اين ناله کننده ليلی، مادر علی اکبر است

ام ليلی ( دختر ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی، همسر امام حسين (ع) و مادر علی اکبر [1] است؛ از زنان عاشورایی که هرگز داغ واقعه کربلا برایش سرد نشد و نگذاشت برای دیگران هم سرد شود.

0

فریبا انیسی/

  • می دانيد شايسته ترين فرد برای خلافت چه کسی است؟

چاپلوسان و کاسه ليسان که گرد معاويه جمع شده بودند به زبان آمدند.

  • چه کسی بهتر از يزيد… نسل عرب و روم… نسل مسلمان و مسيحی کنار هم جمع شده اند تا بزرگترين مرد عالم را بسازند…
  • بزرگترين فرزند عرب از نسل با سخاوت اميه…

معاويه اين فرزند را بسيار دوست داشت. گرچه مادر مسيحی او به دامان دشت برگشت و او را ترک کرد اما يزيد عزيزترين کس او بود. البته او هم می دانست که اين گفته ها بيشتر برای دلخوشی اوست وگرنه يزيد يک دهم آنچه را که می بايست برای خلافت داشته باشد، نداشت. شب و روز را به فسق و فجور و با زنان سپری می کرد، در دامان صحرا. جز تبحر در ميمون بازی هنر ديگری نداشت…

حوصله اش از حرف های ديگران به سر آمد.

  • شايسته ی مقام خلافت علی پسر حسين است که از ليلی بوجود آمده است. مادر ليلی خواهر من است. در علی اکبر خوشرويي ثقيف، سخاء بنی اميه، شجاعت بنی هاشم جمع شده است. در اين عصر اين زن با زندگی با حسين (ع) به شرف و بزرگی دست پيدا کرده است و علی اکبر حاصل چنين ازدواجی است.

معاويه بيراه نمی گفت؛ هيچ کس به دست و دلبازی و اطعام دادن و کمک به فقرا چون علی اکبر حريص نبود. اين خصيصه را از علی و فاطمه، پدربزرگ و مادربزرگش، به يادگار داشت؛ علی (ع) که چند روز کار می کرد تا چاهی حفر کند و آن چاه و زمين کشاورزی را به مستمندان صدقه می داد و فاطمه (س) که با گردن بند اهدايی اش، بنده آزاد می کرد، اسير را آزادی می بخشيد، گرسنه را سير می کرد و برهنه را می پوشاند.

٭٭٭

  • من آتشی از دور می بينم، بيايید به آن جا برويم، ان شاءا.. که راه را پيدا می کنيم.

کاروانيان همه با گفته های مرد ساربان موافقت کردند.

اسب ها را هی کردند و شتر ها را به آن سمت برگرداندند.

آتش واضح تر می شد، خيمه ای در کنار آن و غذاهايي که برای خوردن آماده می شدند. کاروانيان خسته و گرسنه بودند. راه را گم کرده بودند، اما هيچ کدام نمی دانستند اين افراد چرا منتظر آنان بوده اند!

يکی از ميان جمع نزديک تر آمد و از غلامی که غذا را آماده می کرد، پرسيد : آيا شما منتظر ميهمان بوديد؟

  • بله، منتظر شما بوديم.
  • آيا شما می دانستيد که ما قرار است به اينجا برسيم؟
  • نه.
  • پس چرا آماده بوديد؟
  • مولای من؛ آتش فروزنده روشن می کند تا در شب های تاريک و ظلمانی، عابرين و راه گم کردگان به واسطه روشنايی آتش راه را پيدا کرده، ميهمان ايشان شوند و شب را در صحرا نمانند به خصوص در فصل زمستان بر اين مسئله تاکيد دارند.
  • مولای تو… ؟
  • همان که می گويند شبيه ترين خلق خدا به جدش رسول خدا (ص) است.

کاروانيان با حيرت به آنچه غلامان آماده می کرد، نگاه می کردند. يکی از آن ها دوباره پرسيد :

  • اگر باد و طوفان شديد باشد، چه می کنيد؟ آتش خاموش می شود.
  • سگ ها را به ستون های خيمه ها می بنديم. آن ها از سر و صدای طوفان می ترسند و صدا می کنندو از صدای آن ها راه گم کردگان به اينجا می آيند.

اين سخن را مردی می گفت که از خيمه بيرون آمده بود تا کاروانيان را به سفره ی گسترده دعوت کند. سرهای مردم چرخيد و به مردی خيره ماند که در سيرت و صورت شبيه ترين خلق خدا به رسول خدا (ص) بود؛ علی اکبر پسر حسين (ع).

٭٭٭

صدای شيون و ناله بلند بود. مرد شتر سوار از شنيدن آن صدا يکه خورد، شتر زانو به زمين زد و خوابيد. مرد دور و برش را پاييد. آيا اين صدايي است که من فقط می شنوم…؟ ديگران چه بی تفاوت می گذرند… مرد به سوی کنيزکی که از جلو می آمد رفت و پرسيد :

  • اين صدای کيست؟
  • اين ناله کننده ليلی، مادر علی اکبر است که از واقعه ی کربلا تا کنون از شيون و ناله دست برنداشته است.

بيـا بـلـبـل کـه بـا هـم بنـالـيـم             که ما افسرده و شوريـده حاليـم

زتو گل رفت و از ما گل عـذاری            ز تـو افـغـان و از مـا آه و زاری

تـو را وصل گـل ديگـر اميـد است                   بهـار ديگـر از بهـر تو عيـد است

ولکـن گلعـذارم را بـدل نيـسـت            بهـار ديـگـر مـا را امـل نـيـسـت

گلی از گلشـن مـن رفـت بر بـاد           که تـا محشر نخواهد رفت از ياد

                           يگانه گوهری گم شـد ز دستـم             که جويـای ويـم تـا زنـده هستم

1- رياحين الشريعه ج3 ص295 .

/انتهای متن/

درج نظر