، مصرانه پیگیر است تا سهیل به دام بیفتد.
مهمترین دلیل کینه کتی از اطرافیانش عدم اطلاع از حقیقت است، شاید اگر خانواده آرش به جای انکه بدون اطلاع از شهر خارج شوند به او می گفتند که سهیل خود را معرفی کرده و آنها با رضایت قلبی و بدون دریافت هیچ گونه پولی او را بخشیده اند، آتش انتقام و کینه در دل کتایون شعله ور نمی شد.
در این بین کینه عمیق کتایون از ملکا غیرقابل باور و بدون هیچ پشتوانه منطقی است اینکه کتی در بیمارستان روانی به دکتر خود می گوید همه را می بخشد به جز ملکا، برای مخاطب قابل درک نمی باشد.
شخصیت اصلی کتایون در نیمه دوم سریال نمایان می شود، زمانی که کتی بعد از پنج سال به ایران بازمی گردد. عنصر اتفاق در فیلمنامه دوست آرش را بر سر راه او قرار می دهد تا داغ دل کتی دوباره تازه شود. انگیزه انتقام از ملکا کتی را به موجودی وحشتناک، قسی القلب و غیرقابل پیش بینی تبدیل می کند. عجب آنکه همین نیروی انتقام موجب می شود تا کتی هوشمندانه و بدون هیچ خطا و اشتباهی تمام نقشه های خود را عملی کند.
کتی احساسات و موجودیت خود را برای انتقام گرفتن نابود می کند و با استفاده از جذابیت های زنانه و در واقع استفاده ابزاری از زن بودن چنان در قلب محسن راه باز می کند که مخاطب شوکه می شود به ویژه آنکه محسن و ملکا در کنار پسر کوچک خود بسیار خوشبخت هستند. شکل گیری رابطه عاطفی بین محسن و کتی و خیانت محسن به ملکا مهم ترین نقطه ضعف فیلمنامه است. مخاطب نمی فهمد چرا محسن که در ظاهر مرد خانواده دوستی بوده به همین راحتی به زن و زندگی خود پشت می کند.
تمام نقشه های کتی به درستی پیش می رود به جز رابطه او با محسن. کتی بر خلاف تصوراتش عاشق محسن می شود،؛ شاید چون فکرش را هم نمی کرد محسن تا این حد فریب نقشه های کثیف او را بخورد و به راحتی دست از زن و زندگی خود بکشد.

این، چهره زن ایرانی نیست
شخصیت کتایون از یک زن ایرانی بسیار دور است، کتایون تصویری زشت و کریه از یک زن ایرانی نشان می دهد که به خاطر گرفتن انتقام کورکورانه تمام اصول اخلاقی و انسانی را زیر پا گذاشته و هر نوع گناه و جرمی را انجام می دهد. گرچه فیلمساز با قتل کتایون در پایان فیلم می خواهد نشان دهد که عاقبت امثال کتایون نابودی است اما آیا نمایش این حجم از سیاهی و پلشتی برای یک زن آن هم در رسانه ملی شایسته است؟

ملکا، زنی منفعل و ساده لوح
شخصیت ملکا بر خلاف تصور اولیه، شخصیتی منفعل و بسیار ساده لوح است. ملکا که به عنوان یک وکیل معتبر و فعال در اجتماع حضور دارد، در زندگی شخصی خود متزلزل است. رابطه ملکا با محسن از یک کل کل بچه گانه آغاز می شود و ملکا بر خلاف بی توجهی ظاهری به محسن گرفتار عشق او می شود. فرستادن دسته گل های چند میلیونی محسن به دفتر ملکا برای جلب نظر او بسیار سطحی و کلیشه ای است، گویی ملکا دختر بچه احساساتی است که با این حرکت به شدت اغراق گونه تمامی اصول اخلاقی و کاری خود را زیر پا می گذارد و با اینکه می داند محسن اصول حرفه ای کاری خود را به راحتی زیر پا گذاشته و به شاهدین پرونده آرش رشوه و حق السکوت داده است ، اسیر عشق او می شود.
اوج ساده لوحی ملکا زمانی است که به راحتی کتایون را به حریم شخصی زندگی خود راه می دهد. حرف مکا یعنی “وکالت اقتضا می کند که او پرونده های بسیاری در خصوص خیانت زوجین به یکدیگر دیده باشد و از این رو محتاط تر در زندگی شخصی خود عمل کند” چقدر قابل باور است ؟  ملکا به قدری احمق است که با یک لبخند کتایون فریب  محبت دروغین او را می خورد، کتی را بلافاصله وارد خانه و زندگی خود کرده و در حضور او درباره مسال شخصی زندگی اش و وعده های محسن صحبت می کند تا کتی با یک دیدار به بلندپروازی محسن پی ببرد و آن را دستاویزی برای فریب محسن قرار دهد. ملکا به قدری در کار خود غرق است و خیالش بابت همه چیز آسوده است که با سخنان فریدون-پسر عموی کتایون- از رابطه پنهانی و خارج از عرف محسن با کتایون گویی از خوابی صدساله بلند می شود. نخستین واکنش او مانند هر زنی گریه است. او سپس به طور جدی از محسن می خواهد که رابطه کاری خود را با کتی قطع کند و به او دو روز فرصت می دهد. اینکه  محسن به یکباره چشمانش را به روی همه چیز بسته و با دادن وکالت مطلق طلاق به ملکا وقیحانه اعلام می کند می خواهد با کتایون ازدواج کند، برای مخاطب شوک برانگیز است .
نکته تأمل برانگیز دیگر تسلیم بدون قید وشرط ملکا در مقابل کتایون است. ملکا به خاطر پسر خود هم که شده باید برای حفظ زندگی مشترک خود تلاش می کرد نه اینکه بالافاصله طلاق خود را از محسن بگیرد. ملکا می توانست با صحبت کردن بیشتر با محسن و یادآوری وجود یک بچه در زندگی شان محسن را متوجه اشتباه خود کند و یا حتی از پدر خود، که محسن احترام زیادی برای او قائل بود، بخواهد با محسن صحبت کند. رفتن سریع ملکا از زندگی محسن، حتی او را نیز شوکه کرد و محسن با حرف های تحریک برانگیز کتایون به عشق ملکا نسبت به خودش شک کرد. ملکا برای این جدایی سریع حتی اصول اخلاقی و قانونی را زیر پا گذاشت و با فرستادن منشی خود برای آزمایش بارداری قبل از طلاق وجود بچه را از محسن و دادگاه پنهان کرد، کاری غیرقانونی آن هم از یک وکیل!!!
تنها واکنش قاطعانه ملکا هنگامی بود که کتی کارت خود و محسن را به دفتر او آورد و اعتراف کرد که تمام این کارها برای نابودی زندگی ملکا و انتقام گرفتن از او بوده است. ملکا با حفظ خونسردی ظاهری به کتایون می گوید:« مردی که می خواهد فردا بره بهتره امروز بره» و به کتایون گوشزد می کندکه کسی که به فکر انتقام است، باید دو قبر بکند، یکی هم برای خودش.
ملکا در شب عروسی کتی و محسن هم حضور می یابد و با انداختن خود جلوی ماشین فریدون، جان محسن و کتی را نجات می دهد ولی در مقابل فرزندش در شکم او می میرد. مخاطب نمی فهمد دلیل این کار ملکا چیست. آیا محسن و کتی ارزش داشتند که او به خاطر آنها جان خود را به خطر بیندازد؟

“ماه و پلنگ”در یک نگاه
“ماه و پلنگ”هیچ شباهتی به سریال های وطنی ندارد. واقعا مشخص نیست هدف از ساخت این سریال چه بوده است؟
این سریال مملو از نمایش گناهان و کارهای غیر اخلاقی است؛ عادي جلوه دادن رشوه و نزول، تابو شکنی از خيانت و روابط آزاد، قبح‌شکني از طلاق، ترويج اباحه‌گري در روابط خانوادگي، ترویج عدالت فردی و حس انتقام و کینه جویی از آن جمله است.
نکته تأمل برانگیز اینجاست که این سریال که از لحاظ محتوایی مذموم و سرشار از پیام های ضد اخلاقی و ضد تربیتی است، در بهترین زمان پخش و هنگامی که اعضای خانواده دور هم جمع هستند، از شبکه پرمخاطب سوم سیما به روی آنتن می رفت.

/انتهای متن/

درج نظر