خوشبختی ام را با دست خودم نابود کردم

شوهرش را دوست دارد و از خانواده شوهرش کلی تعریف می کند اما می پرسد: من می توانم طلاق بگیرم و مهریه ام را ببخشم یا باید با شوهرم توافق کنم و طلاق توافقی بگیرم؟ کدام بهتر است؟ گفتم: هیچکدام، چرا طلاق بگیرید!؟

0

 ناهید جوان است و زیبا. روبروی من نشسته و همین طور که با انگشتانش بازی می کند، می گوید: به نظر شما طلاق بگیرم بهتر نیست؟

پرسیدم: چند وقته ازدواج کرده ای؟

 گفت: من هنوز یک سال نشده که با حامد ازدواج کرده ام. در این مدت همش با او دعوا  و قهر کردم و خانه پدرم بودم. کمتر خانه خودم بودم.

ازدواج من با انتخاب پدر و مادرم و قبول خودم بود. با شوهرم تقریبا فامیل و قوم و خویش هستیم ولی از نظر موقعیت و وضع زندگی، آنها از ما خیلی بهترند و موقعیت اجتماعی بسیار خوبی دارند.

 من هنوز دبیرستان را تمام نکرده بودم که بعد از خواستگاری و رفت و آمد، بالاخره عروسی مان سرگفت. مراسم عروسی و ازدواج مرا هیچ کس در فامیل در خواب هم نمی دید که آنقدر که باشکوه و زیبا باشد. همه به من غبطه  می خوردند، هم از خوبی شوهرم و خانواده اش و هم از مراسم و تشریفات. حتی در تهیه جهیزیه خانواده حامد کمک کردند. 

با این حال از آنجا که هردو کم سن و سال بودیم و من هنوز نمی دانستم درچه موقعیتی هستم، سر هر موضوعی بهانه می گرفتم و با حامد که مرد خوب و خوش اخلاق و آرامی بود، دعوا می کردم و حتی به رویش دست بلند می کردم، طوری که زخمی می شد ولی تلافی نمی کرد و مرا نمی زد. فقط سعی می کرد مرا آرام کند. در این مدت کوتاه زندگی که می توانستم خیلی خوب و خوش با شوهرم زندگی کنم و لذت ببرم، نگذاشتم که به هیچ کدام مان خوش بگذرد.

در این مدت هر عید و مراسمی که پیش آمد، من بخاطر دعوا و قهر خانه پدرم بودم. وقتی می خواستم از خانه خارج شوم، خواهش و تمنا می کرد که نروم، حتی در خانه را قفل می کرد که بمانم ولی من می رفتم و بعد از یک ماه و دو ماه خودم بر می گشتم.

الان که دارم فکر می کنم می بینم چقدر بد کردم و چقدر می توانستم درست رفتار کنم و نکردم. من خیلی چیزهای خوبی در زندگی ام داشتم ولی هیچ کدام را قدر ندانستم و الان دیگر حامد دیگر از دست من خسته شده، وکیل گرفته و پیشنهاد داده که اگر پشیمانی، مهریه ات را به نشانه اینکه از کارهای گذشته پشیمانی و قصد اصلاح خود و ادامه زندگی را داری ببخش و زندگی کن، والا بیا طلاق توافقی بگیریم و بخشی از مهریه ات را که می ماند به اقساط پرداخت می کنم. نمی دانم کدام بهتر است؟

پرسیدم: به همسرت علاقه داری؟

گفت: خیلی زیاد. حتی پدر همسرم خواهش کرده که برگردم و اگر مهریه ام را ببخشم خودش به وکیلم تعهد داده که مهریه ام را پرداخت کند، ولی من خجالت می کشم برگردم. پدرم اول مرا تشویق می کرد که برگردم ولی الان او هم اصرار دارد که طلاق بگیرم. شما نظرتان چیست؟

 

پاسخ دکتر فرزانه اژدری:

به عنوان یک حقوقدان و هم یک مشاور خانواده به ایشان توصیه کردم:

  • نظر من این است که مهریه ات را ببخش و برو زندگی کن. خانواده همسرت و هم خودش اینطور که تعریف می کنی بسیار انسان های خوب و با معرفتی هستند. کمتر خانواده ای در این نوع قضایا اینقدر به عروس شان اصرار به بازگشت و دادن امتیاز می کند. خودتان و پدرتان که فامیل هستید، آنها را خوب می شناسید و گفته اید که بسیار صادق و مومن هستند و زیر قول شان نمی زنند. خود شما هم گفته اید که پدرشان قرار است پیش وکیل به شما تعهد بدهد که در صورت بخشش مهریه تان، خودش برای تان مهریه قرار بدهد. پس چرا به زندگی مشترک برنمی گردید؟

 

  • شما که به کمک مشاوره و کلاس های مهارت زندگی تازه متوجه شده ای که چه اشتباهاتی داشته ای، بهتر است حالا با استفاده از آگاهی های تازه و توجه به خطاهای گذشته دوباره وارد زندگی مشترک شوی و سعی کنی تلاش برای ساختن یک زندگی خوب، به جبران اشتباهات قبلی بپردازی نه این که فرصت خوب یک زندگی مشترک را بی جهت از دست بدهید. احتمال این که در آینده شانس داشتن چنین همسر و خانواده ای را به دست بیاورید، زیاد نیست. مطمئنا اگر شما طلاق بگیرید آنها برای پسرشان همسر مناسب دیگری انتخاب خواهند کرد ولی شما معلوم نیست بتوانید در آینده همسر مناسب تری داشته باشید. پس طلاق چرا؟

 

  • با این که شما باعث و دعوا و جدایی بوده اید، به نظر می آید خانواده همسرتان  به نفع شما حرف می زنند و در مجموع منافع شما برای شان مهمتر از موقعیت زندگی پسرشان باشد و به نوعی خانواده او الان پناه شماست. پس شما سعی کنید  پدر و مادرتان را  هم راضی کنید که دوباره به زندگی مشترک برگردید و برای کسب رضایت آنها خوب است از مشاور و وکیل و … هم کمک بگیرید.  آنها باید متقاعد شوند که به هم خوردن این زندگی مشترک باعث خسارت وپشیمانی همه شما در آینده خواهد بود و اصلا به صلاح شما نیست. پس اصرار به جدایی و کش دادن دوران جدایی چرا؟

ناهید می گوید: خودم بسیار از رفتارم پشیمان هستم. کاش بجای امروز که پیش مشاور می روم برای یادگیری رفتار درست با همسرم از قبل به مشاور مراجعه کرده بودم. من فرزند دوم خانواده هستم و بسیار پر شور بودم و هستم. پیشتر شبیه یک پسر هستم تا دختر و زن و هنوز یاد نگرفتم با طرف مقابلم که به من محبت می کند چگونه صحبت کنم و پاسخ محبتش را بدهم. الان که فهمیدم خیلی شرمنده هستم. خیلی خوشحالم که شما به من پیشنهاد می کنید که برگردم و مهریه در مقابل زندگی ام ارزشی ندارد. شما و وکیل ایشان تنها کسانی هستید که مرا تشویق به ادامه زندگی مشترک می کنید. امیدوارم پدر و مادرم راضی شوند و اجازه دهند من با شوهرم زندگی کنم.

اگر مشکل تان قابل حل است، مشکل را حل کنید و زندگی کنید. گیرم که طلاق گرفتی و نصف مهریه ات را هم گرفتی و رفتی خانه پدرت، دورنمایی از آن زندگی در تصورت هست؟ دورنمای قشنگی است؟ وضعیت شما امروز با قبل از ازدواجت فرق کرده و شما بسیاری از امتیازاتی که قبل از ازدواج داشته ای را امروز دیگر نداری و برای ازدواج دیگر باید خیلی از خواسته هایتان را ندیده بگیری. فقط به این دلیل که زن مطلقه شده ای.

با این مقدمه از

گرفتن مهریه هرچقدر بالا و باارزش از نظر قیمتی، ارزشش قابل مقایسه با عقدی که طرفین بسته اند و تعهدی که برای شروع زندگی داده اند نیست. هر چقدر هم که زیاد باشد.100 میلیون،200 میلیون، … هیچ ارزشی در مقابل چیزی که از دست رفته، عمر و زندگی و وش بختی و سعادت، ندارد. تنهایی بعد از طلاق، برگشت ظاهری به زندگی مجردی قبلی که اصلاً قابل مقایسه با زندگی زمان مجردی قبل در خانه پدر نیست، مراقبتهای شدید از طرف پدر و مادر بعد از طلاق، عدم پذیرش زن مطلقه و قرار گرفتن زیر بار بکن و نکن های پدر و مادر نرفتن، عدم امنیت در جامعه و در میان خانواده و دوستان و … و هزار و یک مشکل دیگر، از عواقب این تصمیم است. باید قبل از طلاق و دریافت مبلغ ناچیزی مهریه در آن تامل بیشتر کرد.

زندگی فقط یک بله گفتن ساده و شادی اول زندگی و تبریک سطحی دیگران نیست. با یک بله گفتن کوهی از تعهدات و مسئولیتهای زندگی بر عهده طرفین ازدواج قرار می گیرد که باید قبل از زادواج به آنها فکر شود. ولی همه اینها نه مشکل است و نه غیر قابل تحمل، بلکه اگر در هر سنی که ازدواج انجام می شود با فکر و تدبیر باشد، و راهنمایی بزرگترها در چند ماه اول زندگی نه به معنای دخالت، به خوبی انجام گیرد، زوجین به راحتی در مسیر زندگی قرار می گیرند و موفق می شوند.

این مسائل در حیطه بررسی حقوقی قرار نمی گیرد ولی هر وکیلی بر خود فرض می داند که این مطالب را به مراجعه کنندگان خود قبل از راهنمایی های حقوقی ارائه داده و آنها را از مسیر اشتباه و جدایی و طلاق منصرف نماید.

یک خطای دیگر که این عزیز ما و بسیاری از جوانان از آن غافل هستند و ناخواسته انجام می دهند، این است که از زندگی خود و از خوبی همسرانشان و زندگی شاد و شیرینی که دارند نزد دیگران سخن می گویند. نباید طوری از این مسایل و از خریدهای جهیزیه و مراسم و … صحبت شود که دیگر جوانانی که امکان این مسائل برایشان فراهم نیست افسوس زندگی شما را بخورند. این افسوس ها و غبطه خوردن ها، آثار جبران ناپذیری در زندگی ها ایجاد می کند. رعایت همین نکات ریزی که به نظر نمی آید می تواند از هم پاشیدگی زندگی های مشترک را در پی داشته باشد. در هر سن و سال و هر موقعیتی که باشند.

عروس جوان ما بعد از راهنمایی های حقوقی و نصایح قبل و بعد از راهکار حقوقی، بسیار خوشحال شد که علاوه بر پی گیری وکیل همسرش برای بازگشت وی به زندگی مشترک، وکیل دیگری نیز همین رای را دارد و بر این مسئله صحه گذاشته. وی رفت تا با وکیل همسرش صحبت کند ونظرش را اعلام نماید. امیدوارم در این مسیر مصلحت اندیشی های مادی دیگران سد راه شان نشود.

/انتهای متن/

درج نظر